معرفی و دانلود کتاب صوتی دفترچه خاطرات پنهان یک گرگ

معرفی کتاب صوتی دفترچه خاطرات پنهان یک گرگ

کتاب صوتی دفترچه خاطرات پنهان یک گرگ نوشته فلیشا لا، درمورد یک گرگ بزرگ طوسی است که در جنگلی سرسبز زندگی می‌کند. او دفترچه خاطراتی دارد که همه چیز را داخل آن می‌نویسد تا هیچ‌چیز را فراموش نکند، اما دوست ندارد کسی آن‌ها را بخواند.

موضوع کتاب دفترچه خاطرات پنهان یک گرگ چیست؟

گرگ طوسی بزرگ بسیار پرمشغله و خیلی فراموش‌کار بود و برای اینکه کارهای روزانه‌اش را یادش نرود، آن‌ها را می‌نوشت. مثلاً یکی از صفحات دفترچه خاطرات او به این شکل نوشته شده بود:

دوشنبه: سه تا خوک کوچولو رو اذیت کن
سه‌شنبه: تمرین با گروه سرود
چهارشنبه: روز تولدم!
جمعه: ورزش
شنبه: به مامان سر بزن
یکشنبه: توی دفتر خاطرات بنویس

اما نوشته‌های دفترچه خاطرات همیشه به یک‌شکل باقی نمی‌ماند. او همیشه از کارهای روزمره خود نمی‌نوشت. گرگ طوسی آن دفترچه را همیشه نزد خود نگه می‌داشت و به هیچ‌کس نشان نمی‌داد. به این دلیل که علاوه بر برنامه هفتگی، چیزهای خیلی مهم‌تر و خصوصی‌تری هم در آن دفترچه می‌نوشت؛ مثلاً از ترس‌ها و نگرانی‌هایش. او دوست نداشت حیوانات دیگر از ترس‌های او باخبر شوند. به‌خاطر اینکه ترس‌هایش برای بقیه خنده‌دار به نظر می‌رسیدند. چون یک گرگ وحشی نباید از این چیزها بترسد...

فلیشا لا (Felicia Law) در کتاب دفترچه خاطرات پنهان یک گرگ (The Secret Diary Of A Wolf) سعی دارد تا کودکان را تشویق به خاطره‌نویسی کند. او در این داستان سعی کرده به صورتی غیرمستقیم، خجالت نکشیدن از ترس‌ها و نگرانی‌ها را نیز به کودکان آموزش دهد.

کتاب صوتی دفترچه خاطرات پنهان یک گرگ مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای کودکان 3 تا 7 سال و والدینی که قصد دارند برای کودکان خود قصه‌های آموزنده بگویند مناسب است.

در بخشی از کتاب صوتی دفترچه خاطرات پنهان یک گرگ می‌شنویم:

روز شنبه گرگ رفت تا مادر پیرش رو ملاقات کنه. اون لاغر و چروکیده بود و توی خانهٔ سالمندانِ گرگ‌ها زندگی می‌کرد. چون گرگ صبح زود رفته بود، مادرش هنوز لباس‌خوابش رو به تن داشت. اون بهش کمک کرد تا دندون مصنوعی‌هاش رو توی دهنش بزاره.

وقتی به خونه برگشت توی دفتر خاطراتش نوشت: «شنبه. مامانم باید سوپش رو با نی بخوره چون دیگه هیچ دندونی توی دهنش نداره. من در مورد فیلم «پیتر و گرگ» باهاش حرف زدم. ولی آخر فیلم رو عوض کردم تا هیجان‌انگیزتر بشه اما با این حال اون وسط داستان خوابش برد.»

روز یکشنبه گرگ خیلی دیر از خواب بیدار شد. اون می‌دونست که نباید این کار رو بکنه اما کاره دیگه‌ای برای انجام دادن وجود نداشت.

اون بلند شد، برای خودش صبحانه درست کرد و برای اینکه پروتئین‌های لازم رو به بدنش برسونه، یک تخم مرغ آبپز خورد و بعد پشت میز مطالعه‌اش نشست و روزنامه‌ی یکشنبه صبح رو خوند. اون قسمت کتاب‌های تازه منتشر شده رو بیشتر از همه چیز دوست داشت. بعد از خوندنِ اون بخش از روزنامه، فکر بسیار خوبی به ذهنش رسید.

در واقع یک فکر خارق‌العاده...

فهرست مطالب کتاب صوتی