معرفی و دانلود کتاب شازده کوچولو

معرفی کتاب شازده کوچولو

کتاب شازده کوچولو نوشته‌ی آنتوان دو سنت اگزوپری یکی از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین کتاب‌های سراسر تاریخ محسوب می‌شود و با داستانی جذاب و دلنشین، کودکان را برای درک مفاهیمی همچون عشق و دوست داشتن آماده می‌کند.

معرفی کتاب شازده کوچولو:

کتاب شازده کوچولو (The Little Prince) مفاهیم بسیار عمیقی در خود جای داده و به مسائل مهمی می‌پردازد؛ بنابراین، مطالعه‌ی آن در هر سنی مناسب است. این داستان خواندنی و جذاب با ایام کودکی خلبانی آغاز می‌شود و توضیح می‌دهد که چرا نقاش خوبی نیست. این خلبان دوست داشتنی و مهربان در 6 سالگی کتابی درباره‌ی جنگل و حیوانات آن می‌یابد و در آن عکسی از یک مار می‌بیند که حیوانات بزرگتر از خود را بلعیده است. این پسر هم با الهام از این عکس، نقاشی‌ای می‌کشد که در آن ماری کوچک، حیوانی عظیم‌الجثه را قورت داده است اما هیچ یک از بزرگترها نقاشی تخیلی او را درک نمی‌کنند و خلبان داستان در همان شش سالگی نقاشی را برای همیشه کنار می‌گذارد.

شخصیت اصلی داستان، شازده کوچولو نام دارد. او کودکی است که از سیاره‌ای دیگر به زمین آماده و در بیابان با خلبان آشنا می‌شود. شازده کوچولو درباره‌ی موضوعاتی همچون عشق، دوستی، محبت و... صحبت می‌کند و داستان خود و چرایی آمدن به کره‌ی زمین را توضیح می‌دهد. آنتوان دو سنت اگزوپری (Antoine de Saint-Exupéry) در کتاب حاضر، مسائل بسیار مهمی را شرح می‌دهد که بسیاری از یاد برده‌اند.

رمان جذاب و خواندنی شازده کوچولو در میان ایرانیان با عناوینی همچون مسافر کوچولو، شهریار کوچولو، شاهزاده کوچولو و... نیز شناخته می‌شود. این کتاب برای اولین بار در سال 1943 در نیویورک انتشار یافت. این کتاب با زبانی ساده، داستانی فلسفی را مطرح می‌کند و اهمیت رمان شازده کوچولو به حدی است که در قرن بیستم به عنوان کتاب قرن فرانسه برگزیده شد. لازم به یادآوری است که ادبیات فرانسه در این قرن، نویسندگان و آثار بزرگ بسیاری داشت و همین نکته، نشان دهنده‌ی بزرگی و عظمت شازده کوچولو است.

جملات برگزیده کتاب شازده کوچولو:

- باید مهربونی و محبتی رو که پشت نیرنگ‌های ناشیانه‌ش قایم شده بود می‌دیدم. گل‌ها از این‌طور تضادها پُرند، اما من بی‌تجربه‌تر از اونی بودم که بدونم چطور باید اون رو دوست داشته باشم.
- فقط چیزهایی رو می‌تونی بفهمی که اهلی شده باشن. آدم‌ها برای فهمیدن، وقت چندانی ندارند.
- چشم سر قدرت دیدن چیزهای مهم رو نداره.
- متأسفانه آدم‌ها این حقیقت رو فراموش کردن، اما تو مراقب باش که فراموش نکنی. تا وقتیکه زنده‌ای، نسبت که کسی که اهلی‌ش کردی، مسئولی. تو مسئولی!

در بخشی از کتاب شازده کوچولو می‌خوانیم:

وقتی‌که از دور چشمش به شازده‌کوچولو افتاد، گفت:
- اوه! اونجا رو ببین! یه جهان‌گرد.
شازده‌کوچولو، درحالی‌که نفس‌نفس می‌زد، لب میز نشست. راه زیادی را طی کرده و زمان زیادی در سفر بود. پیرمرد پرسید:
- از کجا میای؟
شازده‌کوچولو گفت:
- کتاب به اون بزرگی به چه کاریت میاد؟
پیرمرده گفت:
- من جغرافی‌دانم!
شازده‌کوچولو گفت:
- جغرافی‌دان چیه؟
- جغرافی‌دان، یه مرد عالِمیه که جای همه‌ی دریاها، رودخونه‌ها، شهرها، کوه‌ها و صحراها رو بلده.
شازده‌کوچولو گفت:
- خیلی عالیه! بالاخره کسی رو دیدم که یه شغل درست و حسابی داره.
بعد نگاهی به اطراف اخترک انداخت. این بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین اخترکی بود که شازده‌کوچولو تا آن لحظه دیده بود.
- اخترک شما خیلی قشنگه! اقیانوس هم داره؟
جغرافی‌دان گفت:
- من چه می‌دونم!
شازده‌کوچولو با تعجب گفت:
- عجب! کوه چی؟
جغرافی‌دان گفت:
- من چه‌می‌دونم؟
- شهر و رودخونه و صحرا چطور؟
- از این‌ها هم اطلاعی ندارم!
- ولی شما جغرافی‌دانی آخه!
- درسته من جغرافی‌دانم، اما جهان‌گرد نیستم که! من حتی یه کشف هم ندارم. کار جغرافی‌دان این نیست که راه بیفته و شهرها، رودخونه‌ها، دریاها، اقیانوس‌ها و صحراها رو بگرده و اون‌ها رو بشمره. یه جغرافی‌دان از پشت میز کارش تکون نمی‌خوره، اما یه جهان‌گرد رو توی اتاقش می‌پذیره. جهان‌گردها خاطراتشون رو از سفرهاشون تعریف می‌کنن و جغرافی‌دان، اون‌ها رو یادداشت می‌کنه. این بین، اگه خاطرات کسی براش جالب باشه، دستور میده که روی اون جهان‌گرد هم تحقیقاتی انجام بشه.