معرفی و دانلود کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو

معرفی کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو

کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو نوشته‌ی صمد بهرنگی، داستان جذاب و تأثیرگذار ماهی کوچکی را به تصویر می‌کشد که عاشق دیدن دریا است و به‌ همین دلیل تصمیم می‌گیرد به سفری دور و طولانی برود تا در نهایت به آزادی برسد. این کتاب پرفروش در سال 1347 به‌عنوان کتاب برگزیده کودک انتخاب شد.

درباره‌ی کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو:

بیان مفاهیم عمیق و فلسفی در قالب داستانی کوتاه، کار سخت و قابل تحسینی است که صمد بهرنگی نویسنده برجسته‌ی کشورمان در آثارش به‌خوبی از عهده‌ی آن برآمده است. کتاب ماهی سیاه کوچولو (The Little Black Fish) داستانی نمادین، سیاسی و اجتماعی است که در آن مفاهیمی عمیق به شکلی زیبا و خارق‌العاده مطرح شده‌اند. شخصیت ماهی در این داستان سمبل انسان‌های آزادی‌خواه است. او هر چند در جویبار زندگی می‌کند و می‌تواند هر زمان بخواهد به دریا برود با این حال محدودیت‌های ذهنی او را در بند کرده‌اند.

اوج این داستان هنگامی است که ماهی قصه تصمیم می‌گیرد بر ترسش غلبه کند و از جویبار برود. او از روزمرگی زده شده و قصد دارد امنیت خود و دیگر ماهی‌های دوروبرش را رها کند و به دنبال پایان رودخانه برود. با عبور از آبشار و مواجهه با شخصیت‌های گوناگون و صحبت‌های عمیقی که میان آن‌ها گفته می‌شود، درون ماهی قصه تحول بزرگی شکل می‌گیرد.

این داستان به‌ظاهر برای کودکان نگاشته شده اما در حقیقت از درک کودکان بسیار فراتر رفته و می‌توان ساعت‌ها آن را تحلیل کرد. بهرنگی در این داستان از زبان کودکانه‌ برای بازگو کردن پیچیدگی‌های یک تصمیم بزرگ بهره گرفته است. او با استفاده از سمبل‌ها به توصیف موانعی که پیش روی این تصمیم بزرگ قرار دارند، پرداخته و پیام خود را به مخاطب انتقال داده است.

با شنیدن این داستان خارق‌العاده این نکته را متوجه می‌شوید که هیچ‌گاه نباید کسی را که موجب آگاهی شما شده است، از یاد ببرید. همچنین مفاهیمی مانند عشق به هم‌نوع و نوع‌دوستی به زیبایی در میان این داستان به تصویر کشیده شده‌اند. ماهی سیاه کوچولو را می‌توان سمبلی از نسل جوان انقلابی و روشنفکر دانست. این موجود متفکر و کنجکاو با شجاعت بی‌اندازه‌ی خود موجب شده تا در مسیر دشوار و ناهموار پیش رویش آماده باشد. این کتاب تاکنون به زبان‌های گوناگونی ازجمله کرواتی، پشت، ترکی استانبولی و آذربایجانی، عربی، آلمانی، لری، بلوچی و اسپرانتو ترجمه شده است.

جوایز و افتخارات کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو:

- کسب عنوان کتاب برگزیده کودک در سال 1347
- دریافت جایزه بی‌ینال براتیسلاوای چک‌اسلواکی در سال 1969
- جایزه هانس کریستین اندرسون در بخش تصویرگری در سال 1974
- جایزه نخست نمایشگاه بین‌المللی کتاب کودک بولونیا در سال 1968
- دیپلم افتخار دوسالانه تصویرگری براتیسلاوا در سال 1968

اقتباس‌های هنری از کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو:

در سال 1394 فیلمی سینمایی به همین نام به کارگردانی «مجید اسماعیلی» ساخته شد. همچنین در سال‌های 2016 و 2018 نمایش‌هایی براساس این داستان در نیویورک و بروکلین به زبان انگلیسی روی صحنه رفت. در سال 1396 نیز نمایش فارسی آن در پردیس تئاتر ایران اجرا شد.

نکوداشت‌های کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو:

- «ماهی سیاه کوچولو» شاهکار صمد بهرنگی است. (غلامحسین ساعدی)
- همین یک اثر کافی است تا ما صمد بهرنگی را نویسنده‌ای بزرگ بدانیم؛ نویسنده‌ای که در ذهن‌ها خواهد ماند. (جمال میرصادقی)
- ماهی سیاه کوچولو در گستره ادبیات داستانی ما اثری ماندگار خواهد بود. (اسدالله عمادی)

کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو برای چه کسانی مناسب است؟

همه کودکان و بزرگسالانی که به داستان‌های کوتاه و ادبیات داستانی ایران علاقه دارند، از شنیدن این داستان لذت خواهند برد.

با صمد بهرنگی بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده توانا و برجسته ایرانی در سال 1318 در تبریز به دنیا آمد. او در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تبریز فارغ‌التحصیل شد و پس از آن به ترجمه و تدریس پرداخت. صمد بهرنگی (Samad Behrangi) نخستین داستان خود به اسم «عادت» را در سال 1339 به چاپ رساند و دومین داستان وی نیز «تلخون» نام داشت.

بهرنگی در طول عمر کوتاه خود داستان‌های زیادی نوشت که از معروف‌ترین آن‌ها می‌توان به «اولدوز و کلاغ‌ها»، «کچل کفترباز»، «اولدوز و عروسک سخنگو» و «یک هلو، هزار هلو» اشاره کرد. این نویسنده بزرگ سرانجام در نهم شهریور سال 1347 در رود ارس غرق شد.

در بخشی از کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو می‌شنویم:

شب چله بود. ته دریا ماهی پیر دوازده هزار تا از بچه‌ها و نوه‌هایش را دور خودش جمع کره بود و برای آن‌ها قصه می‌گفت:

«یکی بود یکی نبود، یه ماهی سیاه کوچولو بود که با مادرش تو جویباری زندگی می‌کرد. این جویبار از دیواره‌های سنگی کوه بیرون می‌زد و ته دره روون می‌شد. خونه ماهی سیاه کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی بود زیر سقفی از خزه. شبا دوتایی زیر خزه می‌خوابیدند. ماهی سیاه کوچولو حسرت به دلش مونده بود که یه دفعه هم که شده مهتاب رو توی خونه‌شون ببینه.

مادر و بچه صبح تا شام دنبال همدیگه می‌افتادن و گاهی هم قاطی ماهی‌های دیگه می‌شدن و تندتند تو یه تیکه جا می‌رفتن و برمی‌گشتن. این بچه یکی یه دونه بود چون از ده هزار تخمی که مادر گذاشته بود، فقط همین یه بچه سالم دراومده بود. چند روزی بود که ماهی سیاه کوچولو تو فکر بود و خیلی کم حرف می‌زد. با تنبلی و بی‌میلی از این طرف به اون طرف می‌رفت و برمی‌گشت و بیشتر وقت‌ها هم از مادرش عقب می‌افتاد. مادر خیال می‌کرد بچه‌اش کسالتی داره که به زودی برطرف می‌شود اما نگو که درد ماهی سیاه از چیز دیگه‌ایه.»

فهرست مطالب کتاب صوتی