نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ساعت من - مارک تواین
4
331 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Rohina
۱۴۰۱/۳/۲۳
00
عین واقعیتها ب امروز و داستان خوب
گاهی وقتا درگیر یک سری مسائل میشیم و بخاطرش با آدمایی نشست و برخواست میکنیم که هیچ تخصصی ندارن و بدتر گمراهت میکنن. از این آدما تو زندگی هممون هست باید خیلی مواظب بود همچین آدمایی افسار زندگیتو ازت نگیرن. اون لحظه وقتی به خودت میایی میبینی همچین مسئله مهمی هم نبوده میتونستی با یک راه حل ساده همچین درست کنی.
درود، داستان جالب و خلاقانهای با درون مایه طنز داشت داشت. شروع آن با معرفی ساعت گذشت و کاملا میشد فهمید شخص اصلی به ساعتش وابسته و به خرافات اعتقاد زیادی دارد. داستان به نهوی ادامه یافته بود که شنونده را بسیار سرگرم و کنجکاویش را برای فهمیدن پایان داستان تحریک میکرد. پایان داستان نیز به شیوهای غیر قابل حدس و شگفت انگیز پایان یافت. صدای گوینده اندکی آزار دهنده و گنگ بودند. تیک تاک پس زمینه داستان که در کل زمان ما را همراهی میکرد نیز روشی خلاقانه برای تحریک مخاتب برای دنبال کردن داستان بود. امیدوارم این دیدگاه مفید باشد. سپاس.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند.
مفهوم داستان از نظر بنده این است که ساعت
شاید اصلا هیچ مشکلی نداشته است و اگر مشکلی هم داشته است اساسی نبوده اما بدلیل مراجعه کردن به تعمیرکارانی که در کار کار خود خبره و با تجربه نبود و نداشتن اطلاعات کافی از ساعت سازی هر کاری که صلاح دیده شان بوده است را انجام میدادند.
متاسفانه از این نوع اتفاقات هم در زندگی شخصی
ما نیز بوجود میآید که با مشورت کردن با افرادی که اطلاعاتی از آن موضوع ندارند تشدید میشود.
باتشکر از کتابراه.
مفهوم داستان از نظر بنده این است که ساعت
شاید اصلا هیچ مشکلی نداشته است و اگر مشکلی هم داشته است اساسی نبوده اما بدلیل مراجعه کردن به تعمیرکارانی که در کار کار خود خبره و با تجربه نبود و نداشتن اطلاعات کافی از ساعت سازی هر کاری که صلاح دیده شان بوده است را انجام میدادند.
متاسفانه از این نوع اتفاقات هم در زندگی شخصی
ما نیز بوجود میآید که با مشورت کردن با افرادی که اطلاعاتی از آن موضوع ندارند تشدید میشود.
باتشکر از کتابراه.
مردی یک ساعت میخرد. پس از مدتی دچار مشکل میشود. برای تعمیر میبرد. ساعت درست میشود ولی مشکل عجیبی پیدا میکند. سعی میکند با مشکل جدید مدارا کند ولی این تا مدت محدودی امکان پذیر است. مجدد نزد تعمیرکار دیگری میبرد و تعمیر میکند. این بار نیز مشکل عجیبتری رخ میدهد و باز تعمیرکار دیگر و باز مشکل دیگر.
این اتفاق بارها و بارها میافتد تا اینکه صاحب ساعت تصمیم میگیرد....
این اتفاق بارها و بارها میافتد تا اینکه صاحب ساعت تصمیم میگیرد....
درمورد خودِ داستان که ازمارک تواین نمیشه ایرادگرفت، اونم من کی باشم که ایرادبگیرم ازاینکه زحمت کشیده میشه دراین عرصهی مهم فرهنگی جای بسی تقدیروتشکرداره...
ولی گویندهی محترم در دقیقه5 به جای واژهی مُبادِرَت، از مُبارِدَت استفاده کرد که خیلی به ذوقم خورد، باخودم گفتم ازاین همه اسامی که دراول وآخرو وسط داستان به نامشون اشاره میشه
یعنی هیچکدام متوجهِ این اشتباه نشدند که رفع بشه یااینکه اصلا اهمیتی نداشته براشون.
حالا خداروشکر فقط۱۰ دقیقه است اگر مثلا یکی دوساعت بود چندتاازاین اغلاط میخواست تکراربشه!؟
ولی گویندهی محترم در دقیقه5 به جای واژهی مُبادِرَت، از مُبارِدَت استفاده کرد که خیلی به ذوقم خورد، باخودم گفتم ازاین همه اسامی که دراول وآخرو وسط داستان به نامشون اشاره میشه
یعنی هیچکدام متوجهِ این اشتباه نشدند که رفع بشه یااینکه اصلا اهمیتی نداشته براشون.
حالا خداروشکر فقط۱۰ دقیقه است اگر مثلا یکی دوساعت بود چندتاازاین اغلاط میخواست تکراربشه!؟
به نظرم برای یک داستان کوتاه تکرار زیاد داشت که کسلکننده میشد. راویها هم میتونستن بهتر باشن.
دوستان برداشتهای مختلفی کردن. میشه این برداشت رو هم کرد که آدم بهتره خیلی خودش رو درگیر ساعت و زمان نکنه و درواقع درگیر کارهای بیهوده نشه و وقتش رو با انجام کارهای مفید به بهترین نحو بگذرونه.
با سپاس از کتابراه
دوستان برداشتهای مختلفی کردن. میشه این برداشت رو هم کرد که آدم بهتره خیلی خودش رو درگیر ساعت و زمان نکنه و درواقع درگیر کارهای بیهوده نشه و وقتش رو با انجام کارهای مفید به بهترین نحو بگذرونه.
با سپاس از کتابراه
عمری که میذاریم سر یه شک که در ابتدا ناچیز به نظر میرسه اما پس از صرف زمان زیادی میفهمیم بخاطر یه توهم و شک از دستش دادیم.
زمانی که حاضر نیستیم چیزی که دیگه قابل درست شدن نیست رو رها کنیم و بهترش رو جایگزینش کنیم. در واقع ترس و فرار از تغییر.
جامعه (که در این داستان جامعه ساعت سازی نمادی ازش بوده) پره از آدمایی که حتی وقتی چیزی رو بلد نیستن هم تظاهر میکنن که بلد و دانا هستن و با همین ادعاهای الکی، دست به اقدام در زندگی دیگران میزنن!
و خودمون که به هر کسی که فقط ظاهرش عاقل به نظر میرسه ناآگاه از واقعیتِ اون شخص، اجازه میدیم اثرات بد و مخرب بزرگی روی افکار و زندگیمون بذاره.
کتاب از محتوا کم نداشت. پر از نکاتی که برای هر شخصی میتونه یه معنا و برداشت متفاوت داشته باشه. و هر بخشی از داستان میتونه نماد خیلی چیزا و خیلی آدما باشه. پیشنهاد شنیدن و تفکر...
زمانی که حاضر نیستیم چیزی که دیگه قابل درست شدن نیست رو رها کنیم و بهترش رو جایگزینش کنیم. در واقع ترس و فرار از تغییر.
جامعه (که در این داستان جامعه ساعت سازی نمادی ازش بوده) پره از آدمایی که حتی وقتی چیزی رو بلد نیستن هم تظاهر میکنن که بلد و دانا هستن و با همین ادعاهای الکی، دست به اقدام در زندگی دیگران میزنن!
و خودمون که به هر کسی که فقط ظاهرش عاقل به نظر میرسه ناآگاه از واقعیتِ اون شخص، اجازه میدیم اثرات بد و مخرب بزرگی روی افکار و زندگیمون بذاره.
کتاب از محتوا کم نداشت. پر از نکاتی که برای هر شخصی میتونه یه معنا و برداشت متفاوت داشته باشه. و هر بخشی از داستان میتونه نماد خیلی چیزا و خیلی آدما باشه. پیشنهاد شنیدن و تفکر...
به نظر من این کتاب صوتی روایت میکند که کمتر کسی یا اصلا هیچ کسی در کار خود تخصص و تعهد ندارد و باید هیچ وسیله دست دومی را نخریم چون هزینهاش آنقدر بالا میشود که پول وسیله صفر را میگذرد و باید یک چیز تا آخرش خوب استفاده کنیم و وقتی عمرش تمام شد برای استفاده دوباره پیش تعمیر کار نبیریم زیرا ارزش ندارد