معرفی و دانلود کتاب سرنوشت غریب

معرفی کتاب سرنوشت غریب

کتاب سرنوشت غریب به قلم ندا عسگری، داستان زندگی دختری به نام منا را به تصویر می‌کشد که در پی داستان عاشقانه‌اش با پسری به نام امیر، روزگار دوران سختی را پیش رویش می‌گذارد.

در بخشی از کتاب سرنوشت غریب می‌خوانیم:

با قدم‌هایی لرزان در کوچه به راه افتادم. گویی اینجا برایم ته دنیا بود. مثل دختر بچه‌ی بی‌پناهی بودم که احساس غربت و ترس تمام وجودش را گرفته. بلافاصله خودم را به ترمینال رساندم. دلم نمی‌خواست بیشتر از این، در این شهر غریب بمانم. بلیط خریدم و روی یکی از صندلی‌های سالن ترمینال منتظر ماندم.

اتوبوس سه ساعت دیگر حرکت می‌کرد و من دیگر به این همه انتظار عادت کرده بودم. نمی‌دانستم باید چه تصمیمی بگیرم. تمام مدتی که در اتوبوس نشسته بودم خیره به بیرون به حرف‌های امید فکر می‌کردم. دلم شکسته بود. نه از دست امیر بلکه از دست این روزگاری که بالاخره مرا به زمین زده بود. هوا تاریک بود که به تهران رسیدم.

از ترمینال، تاکسی گرفتم و به خانه رفتم. تمام تنم یخ کرده بود. اولین کاری که کردم یک دوش آب گرم گرفتم و یک مسکن خوردم. بدون اینکه چیزی بخورم روی تختم دراز کشیدم. با وجود اینکه از شب قبل چیزی نخورده بودم اما احساس گرسنگی نمی‌کردم. گویی حرف‌های امید به کلی تمام وجودم را سیراب کرده بود.

نمی‌دانستم امیر کار درستی کرده یا نه. شاید هم حق با او بوده. نباید حرمت‌ها شکسته می‌شد. اما از دست پدرش ناراحت بودم. می‌دانستم او می‌خواهد از من و خانواده‌ام انتقام روزهای جوانی از دست رفته‌ی امیر را بگیرد اما قطعاً این راهش نبود. دلم می‌خواست باز هم مثل گذشته برای به دست آوردن امیر، محکم قدم بر می‌داشتم. اما می‌دانستم دیگر بی‌فایده است.

من همه‌ی تلاشم را کرده بودم. برای رسیدن من و امیر به هم تنها یک قدم لازم بود اما همان یک قدم به جای اینکه من و امیر را به هم وصل کند به اندازه‌ی دنیایی بینمان فاصله انداخت.