معرفی و دانلود کتاب فریاد آزادی

معرفی کتاب فریاد آزادی

کتاب فریاد آزادی نوشته‌ی بیار روفایل، داستانی واقعی از زندگی یک زن لبنانی را در جریان حوادث استقلال این کشور روایت می‌کند که با رویدادهای اجتماعی، تاریخی و عاشقانه شخصی در هم آمیخته و معجون دلپذیری را فراهم آورده است.

این داستان واقعی که جریان‌های پرفراز و نشیب آن در ابتدای استقلال لبنان آغاز شده، مجموعه یادداشت‌های یک زن زیبای لبنانی است که بهار زندگی‌اش با سپیده‌دم استقلال لبنان پیوند خورده و همراه و هم‌قدم سیاستمداران، ثروتمندان، اقتصاددانان و روزنامه‌نگاران بی‌شماری بوده و بر بسیاری از رازهای پنهان و خوفناکشان آگاهی داشته تا جایی‌ که حتی برخی از آن‌ها نیز اطلاعی از این اسرار نداشته‌اند؛ زنی که یک روز بسان چاه عمیقی بود و لایه‌لایه دیواره‌هایش رازهای سرپوشیده بسیاری داشت.

در این کتاب همه آنچه را خانم سمیرا نجار (نام مستعار خانم «س.ن») برای نویسنده نقل کرده است، با حفظ امانت و به درستی نوشته‌ شده و بیار روفایل (Bayar Rufail) تنها اسم برخی از شخصیت‌های واقعی را به دلیل محفوظ ماندن شأنشان تغییر داده، به ویژه کسانی که هنوز در قید حیات بوده و دارای مقام و منصبی عالی‌رتبه هستند. مجموعه این یادداشت‌ها که برای اولین بار منتشر می‌شود سرآغاز داستان استقلال لبنان است.

با بیار روفایل بیشتر آشنا شویم:

بیار روفایل نویسنده و روزنامه‌نگار لبنانی است که در بیروت متولد شد. وی پس از اتمام دبیرستان در رشته فلسفه ادامه تحصیل داد. پس از آن روفایل وارد عرصه روزنامه‌نگاری شد و در روزنامه و مجلات لبنانی متعددی فعالیت نمود که برخی از آن‌ها عبارتند از: الجریدة، الاتحاد اللبنانی، الشرق، الدیار، الصباح و بسیاری دیگر.

بیار روفایل در خلال فعالیت‌های روزنامه‌نگاری خود نمایش‌نامه‌های متعددی را نیز به رشته تحریر درآورد که از جمله آن‌ها می‌توان به نمایشنامه "الامیر بشیر الشهابی" و نمایشنامه "رفقة او سر الراهبة" اشاره داشت. بیار برای رادیو لبنان نیز نمایشنامه‌هایی در خلال سال‌های 1945 تا 1946 تألیف و اجرا نمود. او در برخی از دبیرستان‌های دولتی و خصوصی لبنان به تدریس زبان و ادبیات عرب پرداخت. بیار بالغ بر پنجاه اثر ادبی و علمی دارد. وی در سال 2008 در سن 88 سالگی درگذشت.

برخی از آثار بیار روفایل: اقوى من الموت، هل تذکرین، دموع لا تجف، ماذا فعلت بقلبی، غادة دمشق، دموع الأرز، سر الراهبة، خبز والدمع، ملائکة فی الجحیم، نار فی الجنوب، صقر الصحراء و...

در بخشی از کتاب فریاد آزادی می‌خوانیم:

مانند مست‌ها بودم، بدون آگاهی، هوشیاری، بدون حتی مخالفتی، نسیب هم با دیدن این حالتم بیشتر تشویق می‌شد که مرا در بازوانش بگیرد و بوسه‌ای داغ بر گونه‌ام بگذارد.

بدون آنکه بدانم چه می‌کنم و بدون کوچک‌ترین هوشیاری نسیب مرا در آغوش کشید و به سینه‌اش فشرد و زیر لب گفت: زندگی من.

ناگهان از یک رویای شیرین بیدار شده و به خودم آمدم، شنیدن کلمه زندگی من زنگ خطری را برایم به صدا درآورد که مرا از خوابی خوش بیدار کرد. مسبب این رفتار نسیب نیز سکوت من بود که مرا در مقابل نوازش‌های نسیب تسلیم می‌کرد.

سکوت قدرتی شگرف دارد که با میلیون‌ها میلیون کلمه برابری می‌کند. زیرا که سکوت از سخن گفتن قوی‌تر است و به این علت است که وقتی ما سکوت اختیار می‌کنیم روحمان حرف می‌زند و وقتی حرف می‌زنیم روحمان سکوت می‌کند. بین سخن روح و سخن جسم تفاوت بسیاری است.

مانند گنجشکی که قطره‌های شبنم خیسش کرده می‌لرزیدم و سخنانش در گوشم ماندگار می‌شد. درحالی‌که از او فاصله می‌گرفتم گفتم: چه‌کار می‌کنی نسیب؟

گفت: من چه می‌کنم، از خودت بپرس با من چه کرده.

فهرست مطالب کتاب

درباره‌ی نویسنده
فریاد آزادی
پیشگفتار نویسنده
فصل اول: رنج و ناامیدی
فصل دوم: انقلابی در دنیای عشق
فصل سوم: آخرین روزهای اشغال
فصل چهارم: جنگ میان استقلال و قیمومیت
فصل پنجم: کمپین ریاست‌جمهوری
فصل ششم: جنگ استقلال
فصل هفتم: سپیده‌دم استقلال