معرفی و دانلود کتاب به حلاوت شهادت: زندگینامه و خاطرات پرستار و رزمنده سیده زهرا شفیع پور

معرفی کتاب به حلاوت شهادت: زندگینامه و خاطرات پرستار و رزمنده سیده زهرا شفیع پور

محمدرضا بینش برهمند در کتاب به حلاوت شهادت: زندگینامه و خاطرات پرستار و رزمنده سیده زهرا شفیع پور در هفت فصل به شرح زندگی و روزهای پرالتهاب اما غرورآفرین پرستار «سیده زهرا شفیع‌پور» در دوران انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس پرداخته است.

در جریان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، نقش زنان همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر چه در پشت جبهه و یا در لباس مقدس امداد و درمان و یا کاروان جهادگران حماسه‌ساز، همیشه مورد تأیید بوده است. تمام این لحظات، لحظات ناب عاشقی بودند که نظیر آن را نمی‌توان در هیچ کجای تاریخ یافت.

جمهوری اسلامی ایران نام هفت هزار زن شهید را در کارنامه حماسی خویش ثبت نموده است و هزاران هزار زن رزمنده نیز در این عرصه، ایفای نقش نمودند و دوشادوش مردان غیور و غیرتمند ایران اسلامی در مقابل دشمنان شرق و غرب به استقبال شهادت رفتند. جنگ تحمیلی ناخواسته ایران و عراق، فرصتی تاریخی را برای بانوان مجاهد و فداکار فراهم آورد که جوهره‌ی ایمان و ارزش‌های انسانی خویش را به والاترین و رساترین شکل به نمایش گذارند. حضور زنان در تمام مراحل انقلاب و جنگ تحمیلی، حضوری سرزنده و مقتدر بود و توانستند شانه به شانه مردان بارها مصیبت‌های بزرگ و سنگینی را از سر بگذرانند.

در طول تاریخ اسلام وجود زنانی مانند زنان ایران بی‌مانند بوده است، بدون شک اگر حمایت و پشتیبانی زنان کشور نبود، پیروزی‌هایی این چنین بزرگ در انقلاب و دوران 8 سال دفاع مقدس به دست نمی‌آمد. بنابراین زنان ایران همواره در هر دوران پشتیبان و حامی مردان بودند. شاید بتوان گفت ایمان و توکل محکم زنان بود که بسیاری از مردان این قدرت را پیدا ‌کردند که در میدان‌های دشوار مبارزه و جهاد کنند.

دوران هشت سال دفاع مقدس نیز گنجینه‌های بی‌پایانی از ایثار و فداکاری بانوان در دل خود نهفته دارد. گنجینه‌هایی از جنس نور، اخلاص، ایمان و عشق. داستان‌هایی دارد که پُر از حماسه‌آفرینی و پُر از جانفشانی‌ها است. دیر زمانی است که مردمان ایران زمین ردپای هر ایثار و رشادتی را می‌گیرند، به دوران دفاع مقدس می‌رسند. گویی سرچشمه تمام دلاوری‌ها در این دوران است.

در بخشی از کتاب به حلاوت شهادت: زندگی‌نامه و خاطرات پرستار و رزمنده سیده‌زهرا شفیع‌پور می‌خوانیم:

سی و یک شهریور 1359 جنگ تحمیلی آغاز گردید. از زمین و آسمان شهر، آتش می‌بارید. صدای انفجار، دود باروت، صدای خمپاره، امان مردم را بریده بود. من به اتفاق یکی از پرسنل هلال احمر خودمان را به بیمارستان طالقانی آبادان رساندیم و پس از معرفی‌ به مسوول بیمارستان بلافاصله شروع به کار کردیم. در بیمارستان صحرای محشری بر پا بود و تا چشم کار می‌کرد مجروح و شهید، کف بیمارستان دیده می‌شد. صحنه، بسیار دردناکی بود. گریه، امان دیدن را از چشم‌ها گرفته بود.

با هر وسیله‌ای مجروحین را به بیمارستان می‌آوردند و کمبود جا و پزشک، و امکانات پزشکی و درمانی، کار را برای همه سخت‌تر می‌کرد. بیمارستان طالقانی در کنار رود کارون، قرار داشت و به این دلیل هم مجروحین آبادان و هم مجروحین خرمشهر را به آن جا می‌آوردند. نیروهای مردمی و ارتش و سپاه با تمام توان خود، تلاش می‌کردند جلوی پیشروی دشمن را بگیرند. در آن روزهای نخست جنگ به دلیل عدم هماهنگی و انسجام نیروهای رزمی، ارتش رژیم بعث هر چه نیروی نظامی و تجهیزات پیشرفته داشت را وارد عمل کرد تا در همان گام نخست بتواند بخشی از آب و خاک کشورمان را به تصرف خود در آورد ولی رشادت‌ها و ایثارگری‌های مردمی و جوانان و رزمندگان غیرتمند ایران اسلامی اجازه نمی‌داد به همین سادگی، دشمن بتواند به خواسته نامشروع‌ خود دست یابد.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
فصل اول: زن از منظر امام (ره)
فصل دوم: نسیم هدایت
فصل سوم: در آستان خورشید
فصل چهارم: در مسیر کارون
فصل پنجم: آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فصل ششم: شاگرد مکتب عشق
فصل هفتم: هیهات من الذله
پیوست‌ها