معرفی و دانلود کتاب جدال با سرنوشت

معرفی کتاب جدال با سرنوشت

سرنوشت ما را چه چیزی تعیین می‌کند، رویایی که داریم یا ثروتمان؟ عبدالله خادمیان در کتاب جدال با سرنوشت به زندگی احمد می‌پردازد که دلیل فقر مالی خیلی زود او را مجبور به ترک تحصیل و کارگری می‌کند. او سعی دارد با وجود سن کم از خانواده‌اش حمایت کند اما خیلی زود متوجه می‌شود این کار آنقدرها هم که گمان می‌کرد آسان نیست... .

درباره کتاب جدال با سرنوشت:

داستانی از تلاش برای شکست فقر که به آموختن درس‌هایی بزرگ از زندگی منجر می‌شود. احمد شخصیت اصلی کتاب جدال با سرنوشت است. او که در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمده همیشه سعی می‌کند تا به شکلی عزت نفس خود و خانواده‌اش را حفظ کند، اما یک اتفاق به احمد نشان می‌دهد که وضعیت اقتصادی از تصور او بسیار قدرتمندتر است. تلاش‌های احمد برای تامین عزیزانش به شکست منجر می‌شود و او به راه‌های جدیدی متوسل می‌شود که زندگی‌اش را کاملا دگرگون می‌کنند... .

کتاب جدال با سرنوشت مناسب چه کسانی است؟

مطالعه این داستان به علاقه‌مندان رمان‌های اجتماعی پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب جدال با سرنوشت می‌خوانیم:

نگاهش روی گوشی‌ام خیره ماند. دستم را روی شانه‌اش گذاشتم: «اگه حاضری شروع کنیم.»

نفس عمیقی کشید. مدام دست‌هایش را توی هم قلاب می‌کرد و ثانیه‌ای بعد، از هم جدا می‌کرد. هرچه نگاهش می‌کردم، بیشتر به این پی می‌بردم که هیچ شباهتی با یک قاتل ندارد. سرش را به گوشی نزدیک کرد: «بسم‌الله. شروع می‌کنیم.»

لبخند زدم و گفتم: «احمد آقا، راحت بشین. این دستگاه کیفیتش خوبه. هرچی می‌خوای بگو.»

سرش را به نشانه موافقت تکان ‌داد.

«سلام. اسمم احمده. احمد بیاتی‌خو. تازه سی‌ودوساله‌ شدم و متأهل هستم. الان هشت ساله که دارم دوره محکومیتم رو می‌گذرونم. بچه جنوب شهرم، شهرری. زندگی من داستان نداری و فقره. فقط شش سال راحت بودم و مزه زندگی رو چشیدم.»

ناگهان سکوت کرد و به گوشه‌ای خیره شد. صدایش کردم: «احمد آقا، می‌دونم مرور دوباره اون روزا برات سخته. اگه داری اذیت می‌شی، می‌خوای بذاریم برای....»

- آه. نمی‌دونی چه بازی‌هایی که روزگار به سر من آورده. رئیس زندان چقدر بهت وقت ملاقات داده؟

- فقط هشت جلسه.

- می‌گم. همه‌ش رو از اول می‌گم.