معرفی و دانلود کتاب حلقه‌ی وصل: زندگینامه و خاطرات شهید منوچهر سعیدی مدافع حرم کردستان

معرفی کتاب حلقه‌ی وصل: زندگینامه و خاطرات شهید منوچهر سعیدی مدافع حرم کردستان

کتاب حلقه‌ی وصل: زندگینامه و خاطرات شهید منوچهر سعیدی مدافع حرم کردستان نوشته‌ی رضا رستمی، داستان زندگی مردی غیرتمند و جسور را به تصویر می‌کشد که با ایثار و از خودگذشتگی در مقابل تروریست‌های داعشی ایستاد و از اسلام دفاع کرد.

درباره‌ی کتاب حلقه‌ی وصل:

نباید جایگاه رفیع خانواده‌ی شهدا به‌ خصوص خانواده و فرزندان شهدای مدافع حرم که حق بزرگی بر همه مردم و مسئولان کشور دارند از نظرها دور شود و وظیفه‌ی همه‌ی ماست که یاد و خاطره‌ی آنان را زنده نگه داریم. این کتاب خاطرات اولین شهید مدافع حرم استان کُردستان که سلاح مردانگی و شرافت را برداشت تا پاسدار حریم حرمت ولایت باشد را به تصویر می‌کشد.

کتاب حلقه‌ی وصل برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب به افرادی پیشنهاد می‌شود که به خاطرات و زندگی‌نامه شهدای انقلاب اسلامی و مدافع حرم علاقه دارند.

در بخشی از کتاب حلقه‌ی وصل می‌خوانیم:

روستای «میهم سفلی» دیار غریبی است. شهرستان قروه را همه ایران بادیانت مردمانش می‌شناسند. رزمندگان شهرستان قروه ستارگانی هستند که بر آسمان کُردستان برای همیشه نورافشانی می‌کنند، مساجدش جوانانی چون شهید «منوچهر سعیدی» را پرورش داده است که صفا، صداقت و اخلاقشان صفحات تاریخ را معطر از روح آزادی و جوانمردی نموده است.

شهید منوچهر سعیدی پرورده محراب مساجد این دیار است. صلابت، شهامت و دین‌داری از خصوصیاتی بود که از همان بدو کودکی در وجودش موج می‌زد.

در ذهن خود نقشه سفر را که می‌کشی شاید نام شهرستان قروه فواره می‌کند و مثل یک هشدار تو را به سمت خود می‌کشاند و با این کشش باروبندیل سفر را می‌بندی و راهی دیاری می‌شوی که انگار قلم روزگار، رنگ به تاریخ آن زده است و دامن گل‌دار کوه‌ها را با چین‌هایی از آبشار به هم دوخته است.

به شهری سفر می‌کنی که در نگاه اول کوچک به نظر می‌رسد اما وقتی عمق تاریخ باستان را در آن می‌بینی. با چشمانت پُر از تماشای دشت‌ها و طبیعت سبز و بهاری‌اش می‌شوی؛ و می‌توان باور کرد که شهرستان قروه همان دشت خدایی است که نامش را نهاده‌اند.

شهرستان قروه شهر دشت و گل و چشمه‌هاست، شهر تاریخ، فرهنگ و چند زبان است، در سفر به این شهر می‌توان با زبان کُردی و ترکی سخن گفت و خاطرات خوبی را به یادگار بُرد.

روستای «تکیه میهم» : از دو بخش میهم سفلی و علیا تشکیل شده است و در فاصله سیزده کیلومتری جنوب شرقی شهرستان قروه قرار دارد.

اگر دوست دارید در دامنه کوه زیر درختان تنومند و سبز بنشینید و به آسمان آبی خیره شوید طبیعت این جا چنین جاذبه‌ای دارد غیرقابل وصف و دیدنی. روستایی کهن و تاریخی که با طبیعت بکر و دست‌نخورده خودپذیرای گردشگران روستایی است. این روستا در دامنه کوه پریشان و قلوز واقع‌شده و ازلحاظ گردشگری طبیعی و بومی گردی حرف اول را می‌زند.

درست روبروی تکیه سرسبز «میهم»؛ چشمانت از دیدن آنچه در مقابلت ایستاده است برق می‌زند و نگاهت از هیجان منفجر می‌شود. روستایی که در مسیر جاده شهرستان سنقر قرار گرفته و در دلِ، طبیعتی چشم‌نواز پنهان ‌شده است.

«میهم سفلی»، روستایی از توابع بخش «چهاردولی» شهرستان قروه در نود کیلومتری شرق شهرستان سنندج در استان کُردستان ایران قرار دارد. این روستا در دهستان «چهاردولی» غربی قرار دارد و بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 جمعیت این روستا هزار و چهارصد و شش نفر (سیصد و هشتادوشش خانوار) بوده‌ است.

شهید «منوچهر سعیدی» پرورده کوچه‌های تنگ و تاریک روستای «میهم سفلی» از توابع بخش «چهاردولی» شهرستان قروه از توابع استان کُردستان است. که در ظلمت حاکم بر فضای آن روزها در خانواده‌ای فقیر اما دین‌دار، مؤمن و علاقه‌مند به‌نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دیدگانش به فروغ هستی روشن شد.

چهره‌ی مصمم منوچهر بشارت روزهای حرکت در سیل حق را با عزمی جزم و اراده‌ای پولادین با اتکا به یاری خدا را می‌داد.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
خواهی بدانی کیست
فصل اول: تولد و کودکی
زندگی‌نامه
بچه‌ی روستای میهم
خواب شیرین
بیماری سخت
حتی برای یک ‌دفعه نمازش قضا نشد
همه ‌چیزش بوی محبت می‌داد
فصل دوم: نوجوانی و تحصیلات
سنگر تحصیل و مبارزه در مسجد
ماه مبارک رمضان را به ضیافت نور می‌رفت
ارباب هشتم
فصل سوم: خدمت سربازی
فصل چهارم: کارگری
از کارگری عار نداشت
عدالت در رفتار
پُر از گرگ و سگ ولگرد بود
فصل پنجم: ازدواج و تولد فرزند
حلقه‌ی وصل
فصل ششم: پیوستن به سپاه قدس
شهرک شهید الماسی تهران
هجرت به لبنان
سفر به سوریه
مسافر معرکه جهاد در عراق
بیت‌المال
شما دیگه اذان نگو لهجه ‌داری
ساکم را گم ‌کرده بودم
نگاه معصومانه
عَطشِ مبارزه
ندای عدالت‌خواهی
فصل هفتم: شهادت
پرواز را بر ماندن ترجیح داد
نحوه‌ی شهادت
وداع آخر
رهرو راه شهدای مدافع حرم
خودت دادی و خودت هم بردی
پسرم از پروازش خبر داشت
بوی رفتن
هم دَردِ دین داشت هم دَردِ اجتماع
پیکر سوخته
هنوزم چشم‌انتظارم
برای شهادت بی‌تاب بود
زمین زیر پایش داغ شده بود
فصل هشتم: وصیت‌نامه
وصیت آخر
عشق او به امام خامنه‌ای (ره)
خواهرم این‌ها را به پسرم بگو!...
فصل نهم: دل نوشته
برای دفاع از مقدساتش به جهاد رفت.
خبر شهادت
سوزِ دل
سرباز گمنام امام زمان
خلاصه‌ی همه‌ی خوبی‌ها
دفاع از حرم نه هیکل می‌خواهد نه ادعا...
مادرم کوه صبر است بابا
جهاد ادامه دارد…
دیدار با امام خامنه‌ای
اولین عید ماهان بدون پدر
سخن آخر
خانواده‌ی شهدا در مسیر تداوم راه پدر تنها نیستند
مسافر بهشت
ئهی دوژمنی دین با تو بزانی
فریاد را علیه ستم آفریده‌اند
آلبوم تصاویر
منابع