معرفی و دانلود رایگان کتاب نفرین صندلی

عکس جلد کتاب نفرین صندلی
قیمت:
رایگان - 0€
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب نفرین صندلی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب نفرین صندلی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب نفرین صندلی

کتاب نفرین صندلی (مبل جادویی)، داستانی‌ست ترسناک که توسط شروین وکیلی به نگارش درآمده است. شاید نفرین صندلی ترسناک‌ترین داستانی باشد که تا به حال شنیده‌اید. این کتاب چیزی شبیه به جن گیر و کلبۀ وحشت نیست که فیلم‌هایش را حتماً دیده‌اید و احتمالاً در دلتان به ساده لوحی کسانی که با دیدنشان وحشت زده می‌شوند، خندیده‌اید. حق هم دارید چون این‌ها داستان‌هایی واقعی نیستند. اما این داستان واقعیت دارد. این ماجرا هیچ ربطی به قصه‌­های جن و پری و یا ماجراها­ی خانه­‌ی ارواح ندارد. هیچ نشانه‌­ای از خرافات هم در آن دیده نمی‌­شود. این در واقع شرح وقایعی کاملا مستند و واقعی است که در دی ماه سال 1384 در تهران رخ داد. وقایعی که ماهیت­شان با قصه­‌های هیجان­‌انگیز و تخیلی­‌ای که حرفشان را زدیم، تفاوت می­‌کند و با این وجود هیچ توجیه معقولی برایشان پیدا نمی­‌شود.

ماجرا از وقتی شروع می‌شود که دکتر طهمورثِ ایرانیان، بزرگ خاندان ایرانیان، عمرش را به شما می‌دهد. گروهی از افراد که به ظاهر ارتباطی با هم ندارند، به عنوان وارثان این پیرمرد ثروتمند برگزیده می‌شوند و خانه‌ی زیبا و قدیمی‌اش را به ارث می‌برند. با این شرط که به زیرزمین خانه وارد نشوند و به خصوص به مبل‌های سیاهی که در آنجا وجود دارد نزدیک نشوند. اما وارثان این وصیت را نادیده گرفته و ...

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب نفرین صندلی
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات فرهی
سال انتشار۱۳۸۶
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات188
زبانفارسی
شابک978-964-7920-25-3
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک
رایگان - 0 یورو
افزودن به کتابخانه

نقد، بررسی و نظرات کتاب نفرین صندلی

Sepideh Jadali
۱۳۹۸/۴/۱۰
در کل بد نبود. ولی از اینکه اول کتاب اونطور خواننده رو گول میزنه که داستان واقعیه، خوشم نیومد.
ولی قلمش خوب بود در کل یه داستان تخیلی محضه.
از اشکالات کتاب اینه که یک اسم میترا رو اول داستان آورده
دوم اینکه آخرش بلاتکلیف تموم میشه.
حتی نویسنده به سر کاری بودن داستان اشاره‌ای هم نمیکنه و با شعور
خواننده بازی می‌کنه.
از همه مهمتر اینکه میترا خیلی از جاها همراه بقیه نبوده ولی تو دفترچه یادداشتی که به نویسنده میده، در تک تک مکالمه‌های افراد در طبقات مختلف حضور داشته و تمام حرکات و گفتار اونها رو مو به مو یادداشت کرده و به نویسنده داده!!!!پس از همون اوایل کتاب آدم می‌فهمه داستان ساختگیه نه واقعی.
نکته آخر اینکه با این مشخصات دقیقی که نویسنده از ملک داده، کسانی که خونشون اون دور و اطرافه اگه از خوانندگان کتاب باشن به دروغ بودن داستان از همون اول پی میبرن!!!!
رضا شهبازی
۱۳۹۶/۶/۲۵
آفرین، دست مریزاد و هزاران هزار درود و تبریک به شما جناب وکیلی بابت خلق اثری چنین زیبا و جذاب که بعد از شروعش، تا کتاب به انتها نرسیه اجازه و مجال هیچ وقفه‌ای رو به خواننده نمی‌ده. و این فقط و فقط بخاطر جذابیت موضوع داستان و قدرت و مهارت نویسندگی و داستان‌سرایی جناب شروین وکیلی هست و بس. در بین و و کتابها خصوصا نویسندگان ایرانی، کمتر کتابی میتونه اینچنین ارتباطی با خواننده برقرار کنه باعث بشه تا انتها کتاب رو زمین نگذاره و خوشبختانه جناب وکیلی با این کتاب به حق تونستند چنین کاری بکنند و از این حیث منو یاد کتاب راز داوینچی (کد داوینچی) و همینطور تنها شاهکار خانم جی کی رولینگ (هری‌پاتر) انداخت. بقدری عالی بود که نقدری ندارم جز پیشنهاد و تقاضای ادامه کار و خلق شاهکارهایی دیگر. هرچند با شکل فعلی داستان کاملا تونستید و موفق شدید خواننده را در مورد مفاهیمی نظیر رابطه تنگاتنگ بین ذات طماع انسان‌ها با میزان تزویر و ریا کاریشان، تمایل و گرایش به تن‌آسایی، پذیرش شکست و تسلیم شدن یا سرسختی و تلاش، توجیه وسیله توسط هدف و... به فکر وادارید، اما برای جذابیت و طولانی‌تر شدن داستان میتونستید کاراکتر دکتر ایرانیان رو مرموزتر و نابغه‌ای با روح و خصوصیات مثبت و انسانی به درازا بکشید و نیز به مراحل انتخاب و گزینش ۱۰ نفر فامیل ایرانیان توسط دکتر بیشتر بپردازید و دلیل انتخاب هر نفر رو تبدیل به شبهه داستانی جداگانه و مرموز و مهیج بکنید. (ببخشید اینها فقط یه پیشنهاد ساده بودند. ) بارم از اینکه موجب لذت بردنم شدید صمیمانه سپاسگزارم. ارادتمند
پونه
۱۴۰۱/۱۰/۲۴
از نویسنده بیزارم، چطور تونست اینهمه دلهره و ترس به جون من بندازه؟
نبضم بالا رفته و دهنم خشک شده، محض رضای خدا یه جاش می‌گفتیم داستان تخیلیه
الان من با این غکر که می‌تونه واقعی باشه چه خاکی به سرم کنم؟
شما اگر از قدرت قلم‌تون اگاهید که باید باشید، باید به احساسات و هیجانات مخاطبتون هم فکر به و
کنید.
شدیداً خواهش می‌کنم مراقب باشید داستان واقعاً درسنامه جرئت میگم اولین داستانی هست که من رو اینقدر ترسوند، واقعاً ترس حول و هیجان و دردش قابل لمسه
و من که بعد از خواندن داستان‌های تخیلی قوی، قوه تخیلم شروع به فعالیت بیش از حد می‌کنه امیدوارم یهو از ترس سکته نکنم. نه صرفا برای داستان، برای هر چیز کوچیکی که باعث ترس بشه.
به شخصه معتقدم هیچ ادمی با روح و روان سالم نمیتونه یه داستان خطرناک خلق کنه
التماس می‌کنم این نویسنده خودش به فکر خودش نیست و شاید هم به خاطر خودش کتاب نوشته، اما خواهش می‌کنم یه جاش بنویسید این تخیلیه، من الان درست نمی‌تونم فکر کنم و شک دارم به واقعیت یا تخیل کتاب. حتی یه جاهایی برام سخت بود درک کنم واقعاً تو خونه خودمم یا توی یه دنیای غیر عادی.
و البته در کمال پررویی باید تشکر هم بکنم چون خیلی تاثیر گذار بود و دنبال چنین کتابی می‌گشتم، و البته احمقانه‌ترین کاری که کردم اینه که خوندمش، واقعاً پشیمونم.
Asal 1919
۱۳۹۹/۵/۲۵
نکته: این نظر محتوا را لو می‌دهد. اگر می‌خواهید با بیخبری داستان را بخوانید، این نظر را رویت نکنید:))
چیزی که مشهوده پختگی قلم هست! روایت داستان جذابه حال چه داستان واقعیت داشته باشه چه نداشته باشه...! هرچند خود من نمی‌تونم باور کنم این داستان واقعی باشه و این عدم باور به بخش دوم داستان برمیگرده!
وقتی مبل‌ها راه می‌رن و مغز متفکر دارن!
این بخش دوم هر از ترسناکی ماجرا زد هم‌ی حالت بچگونه‌ای به داستان داد.
*شاید شما بگید من فقط واقعیت رو نوشتم...
توصیفات به حد مناسب بود و تنها نکته‌، عدم توصیف دوباره برای کاراکترها بود.
یعنی چی!؟ ببینید، ما ده تا کاراکتر داشتیم. 10 حجم زیادی برای ذهن هست و شاید اسامی هم یاد ما نمونه... پس بهتر بود این مشخصاتی ک برای کاراکترها استفاده شد، دوباره تکرار می‌شدند!
مثلا فلوور (اگه درست بگم اسمشو) دوباره تکرار شد که میانسالی هست بدنبال ارایش و پز دادن و...
در کل داستان کنجکاو کننده و جذابی بود!
خسته نباشید.
زهرا مشکی😪
۱۴۰۲/۹/۱۳
من خیلی این داستان رو دوست داشتم توی دوساعت و نیم خواندنش ولی این داستان اولش خیلی مسخره است چون تنها میترا بوده که از ده نفر به بیرون راه پیدا کرده و داخل بیشتر صحنه‌ها میترا داخل اون بخش حضور نداشت پس چطور یک نامه واقعی و کامل به دست نویسنده داده؟
و اینکه در آخر معلوم نشد که اون فرد روانی درون
تیمارستان چه شخصی بوده که نویسنده گفته که داخل مهمونی ده نفره‌ی آقای ایرانیان در اثر یک اتفاق روانی شده ولی از این مهمونی فقط یک نفر زنده در آمد آن هم میترا بود و بقیه حتی نور خورشید رو هم ندیده بودند و ایناش سوتی محض بود
آخرش من خیلی گریه کردم که این اتفاق افتاد و اینکه من از 100به این داستان98میدم چون عیب و نقصی مهم داشت ولی بخش حضور میترا داخل او ابتدای زیرزمین که به تنهایی بیرون می‌ره واسم دردناک و گریه آور تر بود
در کل داستان بسیار بسیار بسیار قشنگی بود من خیلی خوشم اومد و بهتون پیشنهادش میکنم که حتما بخونیدش و لذت ببرید و من خیلی اون لحظه دوست داشتم جای میترا باشم و اینکه دلم برای رویا که داخل مبل هضم شد خیلی سوخت⁦
ولی می‌دونم داستان تخیلی بود
الهام حمیدی
۱۴۰۲/۳/۲۸
فوق‌العاده خلاقانه و نوآورانه بود. وقتی بخش هزارتوی زیرزمین‌ها رو می‌خوندم کاملاً منو به ‌کتابهای راما نوشته‌ی آرتور سی کلارک نزدیک کرد. د‌کتر و‌کیلی باهمون جسارت و خلاقیت ماجرا رو بسط داده بود و این‌ منو بوجد آورد. قدرت طمع ازآنچه فکر می‌کنیم قوی تر بنظر می‌رسه، نه تنها
قوی بلکه کِشنده و داستان
کُشنده... قهرمانان ابتدا با "چشماشون" اموال زیبا، گرانقیمت و ‌کمیابی رو دیدن، یعنی همون عضوی ‌که اولین جرقه‌های طمع رو در وجود آدمی روشن میکنه، بخاطر همین روی مبلها هم این عضو وضوح ابتدایی داشت. بعد از اونم با لذتِ تماشای اشیاء بیشتر به سمت طبقات پایین تر کشیده شدن و هر چه پایین تر رفتند درگیر سیاهی بیشتری شدن و هرچه سیاهی بیشتر شد پس وابستگی و گم شدن‌های افزاینده تری رو تجریه کردن، زمانی برای خلاصیِ خودشون اقدام کردن ‌که دیگه جزئی از وجودشون شده بود. درواقع مبلها نمادی از احساسات نادرست و بعبارتی خطاهای هر کدومشون بود که اونا رو به دامِ ورطه نابودی می‌کشوند. یکی با اعتیادش که دیگه هیچ چیز رو نمی‌فهمید، یکی یا غرق شدن تو هوسهاش......
دراین میان بینشون بودن کساییکه هیچ قدرتی نداشتن، مثل میثم، نوجوونی که آرزوها یا امیالش اصلاً مطرح نبود، چون بزرگترش باید اونو قربانیِ امیال، هوسها و خواهشهای سرخورده‌ی خودش کنه. اون "باید" تربیت بشه یا بهتر بگم میدون داده بشه تا "قربانی بشه". داستان از ابتدا با قدرت شروع میشه و با ترفندی شما رو بسمت باور کردنش سوق میده بعدم اونقدر توش غرق میشین که تا تمومش نکنین دست بردار نمی‌شین. انگار نویسنده‌ی خالقِ این تریلر، خودش یکی از مبلهاست!!!!!! 😉
🔴 تاثیرگذار و زیباست صددرصد توصیه می‌کنم مطالعه ش رو از دست ندین 📚📖
احسان محمدی
۱۴۰۲/۲/۱۱
در کل کتاب بدی نبود خلاقانه و نشان از نبوغ نویسنده داشت. اما زیاد ارتباط احساسی از لحاظ ترسناک بودن اثر برقرار نکردم، اگر بخوام بصورتی که داستان افشا نشه نظری بدم، باید بگم که با المان اصلی ایجاد وحشت در داستان زیاد ارتباط نگرفتم. در جاهایی از داستان‌های نوعی سعی در فلسفی کردن ماهیت ترسناک المان که اصلی وحشت شده بود به نظرم خام و بدون دیالوگ‌های اثر گذار ناموفق بود. داستان پردازی در جای جای اثر به ذکر بیش از حد جزئیات محیط‌هایی که شخصیت‌های داستان وارد می‌شدند می‌پرداخت و به نظرم مقداری افراطی بود به شکلی که رشته اصلی داستان گسسته میشد، و بیشتر شبیه به اثری تاریخی در توصیف موزه‌ها یا مقبره فراعنه میشد. شخصت پردازی‌ها جای برجسته سازی بیشتری داشت بصورتی که تصویر درستی از شخصیت‌های داستان در ذهنم شکل نمی‌گرفت. البته به جز عبدالله. در پایان به نظرم سیر داستان با سرعت بسیار بالا و عجله مشهودی طی شد و انگار نویسنده در به پایان رساندن داستان عجله داشت. با تمام این اوصاف اثر بدی نبود و امیدوارم در آینده آثاری به مراتب قوی تر و زیباتر از این نویسنده عزیز شاهد باشیم
افسون خ
۱۴۰۲/۱/۷
کتابی است که با یک داستان آشنای همیشگی در تمام خانواده‌ها آغاز میشود: تقسیم ارث. اما در همین راستا خواننده را وارد یک دنیای فانتزی و غیرواقعی میکند که در ابتدا باور آن سخت است اما با چیره دستی نویسنده خواننده آرام آرام آن را می‌پذیرد. با پیش رفتن داستان خواننده در می‌یابد که نویسنده درواقع لایه‌های درونی تری مد نظر داشته و صرفا ظاهر داستان مد نظر او نبوده. هرچه به عمق زیرزمین پیش میرویم در واقع به لایه‌های عمیقتری از ذات و نفس انسان نفوذ میکنیم و تاریکیهای وجود را بهتر میشناسیم. حرص و طمع شخصیتهای داستان را تا جایی پیش میبرد که حاضر به قربانی کردن دیگران و حتی فداکردن خود هم میشوند. کاراکترها خیلی خوب و به آهستگی در طول داستان شخصیت پردازی میشوند و شخصیتشان واکاوی میشود و هرکدام نماینده یکی از صفات درونی زشت و زیبای انسان هستند. و در انتها سوالی که ذهن خواننده را پر میکند این است که نفس انسان تا کجا میتواند پیش برود؟
فرییا جمالی
۱۴۰۲/۵/۱۰
لز تخیل نویسنده خیلی خوشم اومد. مبلهای آدم خوار در اصل روح شیطانی انسان را به نمایش میگذارند. اما تمام شخصیت‌ها مادی بودند و اگر یه مقدار به معنویت فکر میکردند اسیر این همه دردسر و مرگ‌های جانگداز نمی‌شدند. یه چیزی که خیلی تو داستان به ذوق زد اسم عبدالله بود که نام خدا در اسمش اومد و نویسنده به چه نمیدونم دلیل اسم بدترین شخصیت این داستان رو عبدالله گذاشت. آیا غرض و منظوری داشتن؟ این خیلی خیلی برای من تاسف آور بود که اسم شخصیت بد داستان اسم خدارو به همراه داشته باشه. میشد از یه اسم دیگه استفاده بکنه. در کل قدرت تخیل نویسنده عالی بود البته در آغاز داستان بازهم نمیدونم چرا نویسنده به دروغ گفته بود این داستان واقعی هستش. اینم توش رنگ بوی ریا داشت. ولی اولین داستان متنی بود که چهارساعته خوندمش چون برام جالب بود و انسان رو درگیر خودش میکرد. ممنون از کتاب راه.
نازنین زهرا نوری
۱۴۰۰/۱۰/۱۶
این کتاب به هیچ وجه برای یک مسلمان یا کسی که به معاد معتقده مناسب نیست و نکات بد و منفی زیادی دارد
شخصیت‌ها همه دنیاپرست بودند و اینکه مرگ و زندگی دست خداست در این داستان نشان داده نمی‌شود
از نظر رعایت نکات ادبی داستان بسیار خوب بود اما از نظر مفهوم و پیام بسیار منفی
در بین شخصیت‌ها تنها شخصیت
منفور داستان اسم عبدالله داشت
و در بین خواندن داستان چرا‌های بی پاسخ زیادی در ذهن خواننده شکل می‌گیرد
مثلا چرا زیر زمین این عمارت در همه این سالها درش بسته نشده؟
چرا خود پیرمرده نبسته؟
من نمی‌دانم که نویسنده در چه دین و آیینی است
اما من مسلمان حالم به هم خورد
چون توهین به عقایدم بود
انسان ارامش حقیقی را تنها با خدا و در راه خدا به دست می‌یاورد
و اینکه یکی از شخصیت‌ها ارامش را در یک مبل شیطانی می‌بیند که دوستانش و دیگر اشخاص رو مثلا خورده
چیز مضحکی است.
اما من در یک جا از داستان بنظرم امد که مبل‌ها همانند گناه‌ها و لذت‌های سطحی دنیا هستند که شیطان برای ما زیبایش کرده است و بعضی‌ها گول می‌خورند و وارد این باتلاق می‌شوند که در نهایت غرق شدن و به سمت تباهی رفتن است همانند خورده شدن شخصیت‌ها توسط مبل
بنظرم اگر شخصیت‌ها خیلی خسته هم باشند گشنه باشند و...
بازم خودشون رو تسلیم هوس نمی‌کردند
داستان کانال کمیل رو بخونید تا بتونید بفهمید که انسانی که ایمان دارد حتی اگر گشنه و تشنه و خسته باشه خودش رو هرگز تسلیم نمی‌کنه
خلاصه این کتاب مناسبی نیست
چون بنظرم نویسنده این داستان تخیلی ترسناک را پوششی بر روی افکارش هست تا بتونه به این راه افکار باطلش رو ترویج بده
Far Lifer
۱۳۹۶/۶/۲۳
این الان واقعی بود دیگه؟ ادم حیفه وقتی میتونه کتاب‌های دارن هاردی، برایان تریسی، آنتونی رابینز و... رو بخونه و به زندگی و موفقیت بسیار امیدوار بشه بیاد این کتاب کاملا علمی تخیلی (البته به عقیده من) رو بخونه! یعنی چی؟ کلا داستان در مورد مبل‌های سیاه ایتالیایی هست که ادم رو میخورن! یعنی چی اخه؟ این و چجور میتونه واقعی باشه؟ چند سطر اول رو که میخونی ادم میگه این داستان حتما واقعیه! چون نویسنده گفته که اگه باور نمیکنید برید به محله شهید کشوری اونجا سه تا خونه هست که بزرگترینش خونه دکتر ایرانیان هست تنها شاهد باقیمونده از این قضیه خانومی به نام میترا هست (که اگه حافظم یاری کنه تو اول کتاب گفته که ایشون الان تو تیمارستان هستند) ولی در کل، داستانش جذاب بود ولی واقعی بودن یا نبودنش رو نمیدونم.
مهدی حری
۱۳۹۷/۱/۲۱
کتاب جالبی بود ومخصوصااول ان خیلی جالب وجذاب شروع شده است که خواننده را جذب می‌کند بگونه ایکه دیگر تا انتهای کتاب انرا رها نمی‌نماید. نظرات فلسفی وتوجیهی هم که در ان ارایه نموده قابل فهم عام ومنطقی هستند من کتاب رادرسه روز متوالی خواندم واز خواندن ان لذت بردم. نثر روان وجذابی داشته و شرح وقایع را بخوبی نگاشته.
نقژه ضعف ان می‌تواند در شخصیت پردازی برخی از افراد قصه مخصوصا افرادی که خودخواسته تسلبم مبلها می‌شوند باشد. چرا انها این کاررا انجام میدهندودر مقابل آن‌ها افراد دیگر بشدت با مبلها می‌جنگند, این رفتار ریشه در عواطف واحساسات وخصوصیات شخصی آن افراد دارد که بجز بک معرفی مختصر در ابتدای قصه وجلسه‌ی معارفه وارثان, در کتاب مغفول واقع شده است
با تسکر از نویسنده محترم وسایت کتابراه که امکان مطالعه رابرای من فراهم آورد.
عسل جووون
۱۳۹۶/۷/۲۸
من زیاد رمان میخونم و این واقعا عالی بود، هیجانی، تخیلی، ترسناک، دوسش داشتم اما خب یه مشکلی داشت و اونم این بود که اول داستان اسم میترا را آورده بود به عنوان اینکه تنها دختری که جون سالم بدر برده از اون ماجرا و همین باعث شده بود یه تیکه‌اش قابل پیش بینی باشه و خواننده از همون اول تهش رو حدس بزنه و بگه میترا نوچ نمیمیره همه میمیرن الا میترا بنظرم بهتر بود اولش میگفت فقط یه نفر جون سالم بدر برده نه اینکه اسمش رو بگه لطفا اصلاحش کنید ممنون
محمدمهدی
۱۴۰۲/۱۲/۲۴
اول میرم سراغ نقطه قوت داستان: ۱. خیلی داستان جالبی بود
۲. فضای بزرگی رو تونسته بود توی یک خونه جای بده که دور از باور بود. و نقد داستان: ۱. واقعا به نظرم درست نیست که به خاطر ترسناک تر شدن داستان و باورش توسط خواننده، بیاید بگید داستان واقعیه در حالی که هیچ جای تاریخ، مبل‌ها حتی این جوری طلسم هم
نشدن چه برسه به این که برگردن آدم‌ها رو بخورن. ۲. دوست داشتم رمان یک کمی عاشقانه بشه تا خواننده مدام تو یک جو تکراری مملو از ماجراجویی و شگفت زدگی قرار میگیره و ریتم داستان، کمی بالا و پایین داشته باشه. منظورم این هست که قابل پیش بینی نباشه. ولی در کل واقعا داستان خیلی جالبی بود و به شخصه به همه پیشنهاد میکنم از خواندنش نگذرید.
و متشکرم از نویسنده عزیز بابت رایگان قرار دادن داستان جالبشون.
فرزاد رضایی
۱۴۰۲/۱۲/۲۶
به نظرم کتاب خوبی بود و از اینکه اول داستان گفته شده بود که این داستان واقعی هست اصلا خوشم نیومد میترا یه دفترچه‌ای به نویسنده میده با اینکه میترا فقط در بخش‌هایی از داستان بود اما از زبان دیگران هم گفته شده که آن زمان میترا پیششان نبوده و از اینجا میشه فهمید که داستان واقعی نیست و خیالی اما من از اینکه نویسنده تونسته جوری احساسات شخصیت‌ها را بیان کنه که یه لحظه احساس کردم دارم فیلمی را تماشا میکنم کتاب درباره چند دست مبل راحتی سیاه ایتالیایی نفرین شده بود که آدم‌هایی که طمع زیادی داشتند را وسوسه میکرد و آن‌ها را می‌بلعید من داستان‌های علمی و تخیلی خیلی دوست دارم و این که نویسنده تونسته آدم رو جوری محو داستان کنه و کاری کنه که تا آخر آن را بخونه و وسطای داستان اون را کنار نذاره
مشاهده همه نظرات 753

راهنمای مطالعه کتاب نفرین صندلی

برای دریافت کتاب نفرین صندلی و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.