معرفی و دانلود کتاب صوتی مامان می‌خواد برات مرغ مقلد بخره

معرفی کتاب صوتی مامان می‌خواد برات مرغ مقلد بخره

داستان کتاب صوتی مامان می‌خواد برات مرغ مقلد بخره قلب‌تان را به درد می‌آورد و اشک‌هایتان را سرازیر می‌کند. جین لیتل در اثر خود که برنده جایزه بهترین کتاب سال کودک و نوجوان شده است، قصه مواجهه دردناک کودکان با مرگ را به تصویر می‌کشد و زندگی پسربچه‌ای را به نمایش می‌گذارد که با بیماری سخت پدرش روبه‌رو می‌شود.

درباره کتاب صوتی مامان می‌خواد برات مرغ مقلد بخره:

تابستان خوبی در انتظار سارا و جرمی نیست. آن‌ها از بهترین دوستانشان دور مانده‌اند چرا که پدرشان برای انجام یک عمل جراحی در بیمارستان شهر بستری می‌شود و مادرشان آن‌ها را به عمه مارجری می‌سپرد تا کنار همسرش در بیمارستان بماند.

این خواهر و برادر که حالا دیگر تنهای تنها شده‌اند، روزهای سخت و غم‌انگیزی را سپری می‌کنند تا اینکه بعد از سه هفته پدر از بیمارستان مرخص می‌شود.

بعد از بازگشت والدینشان، سارا و جرمی می‌فهمند پدرشان به سرطان مبتلا شده است و پزشکان امیدی به زنده ماندنش ندارند. ناگهان همه چیز تغییر می‌کند و جرمی در محل زندگی جدیدشان دوستی پیدا می‌کند که تجربه «از دست دادن» را پشت سر گذاشته است.

روزها می‌گذرد و دوستی میان این دو بیشتر و بیشتر می‌شود. با گذر از لحظات خوب و بد، جرمی می‌فهمد پدرش چیزی برایش به جای گذاشته که تا ابد با او باقی می‌ماند.

جوایز کتاب صوتی مامان می‌خواد برات مرغ مقلد بخره:

- برنده جایزه کتاب سال CLA برای کودکان در سال 1985
- برنده جایزه کتاب کودکان روت و سیلویا شوارتز در سال 1985
- برنده جایزه کتاب سال کودک در کانادا

کتاب صوتی مامان می‌خواد برات مرغ مقلد بخره (Mama's going to buy you a mockingbird) به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر در اطرافیان‌تان کودک یا نوجوانی هست که به تازگی با مرگ نزدیکانش مواجه شده و یا والدینش به بیماری بدی دچار هستند، این کتاب به آنان کمک می‌کند تا این چالش و این روزها را آسان‌تر پشت سر بگذرانند.

با جین لیتل بیشتر آشنا شویم:

جین لیتل (Jean Little) نویسنده کانادایی در کشور تایوان متولد شد. او لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی خود را از دانشگاه تورنتو دریافت کرد. آثار وی اغلب در زمینه کودک و نوجوان هستند، اما دو کتاب زندگی‌نامه با نام‌‍‌های «کم‌کم» و «ستاره‌ها بیرون می‌آیند» نیز نگاشته است.

لیتل از بدو تولد به دلیل زخم‌هایی که روی قرنیه چشمانش داشت تا حدی نابینا بوده و اغلب یک سگ به عنوان راهنما او را همراهی می‌کند. این نویسنده صاحب شش مدرک افتخاری نیز هست.

در بخشی از کتاب صوتی مامان می‌خواد برات مرغ مقلد بخره می‌شنویم:

از آن روز به بعد اوضاع بر وفق مراد می‌گذشت. فردای آن روز پدر از خانه بیرون رفت و روی ننو دراز کشید. او با خود کتاب پرنده‌ها و دوربین را آورده بود و با جرمی ساعت خوشی را به تماشای تصاویر پرنده‌ها گذراندند و بعد از آن با سارا برای قدم زدن بیرون رفت و ظرف را برای او که مشغول چیدن توت بود نگه داشت.

کمی بعد آثار آفتاب‌سوختگی در چهره‌اش ظاهر شد. حالا دیگر به رنگ‌پریدگی زمان ورودش نبود. او روز به روز قوی‌تر می‌شد. از نظر جسمی چهره‌اش به زمان پیش از بیماری شباهت بیشتری پیدا می‌کرد. کم‌کم خیال جرمی آسوده‌تر می‌شد. اگرچه پدر هنوز از آن قرص‌ها می‌خورد اما به آن‌ها هیچ نیازی نداشت.

سارا هم از سؤال‌های نابه‌جای خود دست کشیده بود. بعدازظهر قبل از اینکه عمه مارجری برگردد، جرمی و پدر به راهپیمایی رفتند. هنوز چند قدمی از خانه دور نشده بودند که آدریان تالبوت گفت: «بیا چند دقیقه‌ای بنشینیم. می‌خوام در مورد چیزی با تو حرف بزنم». جرمی چهارزانو روی برآمدگی سنگی نشست. آیا کاری از او سر زده که پدر را عصبانی کرده؟

فهرست مطالب کتاب صوتی