معرفی و دانلود کتاب ارتش خورشید

معرفی کتاب ارتش خورشید

با الهام‌ از داستان‌های کهن ناواهو، ربکا رونهورس در کتاب ارتش خورشید ما را با دختری کلاس‌هفتمی به نام نیژونی همراه می‌کند که با کمک برادر و دوستش می‌خواهند به خانه‌ی خورشید برسند، جایی که برای رسیدن به آن باید از چندین خان بگذرند و در آن سلاح‌هایی می‌یابند که در نبرد با هیولاهای باستانی به خدمت آن‌ها می‌آید. این کتاب نامزد دریافت جایزه‌ی گودریدز برای مخاطبان کودک و نوجوان در سال 2020 شده است.

درباره‌ی کتاب ارتش خورشید:

آرزوی نیژونی بیگِی این است که در کاری مهارت پیدا کند تا هم‌مدرسه‌ای‌هایش به او احترام بگذارند. اما در این راه همیشه شکست می‌خورد؛ نمی‌تواند در اینترنت به شهرت برسد، در بسکتبال هم درخشش چندانی ندارد، توانایی نجات دادن برادرش را هم از دست قلدر مدرسه ندارد. به نظر می‌رسد زندگی‌اش یک شکست بی‌پایان است، تا زمانی که در کتاب ارتش خورشید (Race to the Sun) اتفاق عجیبی می‌افتد.

آقای چارلز، رئیس جدید پدر نیژونی در شرکت نفت و گاز، یک هیولاست! نیژونی می‌تواند این را تشخیص دهد، او اطمینان دارد که آقای چارلز تهدیدی برای او و خانواده‌اش است، اما پدرش حرف او را باور نمی‌کند. وقتی یک روز نیژونی به خانه برمی‌گردد و می‌بیند که پدرش ناپدید شده، متوجه می‌شود که تشخیصش درست بوده است.

از این زمان است که قهرمان کتاب ربکا رونهورس (Rebecca Roanhorse) مأموریتی مهم در پیش دارد، مأموریتی که با کمک مردم دینه انجام می‌گیرد و هدفش نجات جهان از دست هیولاهای باستانی است، هیولاهایی که آقای چارلز آن‌ها را آزاد کرده است. در راه این مأموریت است که نیژونی به کمک برادرش، مک، و دوست صمیمی‌اش، دیوری، باید از چندین خان بگذرند تا به خانه‌ی خورشید برسند، جایی که سلاح‌هایی برای نبرد با هیولاها را در اختیار آن‌ها می‌گذارد. در جریانِ گذشتن از این خان‌هاست که نیژونی با توانایی‌های خود آشنا می‌شود و از رازهایی پرده برمی‌دارد که در تمام زندگی‌اش همراهش بوده است.

رمان ارتش خورشید داستانی درباره‌ی خانواده و احترام به سنت‌هاست و این ارزش‌ها را در قالب ماجراجویی هیجان‌انگیز و طنزآمیز و جذابی روایت می‌کند که اثرگذاری آن را صدچندان می‌کند. در خلال این کتاب است که کودکان با اسطوره‌ها، فرهنگ و زبان ناواهویی آشنا می‌شوند و می‌توانند شباهت و تفاوت فرهنگ‌ها را با هم مقایسه کنند.

افتخارات کتاب ارتش خورشید:

- نامزد دریافت جایزه‌ی لوکوس برای بهترین کتاب نوجوان در سال 2021
- نامزد دریافت جایزه‌ی گودریدز برای مخاطبان کودک و نوجوان در سال 2020
- نامزد دریافت جایزه‌ی ایگنیت برای بهترین رمان نوجوان در سال 2021

نکوداشت‌های کتاب ارتش خورشید:

- ربکا رونهورس با بازآفرینی داستانی کهن در قالب معاصر، آوردن شخصیت‌های بومی در آن، و مرکزیت دادن داستان حول قوم ناواهو نشان می‌دهد که داستان‌های قومی زنده و فعال‌اند. (کیرکاس ریویو)

- تلاشی نفس‌گیر پر از عشق و جادوی ناب. خوانندگان عاشق نیژونی بیگی خواهند شد. (جِی. سی. سروانتس)

کتاب ارتش خورشید برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب را به نوجوانانی که به داستان‌های فانتزی و اسطوره‌ای علاقه‌مندند پیشنهاد می‌کنیم.

با ربکا رونهورس بیشتر آشنا شویم:

نویسنده‌ی آمریکایی کتاب حاضر اصالتاً اهل نیومکزیکو است. ربکا رونهورس فارغ‌التحصیل رشته‌ی حقوق از دانشگاه ییل است، با گرایش تخصصی حقوق فدرال سرخ‌پوستان و قبایل. از آثار رونهورس می‌توان به دو کتاب بزرگسال از مجموعه‌ی جهان ششم اشاره کرد، همچنین داستان کوتاه «خوش آمدی به تجربه‌ی واقعی سرخ‌پوستی» که به‌خاطرش برنده‌ی جایزه‌ی نبولا و هوگو شده است.

در بخشی از کتاب ارتش خورشید می‌خوانیم:

صبح که من و مک پیاده می‌رویم مدرسه، پدر سر کارش در دفتر مهندسی ایالتی است. مک پشت سر‌هم از این حرف می‌زند که چقدر در قصر پاستا خوش گذشته و اینکه بهترین شب عمرم را از دست داده‌ام. تمام صبرم را خرج می‌کنم تا به او چشم‌غره نروم.
می‌گویم: «باورم نمی‌شه سر میز کنار یه هیولا نشستی و عین خیالت هم نیست.»
مک از خودش دفاع می‌کند: «هست، فقط فکر نکنم اون یه هیولا باشه.»
می‌ایستم. «چی؟ حالا تو هم دیگه حرف‌هام رو باور نمی‌کنی؟»
«آقای چارلز خیلی آدم خوبی بود. یه‌عالمه سؤال ازم کرد، حتی خواست نقاشی‌هام رو ببینه.»
دست‌هایم را بالا می‌برم و دوباره راه می‌افتم. «چون داره دنبال قدرت خاص تو می‌گرده!»
مک سر و سینه‌اش را بالا می‌گیرد و می‌گوید: «عالیه! هی، اگه واقعاً یه قدرت ویژه دارم، نمی‌دونم چرا نمی‌تونم باهاش آدرین کاتلبوش رو ناکار کنم.»
«چه قدرت ویژه‌ای؟»
«نمی‌دونم. تو همه‌ش می‌گی من قدرت ویژه دارم.»
«آقای چارلز گفت... وای، ولش کن.» اگر قرار است حرف‌هایم را باور نکند، پس ارزش ندارد برایش تعریف کنم.
«به‌هرحال لازم نیست نگرانش باشی. اون و آقای راک و خانم برد امروز بر‌می‌گردن اوکلاهاما.»
«واقعاً؟» غیر‌منتظره است. چرا به این راحتی بی‌خیال می‌شوند؟
نه، باورم نمی‌شود. کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است.

فهرست مطالب کتاب

ایزدان بومی آمریکایی
فصل اول: می‌توانم هیولا‌ها را ببینم
فصل دوم: سرتا‌پا خون
فصل سوم: برخلاف اسمارتیز‌های رنگین‌کمانی
فصل چهارم: آرام بمان
فصل پنجم: یک خانواده‌ی خیلی قشنگ
فصل ششم: از اسپاگتی ماکاراویولی خبری نیست!
فصل هفتم: آقای یازی
فصل هشتم: کمکت می‌کند تا هنرمندی تأثیرگذار باشی
فصل نهم: فضایی‌ها و پا‌گنده و هیولا‌ها، یا خدا!
فصل دهم: عملیات شکستن چند‌ قانون
فصل یازدهم: بنا به دلایلی، باشگاه نیاکان تا اطلاع ثانوی به تعویق می‌افتد
فصل دوازدهم: مثل همان دفعه در پارک آبی اما بهتر
فصل سیزدهم: چی‌توز فلفلی کریپتونیت
فصل چهاردهم: همه سوار بشوید
فصل پانزدهم: یک‌عالم کت
فصل شانزدهم: خوابیده بیدار نمی‌شود
فصل هفدهم: کوهستان سفید
فصل هجدهم: یک خوشامد‌گویی سرد
فصل نوزدهم: ناممکن!
فصل بیستم: هشدار: ممکن است جیغتان دربیاید
فصل بیست‌و‌یکم: کوهستان سیاه
فصل بیست‌و‌دوم: لاشخور‌های ابله
فصل بیست‌و‌سوم: کلوچه‌ی خاک‌اره برای رفقا
فصل بیست‌و‌چهارم: گوشواره
فصل بیست‌و‌پنجم: بر فراز صخره‌ی عنکبوت کهنسال
فصل بیست‌و‌ششم: زن عنکبوتی و آقای آذرخش
فصل بیست‌و‌هفتم: دنیای درخشان
فصل بیست‌و‌هشتم: جاده‌ی رنگین‌کمان
فصل بیست‌و‌نهم: کنسرت صخره
فصل سی‌ام: با‌حال‌ترین لحظه‌ی تمام عمرم
فصل سی‌و‌یکم: مراقب نوک تیزش باش
فصل سی‌و‌دوم: دیشب یک دی‌جِی جانم را نجات داد
فصل سی‌و‌سوم: قصر‌های شنی
فصل سی‌و‌چهارم: برف
فصل سی‌و‌پنجم: بدترین اتفاق ممکن
فصل سی‌و‌ششم: خانه‌ی خورشید
فصل سی‌و‌هفتم: فداکاری
فصل سی‌و‌هشتم: اسلحه‌های سفارشی
فصل سی‌و‌نهم: بخش گمشدگان
فصل چهلم: قدم‌به‌قدم به پیش
فصل چهل‌و‌یکم: قیام
فصل چهل‌و‌دوم: نبرد در دل آسمان
فصل چهل‌و‌سوم: بیرون از ماهی‌تابه
فصل چهل‌و‌چهارم: آخرین تیر
فصل چهل‌و‌پنجم: مرده، مرده، مرده
فصل چهل‌و‌ششم: تجدید دیدار
واژه‌نامه‌ی ناواهویی (Navajo)
یادداشت نویسنده
درباره‌ی نویسنده