معرفی و دانلود کتاب مهاجرت به غرب

معرفی کتاب مهاجرت به غرب

کتاب مهاجرت به غرب به قلم محسن حمید رمانی عاشقانه و سیاسی است که سرگذشت زوجی دلباخته را در جریان جنگ روایت می‌کند. این داستان در سال 2017 نامزد نهایی جایزهٔ من بوکر شد.

داستان این کتاب سرگذشت عاشقانهٔ زوجی پاکستانی به اسم سعید و نادیا است که با شروع جنگ در شهرشان آغاز می‌شود؛ شهری بی‌نام که شباهت بسیاری به لاهور دارد. تنها مسیر اَمن موجود در شهر، دَری شگفت‌انگیز است که این دو عاشق را از خطرهای موجود دور می‌کند، اما ناخواسته مشکلات دیگری را هم برایشان پدید می‌آورد.

موضوع رمان مهاجرت به غرب چیست؟

رمان عاشقانه مهاجرت به غرب (Exit west) روایتی‌ست شگفت‌انگیز از سرگذشت عشقی آتشین که در گیر و دار شرایط سیاسی موجود در زمان خود گرفتار اتفاقاتی گوناگون می‌شود.

سعید و نادیا شخصیت‌های اصلی این رمان هستند، آن‌ها در شهری که درگیر بحران جنگ داخلی است، با هم آشنا می‌شوند و زمانی که درگیری به اوج خود می‌رسد، تصمیم به فرار می‌گیرند. این دو عاشق از دری جادویی عبور می‌کنند و با جزیره‌ای یونانی که مملو از پناهجو است رو به رو می‌شوند. در ادامه آن‌ها از درهای متفاوت دیگری عبور می‌کنند و به لندن، کالیفرنیا و شهرهای دیگر می‌روند، ولی با دورتر شدن از زادگاه خود رابطه عاشقانه‌شان نیز سرد‌تر می‌شود.

محسن حمید در این رمان در واقع تصویرگر تلاش دو عاشق برای زنده‌ ماندن در وضعیتی ا‌ست که شهر و کشورشان با بحرانی جهانی و مشکلاتی محلی دست و پنجه نرم می‌کند. او با بهره‌گیری از تکنیک‌های رئالیسم جادویی و سوررئالیسم، سعی دارد تا تجربه‌ی وحشتناک پناهجو شدن را نشان دهد. پناهجویانی که هیچ کجای دنیا پذیرای آنان نیست.

این رمان که در سال 2017 جزو 10 کتاب برتر نیویورک تایمز به شمار می‌آمد، صرفاً به بررسی وضعیت وطن شخصیت‌های اصلی توجه نمی‌کند بلکه قسمت اصلی این داستان به بررسی زندگی جدید این پناهجویان در کشورهای جدیدی از جمله انگلیس و آمریکا اختصاص دارد.

محسن حمید را بیشتر بشناسیم:

محسن حمید، ملیتی پاکستانی - انگلیسی دارد و در کشور پاکستان دیده به جهان گشوده است. او تاکنون آثار موفق و پرفروشی بسیاری را نوشته که همگی به زبان فارسی ترجمه شده‌اند. از جمله کتاب‌های او عبارت‌اند از: پولدار شدن از هر راه ممکن، دود سیگار، آسیا و بنیادگرای ناراضی و...

جوایز کتاب مهاجرت به غرب چیست:

- نامزد نهایی جایزهٔ بوکر 2017
- رتبهٔ ششم رمان برتر سال 2017 به انتخاب مجلهٔ تایمز
- رتبهٔ هفتم معروف‌ترین رمان دنیا در سال 2017 به انتخاب نشریهٔ تبلیغاتی نت نظر تهران
- رتبهٔ پنجم بهترین کتاب سال 2017 به انتخاب منودلیار (از نشریات تبلیغاتی داخلی ایران).

در بخشی از کتاب مهاجرت به غرب می‌خوانیم:

در شهری مملو از پناهندگان؛ که تقریبا در آرامش به سر می‌برد یا حداقل هنوز وارد جنگ علنی نشده بود، مردی جوان، سر کلاس درس، زن جوانی را دید. روزهای زیادی گذشت و هیچ حرفی با او نزد. مرد، سعید و زن، نادیا نام داشت. سعید ریش داشت البته نه ریش کامل، فقط ته‌ریش. نادیا هم همیشه از نوک پا تا زیر گردن خود را با یک روپوش مشکی بلند می‌پوشاند. مردم آن زمان عادت به زندگی‌های مدرن داشتند و هر چه می‌خواستند به تن می‌کردند و مدل موهای عجیب و غریب داشتند، البته با محدودیت‌های ویژه، و اینطور لباس پوشیدن نادیا حتما منظور خاصی را می‌رساند.

ممکن بود سر کلاس درس حاضر شدن در شهرهایی که چنین در ناآرامی به سر می‌بردند، کمی عجیب به‌نظر برسد - آن هم کلاس شبانه‌ی هویت سازمانی و نام تجاری محصولات - اما تا بوده همین بوده، هم در مورد شهرها هم در مورد زندگی، یک لحظه مثل همیشه غرق در روزمرگی‌ها هستیم و لحظه‌ای بعد می‌میریم و این پایان قریب‌الوقوع ابدی ما تا زمان موعود فرا نرسیده باشد، کاری با قسمت‌های دیگر زندگی ما ندارد.

سعید متوجه شد که نادیا یک علامت زیبا روی گردن خود دارد، یک بیضی تیره رنگ که نه همیشه، بلکه فقط گاهی با نبض او حرکت می‌کند.