معرفی و دانلود کتاب اندوه یک لبخند عمیق

معرفی کتاب اندوه یک لبخند عمیق

کتاب اندوه یک لبخند عمیق به قلم سعیده کلجاهی اصل، زندگی دختری به نام ترمه را به تصویر می‌کشد که از کودکی بدون مادر زندگی می‌کند و بعد از اتمام تحصیل در شیرخوارگاهی کار پیدا می‌کند. ترمه به دلایلی همراه با پدرش به روستایی دورافتاده می‌روند و این سفر اتفاقات تاثیرگذار و سرنوشت‌سازی را در زندگی او رقم می‌زند. رمانی در ژانر عاشقانه، اجتماعی و مذهبی که تمام عواطف و احساسات شما را درگیر داستان ناب خود می‌کند.

درباره‌ی کتاب اندوه یک لبخند عمیق:

کتاب حاضر با بیانی روان و شوخ طبعانه، فضایی شاد به دور از احساس کسالت و غم در داستان ایجاد می‌کند. کلجاهی اصل با قلمی قدرتمند ژانر عاشقانه، اجتماعی و مذهبی را تلفیق کرده و داستانی را به رشته تحریر درآورده است که ذهن ما را به چالش کشیده و احساسات و هیجاناتمان را درگیر خود می‌کند.

رمان اندوه یک لبخند عمیق با لحنی ساده و روان همه‌ی افراد فارغ از جنسیت، سن و... را با خود همراه کرده و با به تصویر کشیدن دغدغه‌ها و چالش‌های دنیای امروز همراه با داستانی دلگرم کننده، حس رضایت را در ما ایجاد می‌کند. نویسنده در این کتاب علاوه بر اینکه به مسائل و مشکلات اجتماعی و مذهبی امروز می‌پردازد، تفاوت‌ها را نیز به تصویر می‌کشد و اینکه چگونه می‌توان با درک متقابل، با این تفاوت‌ها کنار آمد و آن‌ها را به تفاهم تبدیل کرد.

این کتاب به ما نشان می‌دهد که در صورت داشتن عشق و احترام متقابل در زندگی، می‌توانیم با تفاوت‌های فرهنگی، اجتماعی و سطح طبقاتی کنار بیاییم و طعم واقعی خوشبختی را بچشیم.

کتاب اندوه یک لبخند عمیق مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌های عاشقانه و اجتماعی ایرانی علاقه دارید، خواندن این رمان جذاب را از دست ندهید.

در بخشی از متن کتاب اندوه یک لبخند عمیق می‌خوانیم:

- بابا راستش رو بخوای روزی که حاج آقا اومده بود و با هم حرف زدیم، من به حاج آقا گفتم که جوابم منفیه ولی حاج آقا حرف‌هایی زد که همه معادلاتم رو به هم زد. در آخر هم ازم خواهش کرد یک ‌بار دیگه به این موضوع فکر کنم و جواب آخر رو بگم. با این‌که اولش از جوابم خیلی مطمئن بودم، اما رفته رفته تردید افتاد به جونم و حالا تکلیفم حتی با خودمم معلوم نیست، چه برسه به این‌که بخوام در مورد زندگی دو نفر تصمیم بگیرم. مثل این‌که منطقم به دو بخش تقسیم شده، یه بخشش می‌گه حاج آقا مرد خوبیه، مرد زندگیه، با دین و ایمانه و خیلی چیزای دیگه، ولی بخش دیگه زنگ هشدار برام به صدا درمیاره سبک زندگی ما خیلی متفاوته.

زندگی یه روحانی با زندگی مردم عادی یه تفاوت‌هایی داره که من نمی‌تونم از عهده‌ی اونا بربیام. لباس پوشیدن من مشخصه، رفت و آمدهام مشخصه، مهمونی‌هام، رقصیدن‌هام و خیلی چیزای دیگه. حتی از لحاظ دینی من نماز گاهی می‌خونم و گاهی نمی‌خونم. روزه نمی‌تونم بگیرم می‌دونی که دکتر ممنوع کرده. قرآن در حد معمولی می‌خونم ولی هیچ‌کدوم از این‌ها در حدی نیستن که برای زندگی با یه روحانی کافی و نرمال باشن. همسر روحانی باید زندگیش با خود روحانی و زندگیش همخونی داشته باشه و این‌ها چیزایی هستن که منو می‌ترسونن و در کل باعث می‌شن تو دو راهی بدی گیر کنم. بابا حالا من چی کار کنم؟