معرفی و دانلود رایگان رمان طلسم شده

عکس جلد رمان طلسم شده
قیمت:
رایگان - 0€
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی رمان طلسم شده و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی رمان طلسم شده و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی رمان طلسم شده

داستان درباره ی دختری به اسم نگینه که دختری تنها و بی خانمانه به خاطر زندگی سختی که داشته مجبور میشه توی پارک زندگی کنه که خیلی اتفاقی به تارا برمیخوره. زنی که وقتی متوجه میشه نگین خونه و خانواده ای نداره. اون رو به خونش دعوت میکنه. اما نگین از اعتمادکردن به یک غریبه هراس داره بلاخره قبول میکنه و با تارا همراه میشه و پیشنهادش رو از سرناچاری برای همخونه شدن با اون قبول میکنه و...

از متن کتاب:

-میتونیم باهم آشنا شیم؟

بودمش، سکوتم را که دید به خود جرأت داد و نزدیکتر شد از روی نیمکت بلند شدم و راه افتادم اما به کجا؟

خسته شده بودم، مگر یک دختر 17 ساله چقدر تحمل داشت؟ باید تصمیمی میگرفتم یک تصمیم جدی! اصلا بلد بودم تصمیم بگیرم؟

صدای قار و قورشکمم باعث شد از افکار پریشانم دست بکشم، او هم حق داشت، پس از خوردن ساندویچ دیشب که زنی با شنیدن خبری از گوشیش آن را روی نیمکت رها کرد و رفت دیگر هیچ چیز نخورده بودم. خوب بود که پارک ها آب سرد کن داشتند، یک دور پارک را بیهوده قدم زدم در دبیرستان رو بروی پارک باز شد و دخترهای هم سن و سالم از آن بیرون آمدند، بیشتر دخترها داخل پارک می شدند حالا یا مسیرشان از پارک بود یا بخاطر جوانک های الافی بود که درپارک می چرخیدند، در حالی که قهقه میزدند و خاطره روزشان رابرای دوستشان تعریف میکردند از کنارم می گذشتند، با دیدن سرمستی شان غم دنیا بر دلم ریخت از مقایسه حال خودم با آنها قلبم فشرده می شد آن موقع تمام فکر و ذکرشان این بود که (اگه برم خونه مامان عصرونه درست نکرده باشه چی؟)

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابرمان طلسم شده
نویسنده
سال انتشار۱۳۹۴
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات193
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک
رایگان - 0 یورو
افزودن به کتابخانه

نقد، بررسی و نظرات رمان طلسم شده

MAEDEH Z
۱۳۹۹/۵/۵
خانم 🍃روشنک قاسمی🍃
کتاب از این غم انگیز تر و واقعی تر و تراژدیک تر و رئال تر نمیتونستید بنویسید؟؟؟!!!!!
3 ماه از خوندن این کتاب میگذره و من هنوز هم به یادش میوفتم گریم میگیره و حرصم در میاد! '
اگه همون موقع که کتابو خوندم نظر میدادم الان هیچی ازتون نمونده بود انقدر که عصبانی بودم اینطوری تموم
شد😅😅.
تو شخصیتا غرق شده بودم و وقتی سروش مرد احساس کردم تیکه‌ای از زندگیم کم شده و بهت زده شده بودم.....
روز و شب میخوندمش و نمیتونستم کتابو زمین بزارم
و وقتی تموم شد احساس کردم زندگیمو هدر کردم چون احساس نا امیدی میکردم. (چرا انقدر این زندگی بی انصاف و نامردههههه😭😭😭) دیالوگ روزام بود. 😓
الان میخوام دوباره شروع به خوندنش بکنم شاید بیشتر ازش فهمیدم 🙌🙄
حالا با این همههههههههه احساسات و جریحات ازتون تشکر
میکنم و در آخر هنوزم نمیتونم بگم عالی بود این کتاب یا افتضاح
چون نمیدونم عالی بود یا افتضاح😂😉😑
حتما خوشحالین به خاطر این همه تاثیر گذاری
میتونم اعتراف کنم نویسنده‌ی عالی‌ای هستین
بیشنر از عالی
عالی تر از عالی❤❤❤
مائده زنگنه 14 ساله
Nazanin .
۱۳۹۹/۹/۲۵
داستان خوبی بود در عین حال غمگین باید به نویسنده این داستان تبریک بگم چون ویرایش داستان به گونه‌ای بود که آدم رو مجذوب خودش می‌کرد و بسیار زیبا بود اما من خیلی ناراحت شدم چون حس می‌کردم تمام تصاویر در مقابل چشمانم می‌گذشتن و حس‌های شخصیت‌ها و نویسنده به من هم انتغال می‌یافت حس می‌کنم من خودم یه بخش از داستان بودم و خودم رو جای غزل حس می‌کردم حس می‌کردم خودم عاشق سروش داستان
شدم با تعریف‌هایی که کردن سخت جذب شخصیت او شدم حتی با اینکه او را ندیدم ولی احساس عجیبی داشتم انگار سروش رو دیدم و من عاشق او شدم تمام خاطرات انگار برای خودم اتفاق افتادن و از خوندن این داستان عاشقانه احساس توصیف ناپذیری داشتم اما باید بگم که تلاش می‌کنم فراموشش کنم به شما هم پیشنهاد میدم حتمان بخونیدش منم درون داستان طلسم شدم و با زجه زدن‌های غزل حس می‌کردم آتشی در دل من نهفته شده و انگار قلبم از سینه‌ام داره بیرون میزنه و ضربان قلبم به گونه‌ای شده بود که با هر گریه و زجه غزل انگار غزل درون من هم داره گریه و زجه میزنه و خودش رو به در و دیوار میزنه حس می‌کردم دارن یه چیزی از من جدا می‌کنن و می‌گیرنن انگار سروش عشق من بود نمی‌دونم ولی حال اصلا خوبی نداشتم و انگار اون من بودم داخل داستان هیچ وقت نمی‌خوام برای من همچین اتفاقی بیوفتد و برای زندگیم همیشه می‌جنگم امیدوارم این احساس درون من هر چه زود تر آرام بگیرد و همه،،،،،، همه آدمای اطرافم حتی تویی که داری دیدگاه منو می‌خونی به عشق حقیقیت برسی و همه خوشتبخت و شاد باشن در کنار کسی که خیلی دوسش دارن 🥰❤❤❤❤
م ق
۱۳۹۹/۹/۴
خوب اول سلام عرض میکنم بنده نظر دوستان را تا حد امکان خوندم وخواستم نظر خودم را عرض کنم اول اینکه چرا هی غزل میگفت سروش چی پوشیده بود من دیگه اینقد این را خوندم خسته شدم والبته هی دستاش رو توموهاش میکرد این جمله واسم خیلی تکراری بود
بعدش صفحات تکرار شده وکلمات بهم چسپیده بودند
راجب کار‌های یاسی
و غزل بعد از دادن عشقاشون میگم
غزل با اون پاکی که داشت نمی‌تونست تو این باند باشه
شما میتونستید میگفتید یاسی حدا قل تواین باند بود
راجب حسادت یاسی هم بگم براتون بگم احتمال ۱در ۱۰۰۰ هم نمیدم آدم به خاطر حسادت رفیقتو بکشه علاوه بر این
باید بگم خوب نبود تومراسم روزبه وسرور حرف رقصیدن سروش و غزل بود که محرم نبودن
نگین و سینا باید یه عشقو تجربه میکردن
داستان طولانی بود خود کشی غزل یه مسعله بود اون میتونست زندگی درست کنه که سروش ازش راضی باشه ولی اون اینکار را نکرد یا به جای اینکه خودکشی میکرد با فرزین ازدواج میکرد در ضمن این رمان‌ها مناسب دختران نوجوان نیست به آیندشون واحساساتشون لطمه وارد میکنه در کل اشکالات زیادی داشت
البت این رو باید بگم هرکی یه نظری داره منم یه نظر
-anita:| p
۱۳۹۷/۸/۵
خب ببینید،
دوستآنی کع علاقه به رمان خوندن دارن،
به نظرم رمانی میتونه جذاب باشه که در نوشتن اون کمترین اغراق شده باشه...
یعنی دیگه توی همه‌ی رمان‌ها میخونیم که دختره خیلی خوشگل و فلان بود و پسره عالی و پولدار بود و این بع نظرم خسته کننده شده...
این یکی از اشکالاتش بود.
دومین اشکال هم اینه که کل
رمان راجب به زندگی غزل بود، و به نظرم تقش نگین واقعا بیخود بود،
یعنی خواننده در وسط‌های رمان اصلا کلا فراموش میکرد کع همه‌ی اینا رو غزل داره واسه نگین تعریف میکنه،
نویسنده میتونست کمی داستان رو تغییر بده و نقش نگین رو حذف کنه، اینجوری جالب تر بود
اشکال بعدی این هست که نویسنده در طول رمان از یاسی شخصیتی بی‌تعهد و اهل تفریح و البته مهربان را در ذهن خواننده تداعی میکند،
ولی در اخر رمان کاملا این تصور خواننده را بهم میزند و بسیار هم اغراق کرده است..
چونکه کشتن سروش، اصلا کاری نبود که با شخصیت یاسی جور در بیاد...
و بعد هم اینکه این رمان،
صحنه‌های تکراری زیاد داشت، مثل همین که سروش فقط دست میکشید توی موهاش...
و البته اینکع دو نفر چهار سال عاشق هم باشن و چیزی نگن و بعد یهو پسره اعتراف کنه جالب نیست..
غلط‌های املایی و صفحات تکراری هم زیاد بود:/
در کل به نظرم وقتتون رو روی این رمان نگذارید،
چون پایانش اصلا جالب نیست و پایان خوشی رو می‌طلبید...
اگر کسی دنبال رمان‌های خوب است،
عبور از غبار، هیشکی مثل تو نبود، در همسایگی گودزیلا و... رمان‌های خیلی بهتری هستند
Kiyavash_
۱۴۰۲/۹/۲۰
کتاب طلسم شده همون طور که از اسمش پیداست، خوانندگان رو طلسم می‌کنه و این به خاطر ذهن و قلم قوی نویسنده است. موضوع کتاب که در مورد سرنوشت چند تا جوون بود رو دوست داشتم و حتی در بعضی از مواقع با شخصیت‌های داستان همزاد پنداری کردم. نحوه‌ی نگارش داستان به صورت معمایی و بیان جزئیات رو دوست داشتم چون که باعث میشه مخاطب به خوبی تصویر سازی کنه و بیشتر توی داستان و اتفاقاتش غرق بشه. البته‌ای کاش این نکته تا پایان کتاب رعایت میشد و چند فصل آخر شتاب زده تموم نمی‌شد. پایان داستان که به صورت کلیشه‌ای -پایان خوش و خرم- تموم نشد رو دوست داشتم، البته بهتر بود اون صحنه مرگ سروش یکم واقعی تر بیان میشد. از دیدگاه من خواننده یکم باورش سخت بود که یه دختر جوون بتونه یه پسر ورزشکار رو به راحتی هل بده و بعد یه جور صحنه سازی کنه که سروش خودکشی کرده و اصلا ردی هم از خودش به جا نذاره و حتی خانواده سروش هم پیگیر مرگ مشکوک پسرشون نشن. درباره مرگ سروش من فکر می‌کردم که یاسی به خاطر قال گذاشته شدنش توسط نوید احساس بدی پیدا کرده بود و قلیان حس حسادت دخترانه اش، چشم نداشت خوشبختی غزل و سروش رو در کنار هم ببینه با فرزین دست به یکی کنه تا سروش رو به قتل برسونن ولی خب حدس من اشتباه از آب در اومد. در کل عالی بود.
نگین
۱۴۰۲/۵/۲۳
این کتاب رو واقعا دوست داشتم و از لحظه لحظه‌ی زندگی غزل انگار باهاش همراه بودم نقش نگین تو داستان خیلی کمرنگ بود به طوری که اصلا فراموش کردم که چنین کسی هم وجود داره تا صفحات نرسیده به پایان دوست نداشتم دوستی اینبار نفر این جوری به هم بریزه خب اگه نوید یاسی رو ول کرد چرا باید غم هاش رو سر سروش خالی میکرد و چرا باید دوستش غزل رو از عشقش جدا کنه حسادت کردن به خوشبختی بهترین دوستت واقعا غیر قابل درکه حالا که یاسی نابود شد خب خودش رو میکشت دیگه چرا زندگی غزل رو نابود کرد نه تنها عشقش رو از گرفت بلکه اون رو از نابود کرد پایانش خیلی بی خود بود انگارنویسنده فقط میخواسته داستان رو تموم کنه. آخرین بار که کتاب چنین غم انگیزی رو خوندم تا چند ماه دوست داشتم اصلا اسم رمان‌ها بشنوم من کتاب هارو قبل خواب میخونم اما وقتی ماجرای این کتاب اینقدر جالب بود به یک هفته نکشیده تمومش کردم اما اصلا فکر نمیکردم نویسنده‌ی ایم کتاب اینقدر ظالمانه کتاب رو تموم کنه. خیلی داستان دوست داشتنی بود تاقبل اون ماجرای کشته شدن سروش و این به نظر من ارزش کتاب رو کلا نابود کرد. کاش نویسنده‌ها هم وقتی کتاباشون رو مینویسند یک بار هم بخوننش تا علایق خواننده‌ها رو بفهممن. واین که صفحات تکراری کتاب و اشکالات نوشتاری واقعا آزار دهنده بود.
م ف
۱۴۰۱/۹/۲۱
به نظر من یک داستان کاملا ابتدایی بود. یا نویسنده بسیار کم سن و سال هست. چون وقایع زندگی جور دیگری هست. تو این داستان همه بسیار زیبا و جذاب هستند. همه مهربان هستند. دوستی با جنس مخالف اگر چه در ظاهر نباید باشد ولی همه به راحتی با جنس مخالف ارتباط دارند. و جالبتر اینکه پدر و مادر‌ها هیچ نقشی در به ۴ زندگی فرزندان ندارند، غیر از برنامه ریزی برای سفرهای نوروزی!! عشق اغراق آمیز فرزین به غزل را والدینش نفهمیدند. عمه‌اش هم که فهنیده بود، تا نامزدی غزل به روی خودش نیاورده بود! این همه قرار گذاشتنهای پنهانی آنهم در مدت یا ۵ سال به راحتی بدون کوچکترین شکی از طرف خانواده‌ها صورت میگیرد.
احساس کردم نویسنده علاقه خاصی به این جور ارتباطات جوانها دارد و این چیزی نیست که با فرهنگ ما جور دربیاید. اعتقادات مذهبی هم هیج جایی در زندگی‌ها نداشت به جز نماز شکر غزل برای دوست پسرش!
دلیل اینکه غزل وارد باند خلافکار هم شد نفهمیدم! هر چه پنج سال اولی که غزل تعریف کرد با جزییات بیخودی کش آمد، پنج سال آخر داستان خیلی سرهم بندی شد و من در کل نفهمیدم لزوم وجود نگین چی بود؟ خب سینا میتونست به همون خلاصگی صفحه آخر ازدواج کنه!!!!
در کل کتاب جالبی نبود. من بخصوص برای سنین نوجوانی پیشنهاد نمیکنم.
فاطمه شویکلو
۱۴۰۱/۷/۲۳
سلام
به طورکلی رمان خوبی داشتید ولی یه سری اشکالات از نظرم بود که گفتنش خالی از لطف نیست. اگه غلط‌های املائی و تکرار متون رو فاکتور بگیریم میشه از پایان غمگینش هم یک ایراد کوچولو گرفت.
اول قضیه‌ی یاسی نباید ز سمت خانواده فقط بخاطر اینکه دیگه دختر نبود طرد میشد و تبدیل به یک جلوه بد کتاب می‌شده و
چرا؟ چون شما وقتی یک کتاب می‌نویسی باید یک بار علمی فرهنگی هم داشته باشه دیگه از اونجایی که مردم توی سنین مختلف پای رمان‌های گوناگون میشینن در همین کتاب‌ها باید فرهنگ سازی بشخ نکه دامن بزنه به افکار غلط مردم.
و پایان تلخش (خودکشی غزل...)
میتونست بهتر تموم بشه ن با زنده شدن سروش و... مثل خیلی از رمان‌های کلیشه‌ای که بجزگرفتن وقت ادم باردیگه‌ای نداره
میتونست غزل دوباره امید به زندگی پیدا کنه با فردی مثل فرزین با روحیه‌ی فوقوالعادش نکه پاشه بره خلاف کار شه فقط بخاطر پیشنهاد دوستش و اتفاقات سخت زنگیش از اون دختر محکم ازادی طلب یه بی ارزش بسازه.
درکل ممنون بابت رمان خوبتون 😍
سپیده
۱۴۰۱/۷/۴
عرض سلام خدمت نویسنده محترم، رمان خیلی با احساسی بود ولی من چندتا مشکل داشتم اینکه اول نگین به نگین خوب پرداخته بودید ولی اخر داستان انگار میخاستید داستان فقط تموم بشه، تو نگاه اول یعنی سینا عاشقش شد؟ بعد از طرفی چرا باید نگین اسم خواهر شوهرش که غزله رو و زندس دوباره رو بچش بذاره؟ متن رمان گاهی بود روان گاهی ادبی که این ادم رو اذیت میکرد و تو رابطه عزل و سروش خیلی دیگه داشتید کشش میدادید. و به نظرم از یه جایی به بعد فقط میخوندیم که بفهمیم چی میشه و جذابیت نداشت. تو داستان هم از سروش به عنوان فرد منطقی و عاقل گفته شده چرا به خانواده یاسی نگفت که اون برگشته؟ و این داستان یه مشکل اساسی داشت اونم اینکه سروش برای عشقش هدفشو کنار گذاشت، مگه عشق نباید باعث پیشرفت بیشتر بشه در کنار هم ولی سروش دیگه تنیس رو کنار گذاشت که از نظر من اصلا جذاب نبود و اینکارو با ادامه تحصیل ندادن عزل تو داستان دوباره انجام دادید. ولی در کل داستان قشنگی بود خسته نباشید
ناصر اقایی
۱۴۰۱/۶/۱۲
۲ مشکل در این کتاب بود؛
اول اینکه: وقتی به حسی میرسی مثلأ حسادت این رو به مخاطب القاء میکنه باید نهایی‌ترین کاری که فرد میتونه انجام بده رو بکنه مثل حسادت، عشق ورزی، فریبکاری، زیبایی چهره افراد، و..... در کل خیلی اغراق‌آمیز شخصیت و چهره افراد به تصویر کشیده شده بود
حد وسط در این داستان دیده که و
نمیشد، وقتی کسی با دیگری نمیتونه ارتباط عاشقانه برقرار کنه باید بیخیالش بشی، وقتی نمیخواد نمیشه چه اجباریه حالا
دوم اینکه: نمیدونم مشکل از نسخه اصلی کتاب بود یا نسخه الکترونیکی در هر صورت کتاب مشکلات ویرایشی داشت، گاهی از یه جای داستان به عقب برمیگرده و اکثر کلمات یا از هم گسسته هستن یا به هم چسبیده
ونکته آخر اینکه: در کل از خواندن کتاب لذت بردم فقط‌ای کاش اینقدر تلخ تمام نمیشد و شخصیت‌های اصلی که ۵ نفر بودن غزل، سروش، یاسی، نوید و فرزین همه یا مردن یا دیوانه بعدش هم دختری که تو اون فضای سنگینه مردن عشقش و اون تربیت خانوادگی و اون غروری که داشت نمیتونست همدست تبهکاران بشه
Mahla Lotfinejad
۱۴۰۱/۵/۹
یعنی دیگه توی همه‌ی رمان‌ها میخونیم که دختره خیلی خوشگل و فلان بود و پسره عالی و پولدار بود و این به نظرم خسته کننده شده...
این یکی از اشکالاتش بود...
دومین اشکال هم اینه که کل رمان راجب به زندگی غزل بود، و به نظرم تقش نگین واقعا بیخود بود...
یعنی خواننده در وسط‌های رمان اصلا کلا فراموش میکرد
که همه‌ی اینا رو غزل داره واسه نگین تعریف میکنه ولی در اخر رمان کاملا این تصور خواننده را بهم میزند و بسیار هم اغراق کرده است...
چونکه کشتن سروش، اصلا کاری نبود که با شخصیت یاسی جور در بیاد...
این یک رمان جذاب بود چون همه چیز دراین کتاب داستان و قصه بود و کوچکترین نقطه اشتراکی با زندگی واقعی نداشت عشق جنون امیز فرزین که بچگی بوده بهش اجازه میده با همه باشه ولی عشق سه ساله غزل اجازه خیانت به او نمیده... حتی پسری مثل سروش که فکر کنم دیگه تو قصه هام پیدا نمیشه باید تو فضا دنبالش بگردی امکان نداره...
اخر داستان یه کم دور از واقعیت بود و اینکه تقریبا غلط املایی زیاد داشت...
ریحانه
۱۴۰۱/۳/۲۱
عالی و بی‌نظیر بود ولی بسیار غمگین بود و باید بگم نویسنده این رمان به خوبی همه چیز را توضیح دادند و جوری این رمان رو نوشتند که آخر این رمان رو هیچکس نمیتونست پیش بینی کنه و در کل خودمم رو به جای شخصیت‌ها می‌گذاشتم با اینکه این رمان فقط متن بود اما همه چیز رو در ذهن خودم تصویر سازی میکردم و جا، جایی دردناک‌ترین بود که سروش در دره افتاد و مرد واقعا اینجا خیلی دردناک بود من این داستان رو با دوستانم خوندم و باید بگم یکی از غمگین‌ترین و بهترین کتاب‌هایی بود که خوندم از همه میخوام این کتاب رو بخونن ولی سعی کنید به هیچکس حسودی نکنید چون نمیدونید سرنوشت هر کس چجوری و این دنیا و این زندگی قراره چی به سرش بیاره راستش در اول داستان جایی که تارا یه همون غزل داستان زندگیش رو میگفت کمی بهش حسودیم می‌شد اما وقتی آخر داستان اینگونه مرد راستش از اینکه بهش حسودی میکردم پشیمون شدم من در این رمان پا به پای شخصیت‌های رمان گریه میکردم و در کل تمام احساساتشون رو درک میکردم و حس میکردم من به جای شخصیت‌ها هستم و با اینکه احساساتم رو تحت تاثیر قرار بده اما درس‌های مهمی گرفتم امیدوارم هیچوقت هیچوقت هیچوقت اتفاق بدی توی زندگی زیباتون نیفته و همیشه خدا یاورتون باشه و کمکتون کنه و شما هم به توکل به خدا ادامه بدین باتشکر که دیدگاه من رو خوندید
ریحانه رخشانی ۱۳ ساله
کارچانی
۱۴۰۱/۳/۱۶
این یک رمان جذاب بودچون همه چیز دراین کتاب داستان و قصه بود و کوچکترین نقطه اشتراکی با زندگی واقعی نداشت عشق جنون امیز فرزین که بچه گی بوده بهش اجازه میده با همه باشه ولی عشق سه ساله غزل اجازه خیانت به او نمیده نقش بزرگترهایی که با وجود داشتن رابطه خوب با بچها ولی هیچ ممانعت و سختگیری در روابط انها نمیکنن تا این مسائل پیش نیاد یا حتی پسری مثل سروش که فکر کنم دیگه تو قصه هام پیدا نمیشه باید تو فضا دنبالش بگردی امکان نداره پسری سه سال با یه دختر باشه و از عشق و دوستداشتن چیزی نگه یا حتی قصه نگین که از همه چیز غیر باورتر بود دکتری که با یه دختر تصادف میکنه بعد بدون هیچ تحقیق درباره خانواده اون میارش خونه خودش در صورتی که میتونست تحویل خانواده مادرش بده در کل خیلی اتفاقات در این کتاب بود که قصه بودو خیلی زیبا و جالب و با نثری زیبا نوشته شده بود ولی به نظر من باید کتابهای ما بر اساس زندگی واقعی باشن تا نوجوانهای ما با خودن کتابها یادبگیرند در شرایط و موقیعیت‌های مشابه تصمیم درست بگیرن وقتی که نوجوانهای ما کتابی بخونن که دختر با یه پسر از خونه فرار کرده یا روابط و مهمونی‌ها و کوه رفتن با پسرها اینقدر عادی هست و جالب اینکه پسرها مثل حضرت یوسف هستن دست به دخترا نمیزنن این باور پیش میاد برلی دخترای جوان که شاید به واقعا اینطوره ودر نهایت خودکشی من به پایان شادی هم برای این کتاب اعتقاد ندارم چون مسائل داخل این کتاب برای نوجوانهایی که 90%انها دحتر هستن مناسب نیس خواهشی که از نویسنده محترم دارم اینه که شما که قلم به این زیبایی و ذهنی به این خلاقی دارید چرا یه کتاب برای نوجوانها نمینویسید مناسب سبک زندکی ما ایرانی‌ها و جوانهای ما باشه
ممنون
مهدی پورحسینی
۱۳۹۴/۷/۷
من به نظر دیگم میدم که سعی میکنم تخصصی تر باشه اونم اینه که قصه‌ی داستان باور پذیر و جدید نیست، شخصیت‌ها اغلب خوب در اومدن بجز یاسمن و فرزبن، اما خیلی بخشا از واقعیت دوره، مثلا دختری که سه سال عاشق پسریه که دو سه بار دیدتش، یا فرزینی با اون شخصیت که انقد عاشق یکی بمونه، یا مرگ ناگهانی پدر و مادر و غذل همچنین کلا شخصیت یاسمن و قتل سروش حتی اگه اینطور باشه مسخرس که یه دختر بتونه قهرمان تنیسو از کوه هول بده پایینو و بعد ماشینم جدا پرت کنه و بعدشم پزشکی قانونی علت رو خودکشی همراه ماشین تشخیص بده، شحصیت‌ها همشون احساسین و مثلا یه شخصیت خشن یا اخمو نداره قصه همشون از یه دست شخصیتن، یه همچین تایپی رو فقط یه ایرانی تحمل میکنه، و در نهایت اینکه کتاب حرف خاصی برای گفتن نداشت و فقط من باب سرگرمی بنظر خوبه. امیدوارم نقدم کمک کنه
مهدی زاهدی
۱۳۹۴/۶/۱۸
یه انتقاد داشتم به تمامی رمان نویسان عزیز، چرا توی اکثریت رمان‌ها، پس از هزاران دردسر و بدبختی و هنگامه‌ی چشیدن لذت و شیرینی عشق، مرد داستان به یه طریقی میمیره و همسر وی با یکهزار امید و ارزو متحمل رنج و سختی بسیار میشه. هدف این رمان‌ها نشان دادن صبر و استقامت و وفاداری زن‌ها به همسرانشونه. ولی نظر من اینه که چرا هیچوقت، بانوی داستان نمیمیره تا شوهر وی تنها بمونه؟انقد نشون دادن صبر و وفاداری اقایون نسبت به خانمشون بصورت یک داستان پند امیز سخت و دشواره؟اینکار باعث میشه تا جوانان با وفاداری و عشق به همسر اشنا بشن و در زندگی ایندشون چه بسا خود این داستان را تجربه کنند. ببخشید که سرتون رو درد اوردم. امیدوارم تونسته باشم منظورمو به دوستان عزیز منتقل کنم. موفق و مؤید باشید...
مشاهده همه نظرات 1158

راهنمای مطالعه رمان طلسم شده

برای دریافت رمان طلسم شده و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.