معرفی و دانلود کتاب فروپاشی

معرفی کتاب فروپاشی

رمانی دلهره‌آور از بی. ای. پاریس، نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز! کتاب فروپاشی ماجرای مواجهه کاساندرا با عذاب وجدانی است که بعد از رها کردن زنی تنها در جاده احساس می‌کند. او در تلاش برای هضم این اتفاق، تجربیاتی باورنکردنی را از سر می‌گذراند و با اضطرابی عمیق درگیر می‌شود... . جالب است بدانید این رمان پرفروش یکی از فینالیست‌های جایزه Thriller Writers در سال 2018 بود و با استقبال خوانندگان و منتقدان روبه‌رو شد.

درباره کتاب فروپاشی:

کاساندرا که به تازگی تجربیات تلخی را پشت سر گذاشته احساس می‌کند بعد از مدت‌ها دوباره پر از شوق زندگی است، البته تا قبل از اینکه در جاده جنگلی با آن زن عجیب ملاقات کند... . داستان کتاب فروپاشی (The Breakdown) که یکی دیگر از آثار تحسین‌شده بی. ای. پاریس است، از روزی طوفانی شروع می‌شود که کاساندرا، برخلاف توصیه همسرش تصمیم می‌گیرد برای کوتاه‌تر کردن مسیر از یک میانبر استفاده کند. همه چیز عادی است -البته اگر از باران و باد شدید صرف نظر کنیم- تا زمانی که توقف یک ماشین توجه او را جلب می‌کند. کاساندرا به دلیل ترس و نگرانی‌های منطقی از خودرو پیاده نمی‌شود، اما فردای آن روز بعد از شنیدن خبر مرگی در همان جاده جنگلی، نمی‌تواند تصویر محو و مبهم راننده را فراموش کند. او که از بی‌تفاوتی آن روز پشیمان است با دریافت تماس‌هایی مرموز مضطرب‌تر می‌شود و به اطرافیان خود شک می‌کند... .

این رمان که مانند سایر آثار پاریس محتوایی روان‌شناختی دارد، روایتی نزدیک و بدون پرده از درگیری‌های درونی کاساندرا است. ابتلای مادر او به زوال عقل، باعث شده کاساندرا در ترس دائمی از دست دادن آگاهی‌اش به سر ببرد و اتفاقی که آن روز در جاده جنگلی تجربه کرد مانند تیری نهایی، او را از پای درآورد. از طرف دیگر مزاحمت‌های تلفنی فردی ناشناس و احساس گناه برای کمک نکردن به آن زن، به او فرصتی برای درک درست وقایع نمی‌دهد. در نتیجه این سکوت، کاساندرا هر روز بیشتر و بیشتر در خیالات و افکار خود غرق شده و در مقابل احساس خفگی، ناتوانی و درماندگی که به سراغش آمده بی‌دفاع‌تر شود. باید گفت که توصیفات بی. ای. پاریس از احوالات فردی در آستانه فروپاشی روانی ستودنی است و تا مدت‌ها بعد از پایان کتاب، کاساندرا و تجربیات او را فراموش نخواهید کرد.

جوایز و افتخارات کتاب فروپاشی:

- نامزد جایزه ITW Thriller برای بهترین رمان سال 2018
- فینالیست جایزه بین‌المللی Thriller Writers در سال 2018
- نامزد جایزه Goodreads Choice برای تریلر معمایی در سال 2017
- حضور در لیست Most Anticipated Thriller Novels توسط Bustle در سال 2017

نکوداشت های کتاب فروپاشی:

- سند دیگری که مهارت بی. ای. پاریس در نوشتن آثار هیجان‌انگیز و درجه یک روان‌شناختی را ثابت می‌کند. (Publishers Weekly)
- داستانی خواندنی درباره دوستی، عشق و شک به سلامت عقلی که خوانندگان داستان‌های روان‌شناختی را راضی نگه می‌دارد! (USA Today)
- اثری دیگر از نویسنده تحسین شده کتاب پشت درهای بسته که با شخصیت‌های قوی، دیالوگ‌های روان و واقعی و طرح پیچیده‌اش قطعا ارزش خواندن دارد. (Library Journal)

کتاب فروپاشی مناسب چه کسانی است؟

اگر از مطالعه داستان‌های روان‌شناسی و سرشار از تعلیق و ابهام لذت می‌برید، پس رمان فروپاشی را از دست ندهید.

با بی. ای. پاریس بیشتر آشنا شویم:

بی. ای. پاریس (B.A. Paris) نویسنده انگلیسی و یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان نیویورک‌تایمز است. داستان های او که در ژانر روان شناسی-جنایی قرار دارند، توانسته‌اند به محبوبیتی جهانی دست پیدا کنند. از پاریس کتاب دیگری به نام «پشت درهای بسته» به فارسی ترجمه شده است.

در بخشی از کتاب فروپاشی می خوانیم:

دهنم خشک می‌شه. با تندی می‌پرسم: «کی هستی؟ الو؟» سکوت مهلک بزرگ‌ترین ترسم رو تأیید می‌کنه، نه اینکه اون برگشته، بلکه اصلاً نرفته بوده. تنها دلیلی که پنجشنبه یا جمعه زنگ نزد این بود که متیو خونه بود. اگه امروز زنگ زده برای اینه که می‌دونه من دوباره تو خونه تنهام. که این یعنی خونه رو تحت نظر داره. که این یعنی همین نزدیکی‌هاست.

ترس از همۀ وجودم بالا می‌ره و تنم مورمور می‌شه. اگه نیاز به مدرک داشتم که ثابت کنم چاقویی که دیشب تو آشپزخونه دیدم واقعی بود، نه بازی ذهنم، الان دارمش. گوشی رو می‌ذارم و می‌دوم سمت در و با دستای لرزانم در رو باز می‌کنم. می‌رم سمت دزدگیر، سعی می‌کنم یادم بیاد چطور بعضی از اتاق‌ها رو محصور کنم، ذهنم آشوبه، سعی می‌کنم هوا رو به داخل ریه‌هام بکشم تا نفس کشیدنم آروم شه، سعی می‌کنم بفهمم کجا جام امن‌تره. آشپزخونه نه، چون دیشب تونست از در پشتی وارد شه، اتاق‌خواب‌ها هم نه چون اگه بتونه بیاد، تو طبقۀ بالا گیر میفتم، پس اتاق نشیمن.

دزدگیر رو تنظیم می‌کنم، می‌دوم به سمت اتاق نشیمن و در رو محکم پشت سر خودم می‌بندم. هنوز احساس امنیت نمی‌کنم، چون کلیدی نیست که در رو قفل کنم. بنابراین می‌گردم دنبال یه چیزی که بذارم پشت در. نزدیک‌ترین چیز صندلی راحتیه و زمانی که دارم با احتیاط جابه‌جاش می‌کنم تلفن دوباره زنگ می‌خوره.

ترس، باقیموندۀ هوای تو ریه‌هام رو هم می‌کشه. تنها چیزی که می‌تونم بهش فکر کنم چاقوییه که دیشب دیدم. روش خون بود؟ نمی‌تونم به یاد بیارم. اتاق رو به دنبال یه سلاح که باهاش بتونم از خودم مراقبت کنم می‌گردم و چشمم به یه انبر آهنی تو شومینه میفته. می‌دوم و برش می‌دارم، بعد می‌چرخم سمت پنجره‌ها و وحشت‌زده از اینکه داره داخل رو می‌بینه، که اون بیرونه و داره نگاه می‌کنه، پرده‌ها رو می‌کشم.