معرفی و دانلود رایگان کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا

عکس جلد کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا
قیمت:
رایگان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا

کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا نوشته‌ی فرشته زمانی، داستان تخیلی و معمایی دختری را به تصویر می‌کشد که پا به جهانی فراتر می‌گذارد.

در جلد پیشین رمان فرای زمین خواندید:

هیان با شنیدن سخن آهیا از بهت در آمد، به چشمان براق آهیا نگاه کرد و نفسی از سر آسودگی کشید!

هیان:
- قول می‌دهم! قول می‌دهم که تا به ابد این قلب فقط برای تو باشد!
آهیا لبخند زد و با لبخند او صدای دست و هیاهوی مردم به هوا برخاست! چند لحظه نگذشته بود که ناگهان صدایی از آسمان شنیده شد! همه به آسمان شب چشم دوختند! ناگاه قلب‌هایی بزرگ و قرمز رنگ در آسمان پدیدار شدند که از هر کدام آنها، قلب‌های ریز و زیبایی به سمت زمین می‌آمد! برای اولین بار بارش قلب در سرزمین لورلا رخ داد و همه را به وجد آورد!

جناب آشیانت رو به همه گفت:
- خداوند یکتا با نهایت زیبایی این ازدواج را به رسمیت شناخت!
همه دوباره شادی کردند! هیان دست آهیا را گرفت و حلقه را در انگشت او کرد! آن گاه از زیر باران یک قلب به دست گرفت و آن را در دست آهیا گذاشت! آهیا به قلب زیبا و سرخ رنگ نگاه کرد، سپس سر خود را بالا آورد و آن گاه در نگاه جذاب و چشمان یاقوتی هیان غرق شد!

هیان با لحنی مهربان و زیبا زمزمه کرد:
- دوست دارم آهیای من!
آهیا لبخند زیبایی زد و گفت:
- من هم دوست دارم عشق حقیقی من!
هیان خنده‌ی زیبایی کرد و دست آهیا را فشرد!
آن گاه در میان همه، در بین آن همه زیبایی، دو عاشق در آغوش هم فرو رفتند؛
آغوشی جاودانه با عشق!

در بخشی از کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا می‌خوانیم:

در اتاق خود بر روی مبل نشسته بود. دستی به پیشانی‌اش کشید و قطره اشکی که از‌ چشمش پایین افتاده بود را پاک کرد. دلش برای پدرش تنگ شده بود. برای خانه اش! برای تمام آن زندگی که داشت! اما حالا با یک دنیایی جدید و ناشناخته مواجه بود. دنیایی که گویا متعلق به اوست. درست است که تمام دلتنگی و دوری داشت قلب‌اش را از بین می‌برد. اما اگر یک درصد فقط یک درصد احتمال این باشد که متعلق به این جهان است. پس یعنی همه‌ی اینها را رها کند و برود؟ نه او نمی‌تواند چنین کند... باید بماند و هویت خود را پیدا کند! اصلا اگر واقعا یک حکمت در این اتفاق نهفته باشد، چه؟ از افکار خود خسته شده بود. بین یک دوراهی مانده بود که سرنوشت او را تعیین می‌کرد. از روی مبل بلند شد و به ایوان رفت. نزدیک نرده‌ها شد. هنوز هم در فکر بود که ناگهان دردی در سرش پیچید. کمی خم شد. دستش را به سرش گرفت اما درد تمامی نداشت. به ناگاه چشمانش سیاهی رفت و یک زمزمه در گوش او پیچید:

- سرنوشت گریبان تو را می‌گیرد. پس خودت به سمت من بیا!

با شدتی غیر قابل باور، گویی‌ که یک نفر او را هل داد، از روی نرده به سمت پایین پرت شد! هیچ چیز دست خودش نبود! جیغ بلندی کشید و درست در آخرین لحظه که می‌خواست با زمین برخورد کند، یک نیروی سبز رنگ همچون گویی محافظ او شد و او را معلق نگه داشت. از پشت نیروی سبزرنگ به پسری نگاه کرد که با آن گوی جان او را نجات داده بود. ولیعهد دایان به مقابل گوی رفت. آنا با تنی خسته و سری مالامال از درد، به چشمان سبز او خیره شد. ناگهان حصار سبز رنگ شکسته شد و آنا با یک جیغ به سمت زمین رفت که در آغوش یک نفر افتاد. چشمان طوسی او در چشمان سبز رنگ یکی حل شد!

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا
نویسنده
سال انتشار۱۳۹۹
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات149
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا

مائده توپا اسفندیاری
۱۴۰۲/۲/۷
سلام به شما کتاب دوستای عزیز ‌. خوب راستش به نظم انتخاب اسامی شخصیت‌ها و البته ایده داستان از فصل اول تا اینجا جالب بود اما یه مشکلی وجود داره اونم اینه که نویسنده جان مگه تو داستانت تخیلی نیست؟ 😐 پس باید خیلی بیشتر از داستان‌های معمولی و واقعی در مورد صحنه‌ها و اتفاقات توضیح بدی که خواننده بتونه تصور بکنه چیزی رو که توی ذهن شمای نویسنده جریان داره رو. اما متاسفانه شما حتی نصف داستان‌های معمولی و واقعی هم توضیح و بال و پر ندادید به داستان و صحنه‌ها و در کنارش داستان طولانی‌ای رو هم دارید که خوب به نظرم این باعث میشه حوصله نویسنده سر بره و اصلا ادامه رمان رو نخونه چه برسه به این که بخواد به پیامی که شما هدفتونه انتقال بدید فکر کنه. ۲: زبان روایت داستان هم به نظرم خیلی خشکه و دلیلی نداره دو نفر توی صحبت‌های روزانه اینقدر کتاب صحبت بکنه. اینا اگه برطرف بشه رمانتون از اینی که هست قشنگ تر هم میشه. ممنون از اینکه زحمت کشیدید و رمان به این بلندی رو نوشتید. 👏❤
زینب پورکلهر
۱۴۰۱/۲/۱
باسلام خدمت دوستان کتابراه، سرعت اتفاقات در این فصل حتی از فصل اول هم بیشتر است و همان اشکالات فصل اول و بسیار شدیدتر به چشم میخورد، این همه سرزمین و ملکه و پادشاه و اسامی مختلف، سرزمین‌هایی که در آسمان هستند و مردمانی که با بی خیالی زندگی می‌کنند و ملکه‌ها و پادشاهانی که معلوم نیست چه موجوداتی از هستند، گاهی یک انسان هم ناتوان تر و بی ثبات تر و گاهی با قدرت ماورایی، از قوانین آن‌ها هم سردر نیاوردم، در جایی از طلاق گفته شده و جایی ملکه آویدا با داشتن همسر، همسری دیگر اختیارکرده، آنا هم که چون پیامبران الهی مردم را به خدا می‌خواند مرده زنده میکند و معجزه میکند، و به صورت غیر قابل تحملی از زیبایی صورت و قامت و رنگ و رخ قهرمانان مداوم صحبت می‌شود در حالی که اتفاقاتی مانند چگونگی رفتن لادمین از زمین به آسمان و بالعکس ناگهانی و بدون جزئیات است و بسیاری موارد دیگر، به خانم زمانی پیشنهاد می‌شود قبل از چاپ رمان بعدی، حداقل خودشان نوشته خودشان را مطالعه‌ای بفرمایند، منتظر نوشته‌های بعدی ایشان هستیم، باتشکر از کتابراه
نرگس پیراسته
۱۴۰۲/۹/۹
از همین الان بگم من خودم یه آدم مذهبی هستم و ضد دین نیستم
این لورلا چطور جاییه که هر کی داخلشه از خدا و ایمان و غیره سخن میگه همش میگن به خدا ایمان داشته باشید، امید داشته باشید خدا همواره کمک میکنه و ما باید همش دعا کنیم و... ژانر این رمان حتی مذهبی هم نیست و هیچکدوم از شخصیت‌ها هم به دین اعتقاد
ندارن بعد همش از خدا و مقدسات حرف میزنن
این رمان دیگه زیادی گل و بلبله
همه آخر یا دختر گمشده پادشاهان شناخته میشن یا یهو موهاشون تغیر رنگ میده و قدرتای فوق العاده بدست میارن و همه موضوعا و حرفاشون خلاصه میشه در باور داشتن به خدا درحالی که هیچکدوم نه حجابی دارن و نه اخلاقیات رو رعایت میکنن بعد هی خدا خدا میکنن
اصلا چرا هرکی نیره لورلا بعد چند روز میگه من بخدا ایمان دارم و شما هم باید باور داشته باشید؟ انگار نه انگار یهدفرد عادیه و شبیه پیامبر‌ها رفتار میکنه.
اصلا قبل از اینکه آهیا بیاد به لورلا تو کدوم کشور زندگی میکرده؟
نفهمیدم آخر ایرانی بود یا اروپایی
زینب صادقدوست
۱۳۹۹/۱۲/۱۵
خیلی بد. قلمش خیلی رسمی، قدیمی و زنندس. من با ذوقی که از کتاب اولی داشتم (البته اونم دست کمی از این نداشت) اومدم اینو بخونم. فقط ۲۰ خط خوندم که فهمیدم کاااااااملا بدردنخور و فقط برای وقت تلف کردنه. اخه «خاموش!» ینی چی؟؟ واقعا نویسنده ناامیدم کرد. شروع جالبی نداره که ادمو به خودش جذب کنه، قلمش رسمی، قدیمی، و کلماتی که در جای نادرست بکار رفتن. کفش کتونی زیبا😐...... نمیتونی فقط بگی کتونی؟؟ پرده‌ی شیک😐........ واقعا بدون شرح. توصیف کردن صورت کاراکتر خیلی کلیشه‌ای بود. تقریبا ۹۹ درصد رمان‌های از طریق اینه صورت کارکتر اصلی رو توصیف میکنن و کاراکتر‌های دوم شخص که افراد نزدیک به کاراکتر اصلی هستن یا اصلا توصیف نمیشن یا توی ذهن توصیف میشن. در کل این رمان ارزش خوندن نداره. یه توصیه برای نویسنده عزیز: لطفا اگه میخوای بازم رمان بنویسی، اول کامل بنویس، به چند نفر نشون بده، قبلشم خودت چند بار مرور کن، بعد منتشرش کن. منتظر اصلاح این موارد تو جلد بعدی رمانت هستم
Maryam yuosefi
۱۴۰۱/۸/۲۵
تمام ما انسانها در جهانیکه زندگی میکنیم برای هدفی زاده شده ایم که اگر به مرحله خود شناسی واگاهی حقیقی وخدا شناسی برسیم مطمئنا ایمان واعتقاد وباور کامل به خالق را در خود ایجاد کرده ودر زندگی بکار میگیریم واز زندگی خود درهر شرایطی لذت میبریم واگر غیراز این باشد همیشه اذیت میشویم زیرا خداوند همیشه به درحال امتحان بندگان خوداست واگر خودش ایمان وباور نداشته باشیم که چقدر عاشق ماست وبرای هر امتحانی حتی اگر سخت باشد عاقبت خوبی برایمان در نظر گرفته مطمئنا برما سخت خواهد گذشت وحال خوبی نخواهیم داشت پس تمام زندگی ووجود خود را به خدا بسپاریم وازاوطلب یاری کنیم که او از رگ گردن به مانزدیک تر است وفقط اوست که خیر ما را میخواهد پس به او توکل کنیم سعی نکنیم حتما تمام کارها وچالشها را خودمان به نتیجه برسانیم خدایا ماهمه به خیر تو محتاجیم داستان شما بسیار زیبا و روحانی بود سپاسگزارم
لیلا سادات شریفات
۱۴۰۱/۷/۲۳
خیلی دوست داشتم 🌹
داستانش قشنگ بود 🏩
ولی خب اشکالاتی هم داشت که از نویسنده تقاضا میکنم در نوشته‌های بعدی خود این موارد را برطرف بکنند داستان با سرعت بسیار زیادی پیش می‌رود
قصه پیوسته نیست ماجرا و اتفاق‌های کتاب یکی پس از دیگری مرتب نیستند
من خود داستان را خیلی دوست داشتم
جدا از ایرادات که
بازهم داستان قشنگی بود 🌈
البته اول داستان مثل جلد اول بود آنا از زمین به لورلا سفر میکنه
ولی تفاوت‌هایی هم بین جلد اول و دوم پیدا شد
که به نظرم اگر این تفاوت‌ها نبود داستان جلد اول و دوم کاملا شبیه هم بودند
ممنون از نویسنده بخاطر دو جلد این کتاب جذاب
و سپاسگزار از کتابراه 🌼
یک دختر زاده‌ی عشق شد و سرزمین لورلا را نجات داد و دیگری زاده‌ی نورلا شد تا دو سرزمین نورسا و لورلا را متحد کند
و چه خوب که این دو دختر شجاع هر دو شیطان را شکست دادند. 💝
Hana
۱۴۰۱/۴/۱۸
به عنوان یک داستان تخیلی خوب بود. هیچوقت به داستان کسی نگفتم بده چون باید به فکر و ایده‌ها و ذهن نویسنده احترام گذاشت. هر کسی طرز فکر و ایده‌های خاصی تو ذهنش داره که برای بعضی‌ها میتونه جذاب باشه و برای بعضی‌ها بیمزه و خسته کننده... ولی مثل اینکه دست ویراستار نداده بودید! چون مشکلات گرامری و زمانی زیادی داشت که نیاز به اصلاح داشتن. و یه مشکل دیگه که اتفاقات خیلی سریع می‌افتادن و انگار نویسنده برای پایان دادن عجله داشت... ولی در کل میگم داستان جذابی بود و اتفاقات تخیلی جالبی افتاد. 👌 ولی طرز نوشتن خیلی بیشتر از داستان مهمه. یک داستان بیمزه میتونه با طرز نوشتن عالی و حرفه‌ای جذاب بنظر برسه و برعکس، یه داستان جذاب و پر از ایده‌های جالب و اتفاقات تخیلی، با طرز نوشتن معمولی بیمزه جلوه میده.
فرشته زمانی
۱۴۰۰/۱۱/۲۸
با سلام و احترام
وقتتون بخیر
خیلی ممنونم از همه عزیزانی که رمان فرای زمین را خواندید. وقتی که گذاشتید، برای بنده خیلی خیلی ارزشمنده. از تمام انتقادها، نظرها و امتیازاتی که به رمان فرای زمین دادید، بی‌نهایت ممنونم. این رمان اولین رمان بنده است و من در زمان نوشتن این رمان، به صورت حرفه‌ای وارد مبحث
رمان نویسی نشده بودم. می‌توانم بگویم که نوشتن این رمان، آغاز فعالیت من در زمینه رمان نویسی بود. تمام سعی و تلاش خود را کرده و می‌کنم تا از نظرهای شما عزیزان و بزرگواران در نوشتن رمان‌های بعدی استفاده کنم.
خیلی ممنونم از همه شما
امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشید.
زندگیتان سرشار از عشق و شادی، در پناه خدا باشید.
M. M
۱۴۰۰/۳/۲۳
کتاب خیلی خوبی بود و من بسیار از خواندنش لذت بردم اما به هر حال مثل هر کتاب دیگه‌ای نکات قوت و نکات ضعف خودش رو داشت.
نکات قوت:
۱. به طور کلی داستان زیبایی داشت که به ما یادآوری میکرد خدا در سختترین لحظات نیز کنار ماست
۲. مثل بعضی از داستان‌ها که میشه همه اتفاقات بعدش رو حدس زد، نبود و خواننده
رو جذب می‌کرد. البته شروعش زیاد خوب نبود اما خب اواسط داستان جذاب بود.
نکات ضعف:
۱. نویسنده در توصیف موارد به خوبی عمل نکرده بود.
۲. بهتر بود نویسنده مکالمه‌ی اشخاص رو عامیانه تر می‌نوشت.
در کل کتاب خوب و جالبی بود.
ALI REZAEI
۱۴۰۳/۱/۱۹
یک کتاب همه چی تموم بود این کتاب جز اون کتابایی که فقط یک کتاب برات نمیشه بلکه به عنوان یک دوست میشه بهش نگام کرد البته این قضیه رو آخرهای کتاب متوجه میشین... کتاب از نگارش خوبی برخورداره طوری که به شدت انسجام بین متن‌ها حفظ شده یعنی کلمات هم رو تایید و تکمیل میکنند همچنین از داستانک‌های خوب و شده خلاقانه‌ای تشکیل که به فهم خواننده خیلی کمک میکنه. پردازش به شخصیت‌ها هم از نکته مثبت این کتابه و اما گوینده که با لحن و صدای خوبش تونست ما رو ب بهترین شکل از این کتاب برخوردار کنه نکات مثبت انسجام داستان جذاب گویندگی ممنون
R. Gh
۱۴۰۰/۴/۲۴
سلام❣️
‌اول رمان رو که خوندم خیلی ذوق کردم چون فکر میکردم توی این رمان فضا یه خورده از اینکه همش تو دنیای خیالی باشه به زمین و دنیای واقعی کشش پیدا کنه و یه خورده جنبه پلیسی هم داشته باشه (من عاشق رمان و فیلم جنایی ام😍😁)
و اینکه کمی بچگانه بود.. یعنی اگه من برم و برای بچه‌های دبستانی این رو و
داستان بخونم، اونا منو همراهی میکنن برای شخصیت‌ها و آخر داستان که همیشه‌ی خدا به خوبی و خوشی تموم میشه ذوق میکنن..
ولی حدیثی که از امام علی (علیه السلام) آخر رمان نوشتید محشر بود... وقتی خوندمش قلبم تپید😍💓
💖موفق و پیروز باشید💖
وحید
۱۴۰۲/۱/۸
با سلام خدمت نویسنده گرامی
از نوع تخیل شما لذت بردم و داخل داستان خداوند هیچ وقت فراموش نمیشه.
انتقاد من نسبت به نگارش داستان شما
اینه که توضیحات کافی از محل و مکان که این معرفی باعث میشه حس تخیل خواننده بیشتر بشه و خودش رو داخل داستان تجسم کنه
سرعت نگارش واقعا بالاست، و از مطالب هیجان‌انگیز و
هم که میتونه بیشتر بشه به سرعت رد میشید به نحوی که انگار عجله خاصی برای تمام کردن کتاب دارید،
امیدوارم چند تا کتاب تخیلی که از نظر خوانندگان بیشترین طرفدار رو داره بخونید برای جلد‌های بعدی استفاده کنید
سما هروی
۱۴۰۰/۱۲/۲۵
رمان رو کامل از اول تا آخر خوندم، به عنوان داستان اول نویسنده خوب بود، اما موضوعی داشت که میتونست خیلی بهتر و قوی تر نوشته شود.
اوایل فقط به توصیف رنگ چشمان افراد اغراقانه پرداخته بود در حالی که به جای اینها به شخصیت افراد می‌پرداخت، سردرگمی شخصیت‌ها در اواسط داستان پیش نمیومد.
داستان اوایل با
سرعت آرام شروع شد اما در اواسط داستان خیلی سرعت گرفت و وقایع سریع تموم شد.
در کل نکته مثبتی که از داستان گرفتم این بود که همیشه و در همه حال باید به یاد خدا بود و دونست که همیشه خدا پشت و پناه ماست.
ممنون از کتابراه
محمدرضا مولاءی
۱۴۰۲/۳/۲۹
کتاب‌ها مشغول کننده‌ای بود. مثل قصه‌های پدر و مادر بزرگ‌ها بودند. و اگر این دنیای موازی مشخص میشد که دنیای پریان بود یا غیر خوب می‌شد. به فصل‌های سال جان داده شده بود تا ملکه‌های با ایمان داستان باشند. ملکه السا آدم را یاد ننه سرما کلاس دوم می‌اندازد. تنها نقد: اینکه خانم آنا جایگاهش نزد خدا تا کجا بود که توانست مردمان یک امپراتوری زنده کند. و اینکه همیشه تجربه کردیم یا شنیدیم که شیطان با وسوسه وارد می‌شود ولی آنا را تهدید می‌کرد. باز متشکرم که زحمت خود را به رایگان در اختیارمان گذاشتید.
ارشیا حسین پور
۱۴۰۱/۳/۲۳
موضوع رمان جالب بود، اما طبق گفته دوستان خیلی کار داره، بعد یه چیزی خیلی روی مخ بود اینه که همه چیز رنگ طلایی داشته، لباسهای خانم‌ها هم فقط دکلته بود، بعد ما نفهمیدیم اینا خارجی بودن یا ایرانی، ‌ای کاش بیشتر به این جزییات توجه می‌کنید تا رمانتون جذاب تر باشه، یکی موضوع دیگه اینکه اگر قرار به صورت و رسمی حرف بزنن، دیگه نباید از جملات امروزی توی متن استفاده بشه، یک موضوع دیگه توی زمان بندی‌ها اصلا دقت نکرده بودید کلا خیلی زمان‌ها قاطی پاتی بود
مشاهده همه نظرات 260

راهنمای مطالعه کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا

برای دریافت کتاب فرای زمین - فصل دوم: زاده نورلا و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.