معرفی و دانلود کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

عکس جلد کتاب هر دو در نهایت می‌میرند
قیمت:
۵۹,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

قاصد مرگ پیغامی برای دو پسر نوجوان دارد: آن‌ها فقط یک روز دیگر زنده هستند. آدام سیلورا در کتاب هر دو در نهایت می‌میرند از آخرین روز زندگی دو پسری می‌گوید که همدیگر را نمی‌شناسند اما سرنوشت مشترکی دارند. این کتاب از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز بوده و به انتخاب بسیاری از مجلات و وب‌سایت‌ها، بهترین کتاب سال لقب گرفته است.

درباره‌ی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند:

یک دقیقۀ پیش داشت مطلبی را در وب‌سایتی می‌خواند و حالا می‌داند که یک روز بیشتر به پایان زندگی‌اش نمانده است. این نحوۀ آشنایی ما با متیو است. برای روفئوس نیز اتفاق مشابهی می‌افتد، او در حال دعوا کردن است که قاصد مرگ غافل‌گیرش می‌کند. هر دو در نهایت می‌میرند (They Both Die at the End) داستان دو پسر غریبه‌ای است که سرنوشت آن‌ها را با هم پیوند می‌دهد.

آدام سیلورا (Adam Silvera) این‌طور ما را در ابتدای داستان غافل‌گیر می‌کند. متیو و روفئوس حالا فقط باید یک تصمیم بگیرند: می‌خواهند روز آخر زندگی‌شان را چطور سپری کنند؟ هر یک به دلیلی دلشان می‌خواهد دوستی تازه پیدا کنند و خوشبختانه، شرایط نیز برای این کار فراهم است؛ برنامه‌ای وجود دارد به نام «آخرین دوست».

هر دو در نهایت می‌میرند کتابی جذاب و پرکشش و درعین‌حال عمیق است که به ما خاطرنشان می‌کند زندگی بدون مرگ و عشق بدون فقدان مفهومی ندارد. با خواندن این کتاب، خواهیم گریست و هم‌زمان قدرت زندگی را خواهیم ستود و شور زندگی را احساس خواهیم کرد.

افتخارات کتاب هر دو در نهایت می‌میرند:

- پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز
- برندۀ جایزۀ لینکلن
- بهترین کتاب سال به انتخاب اسکول لایبرری جورنال
- بهترین کتاب سال به انتخاب کِرکس
- بهترین رمان جوان به انتخاب باستل بست
- بهترین رمان جوان به انتخاب مجلۀ پیست
- بهترین رمان جوان به انتخاب بازفید
- از منتخبان بهترین رمان جوان به انتخاب گودریدز در سال 2017

نکوداشت‌های کتاب هر دو در نهایت می‌میرند:

- داستانی جسورانه، دوست‌داشتنی و دلهره‌آور دربارۀ فقدان، امید و قدرت رستگارکنندۀ دوستی. (لورن الیور)

- آدام سیلورا از مهارت‌های خود استفاده می‌کند که خوانندگان را وادار کند تا به این بیندیشند که درحال‌حاضر چطور زندگی می‌کنند و دوست دارند چگونه زندگی کنند. هر دو در نهایت می‌میرند نمونۀ بارز مهارت سیلورا در مطرح کردن پرسش‌های متداول همۀ ماست. (ووگ نوجوانان)

- مضامین دوستی، عشق، فقدان و سرنوشت در این رمان ترکیب شده‌اند. این رمان را باید زمانی خواند که یک جعبه دستمال‌کاغذی دوروبر آدم باشد. (برایتلی)

کتاب هر دو در نهایت می‌میرند برای چه کسانی مناسب است؟

چه نوجوان باشید و چه بزرگ‌سال، اگر به مرگ، عشق و زندگی می‌اندیشید، این کتاب مناسب شماست.

با آدام سیلورا بیشتر آشنا شویم:

این نویسندۀ جوان ازجمله رمان‌نویسان نوظهور و خوش‌آتیه‌ای است که توانسته از نویسندگان پرفروش نیویوک تایمز شود. آدام سیلورا، پیش از نویسندگی، به فروش کتاب اشتغال داشته است و یک وب‌سایت نویسندگی خلاقانه را برای نوجوانان مدیریت می‌کند.

سیلورا پیش از این چندین کتاب منتشر کرده و این نخستین اثر اوست که به فارسی برگردانده شده است.

جملات برگزیده‌ی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند:

- زندگی کردن نادرترین اتفاق جهان هستی است. بیشتر مردم فقط وجود دارند، همین.

- جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این آن چیزی نیست که کشتی‌ها برای آن ساخته شده باشند.

- این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد، ترس واقعی از هرگز زندگی نکردن است.

- هیچ کس نمی‌خواهد بمیرد. حتی کسانی که می‌خواهند به بهشت بروند هم حاضر نیستند بمیرند. با این حال، مرگ مقصد مشترک همۀ ماست. هیچ کس تاکنون نتوانسته از چنگ آن فرار کند و باید هم این‌گونه باشد، چون مرگ به احتمال خیلی زیاد، بهترین ابداع زندگی بشر است. مرگ سفیر تغییر و تحول است. کهنگی را از میان می‌برد و تازگی را جایگزین می‌کند.

در بخشی از کتاب هر دو در نهایت می‌میرند می‌خوانیم:

قاصد مرگ در حال زنگ زدن است و می‌خواهد اخطار مرگم را بدهد امروز، قرار است بمیرم. چیزی که گفتم را فراموش کنید، چون «اخطار» کلمۀ خاصی است، کلمه‌ای که معمولاً وقتی بتوان از چیزی دوری کرد، از آن استفاده می‌شود؛ مثل ماشینی که برای کسی، موقع گذشتن از چراغ‌قرمز، بوق می‌زند تا به او اخطار دهد خودش را کنار بکشد. اما این تماس فقط برای اطلاع‌رسانی است. صدای زنگ مخصوصشان شبیه ناقوسی است که تمامی ندارد، مثل زنگ کلیسا که از یک چهارراه آن‌طرف‌تر به گوش می‌رسد و بلندگوی گوشی‌ام از آن سمت اتاق، مدام پخشش می‌کند. هنوز هیچی نشده، حسابی ترسیده بودم، صدها فکر داشتند در خودشان غرقم می‌کردند. شرط می‌بندم این همان بحرانی است که اولین بار وقتی چترباز می‌خواهد از هواپیما به بیرون بپرد، تجربه می‌کند، یا حسی که پیانیست در اولین کنسرتش، پیدا می‌کند. هر چند، دیگر هیچ وقت، فرصتش را ندارم که بفهمم واقعاً این‌گونه است یا نه.

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: قاصد مرگ
بخش دوم: آخرین دوست
بخش سوم: آغاز
بخش چهارم: پایان

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب هر دو در نهایت می‌میرند
نویسنده
مترجممیلاد بابانژاد، الهه مرادی
ناشر چاپینشر نون
سال انتشار۱۴۰۰
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات336
زبانفارسی
شابک978-600-8740-25-4
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان خارجی، کتاب داستان و رمان نوجوان
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

Mahi Yellow
۱۴۰۱/۴/۱۲
سلام به همگی. کتاب هر دو در نهایت میمیرند...
کتابی که احساسات مختلفی رو در خواننده ایجاد میکنه. میگه نترس، شجاع باش. از تجربه کردن چیز‌های جدید هراس نداشته باش. به خاطر دیگران و حرف‌هایی که ممکنه پشت سرت بزنن خوشی هاتو خراب نکن. از تغییر کردن نترس، از مخفی گاهت بیا بیرون،
برای شروع روابط جدید
منفی بافی نکن و از همه مهمتر قدر لحظه هاتو بدون، و به معنای واقعی زندگی کن!
اما به نظرم تکان دهنده‌ترین بخش داستان پایانِ متیو بود. از زمانی که قاصد مرگ با متیو تماس گرفت متیو از بیرون رفتن وحشت داشت که مبادا از مخفی گاهِ امن خود بیرون برود و خیلی زود برایش اتفاقی بیفتد. و فکر میکرد اگر در خانه بماند شاید معجزه‌ای رخ دهد؛ اما چه شد؟ پایانش در چه مکانی بود؟:)
امّا میخوام یه نکته‌ای بگم. من فکر میکنم اکثر نویسنده‌هایی که چنین داستان‌هایی و با اینگونه موضوعات مینویسن، یک مسئله رو در نظر نمیگیرن نمیدونم شایدم در نظر بگیرن. این مسئله که تمام این حرف ها (شجاعت، تجربه‌های جدید، روابط،
ساختن مسیر زندگی آنطور که میخواهی و...) یک چیز میطلبد و آن "آزادی" است. اگر کمی بیشتر توجه کنیم میبینیم که همه چنین آزادی عملی ندارند.
البته تفکرات یک نویسنده ممکن است با محیطی که در آن زندگی میکند تطبیق بیشتری داشته باشد.
(با تشکر از تیم خوب کتابراه♡_♡)
نرگس نودهی
۱۴۰۱/۱۱/۱۷
کتاب خیلی زیبا و روانی بود همین باعث شد خیلی زود تمومش کنم فقط من یه مشکل اساسی با همچین داستان‌ها و کلیشه‌هایی دارم اونم اینه که قضیه‌ی در لحظه زندگی کردن در واقع واسه‌ی همه چی جواب نیست مثلا کسی که در لحظه زندگی میکنه توی حالت نرمال میتونه کسی باشه که همیشه لبخند میزنه و آرومه و غصهی فردا رو و به نمیخوره خودشو کارایی دوست داره مشغول میکنه
ولی در واقع ما تاریخ دقیق مرگمونو نمیدونیم که این میتونه بین یک ثانیه بفد تا ده‌ها سال بعد باشه
و ما حتما باید یه سری برنامه ریزی داشته باشیم مثلا اگه افراطی تو حال زندگی کنیم هیچ کس سختی درس خوندنو واسه آینده‌ی بهتر به جون نمیخره و هیچ آدمی که بیماری‌ای داره به خاطر اعصاب خوردی و هزینه‌های زیاد درمان و از همه مهم تر مشکلات روحی دنبال درمان نمیره و سعی میکنه اونو از خاطرش ببره و فقط در لحظه زندگی کنه یا مثلا خوردن همه‌ی غذاهای مضر و دردسرای بعدش
در واقع بعضی آدما هم هستن که همیشه در لحظه زندگی میکنن و چیزایی که لازمش برنامه ریزی برای آیندس آزارشون میده
زندگی مکان تعادل و تعادل لازمه‌ی خوشبختیِ
کتاب زیبایی بود از خوندنش لذت بردم
شایان عبدی بسطامی
۱۴۰۱/۶/۱۱
کتاب قشنگیه که درباره دوستی و محبت بین انسان‌ها صحبت میکنه و در واقع حرفش اینه ما اگه باور کنیم که یه روزی میمیریم از عمرمون بهترین استفاده رو میکنیم
ترجمه روان و مناسب بود و از مترجمین تشکر میکنم
اما خود کتاب ایراداتی هم داشت که باعث میشه نشه بهش گفت عالی
(حاوی اسپویل)
1) پایان بندی داستان و
بنظرم جالب نبود خیلی قابل پیشبینی بود، اونقدری که من حدس زدم هر دو با انفجار گاز میمیرن اما حداقل برای متیو اینطوری بود و بنظرم نویسنده باید هیجان انگیز ترش میکرد
2) یکسری سوالات در طول داستان برای مخاطب پیش میاد که نویسنده از جواب دادنشون طفره رفته، مثلا اینکه تاریخ مرگ رو از کجا میفهمیدن، یا اصلا عاملین این کار کیا بودن
3) در طول داستان هم مثل انتهای داستان هیجان خاصی مشاهده نمیشه بجز قسمتی که با تفنگ سراغ روفوس میرن و بنظرم کشش داستان خیلی میتونست بیشتر بشه
4) یه سری شخصیت‌های فرعی توی داستان بود که باعث میشد حواسمون از داستان اصلی پرت بشه و به داستان اونا توجه کنیم اما ایرادی که داشت این بود که از هر کدوم از داستان‌های فرعی یک قسمت کوتاهی توضیح میداد و دوباره بر میگشت سر داستان اصلی که این اصلا جالب نبود بنظرم
(پایان اسپویل)
در کل کتاب خوبی بود ولی عالی نبود اما توصیه میکنم بخونید.
خاطره اسماعیل نژاد
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
در این کتاب نویسنده خیلی زیبا روز آخر و لحظات اخر زندگی شخصیت‌های داستاتش را نوشته است. وجریان داستان کشش خوبی دارد واز خواندنش لذت بردم. واقعا هر کدام از ما اگر بدانیم فردا روز اخر زندگی ماست چگونه زندگی می‌کنیم. بازهم به راحتی ناراحت می‌شویم. کدام کار رو در اولویت انجام دادن قرار می‌دهیم.
دو مد
جوان نطر نویسنده با این که کم سن وسال هم بودند سعی کردند روز آخر عمرشان را دریابند وبه هم کمک کردند وبر ترس هایشان غلبه کردند.
واقعا داشتن دوست خوب در همه زندگی تاثیر گذار است جمله‌ای از کتاب که می‌گوید در انتخاب خانواده نقشی نداریم ولی در انتخاب دوست می‌توانیم به خودمان کمک کنیم وبا داشتن دوست خوب طی مسیرهای سخت راحت تر است.
دریافتن لحظه‌ها است که ساعت‌ها را وسپس روزها را می‌سازد. اری طوری زندگی کنیم که انگار روز دیگر زنده نیستیم به همین راحتی وبه همین سبکبالی وطوری زندگی کنیم که انگار سال‌ها زنده خواهیم بود با برنامه ریزی وهدفمند نویسنده طوری مسیر یک روزه زندگی‌ها را می‌نگارد که بی هدفی دران نیست حتی رفتن به مکان‌های تفریحی هم هدفمند وبرای تجربه کردن جاهای دیگری از جهان است.
یه نکته جالب دیگه که بود خیلی از کارها رو با احتیاط انجام می‌دادند چون که روز آخری بودند سوار آسانسور نمیشدن پله‌ها رو بادقت بالا وپایین می‌کردن متیو حاضر نبود سوار دوچرخه بشه در صورتیکه در روزهای عادی این احتیاط وحساسیت در کار نبود چه قدر ظریف نویسنده اشاره می‌کنه به این که درحالات عادی همه این کارها رو انجام میدادن ونگران هم نبودند واین که چه قدر خوبه که لحظه پایان زندگی رو ندونیم ودر عین حال با این نگرش هم اشنا باشیم طوری زندگی کن که انگار فردایی نیست بااین دیدگاه حتما قدر دان داشته هایمان ومهربان تر خواهیم بود.
نرگس سیف
۱۴۰۱/۱۰/۲۵
چیزی که آینده این کتاب رو خیلی زود مشخص میکنه اسم کتاب است:)
این کمی مایوس کننده است ولی با خواندن کتاب میفهمید که معنای واقعی، پایان کتاب (اسم کتاب) چیه.
تاحالا رمان‌های ماحراجویی زیادی رو دیدم که بیشتر افراد حاضران فداکاری کنن اما داخل این کتاب، شخصیت‌ها به لحظاتی که تجربه کردن فکر میکنن و که
همچنین چیز‌هایی تجربه نکردن.
این داستان با شخصیت‌هایی که داره، یادگیری از گذشته و افسوس نخوردنه آینده رو پیشنهاد میکنه، که بنظرم نویسنده خیلی تلاش کرد تا این منظور را داخل کتاب بنشونه.
اینکه من توانستم بفهمم این دنیا چقدر مارو با وهم‌های خیال انگیزش بازی میده به من کمک کرد تا قدر لحظات زندگی‌ام رو بیشتر بدونم.
باوجود انگیزشی نبودن کتاب نویسنده خیلی عالی منظور وجود ما در این دنیای فانی رو برسونه، از کتابراه تشکر میکنم که همچین کتاب با ارزشی رو برای همه قابل دسترس گذاشته:)
پری پارسا
۱۴۰۱/۵/۱۱
این کتاب با تمام غمی که توش بود، با تمام حسهای متفاوتی که در وجود آدمی ایجاد میکرد، پر از درس بود.
اولش فکر میکنی چقدر میتونه وحشتناک باشه که بدونی امروز، آخرین روز زندگیته.
اما واقعا اگه همه مرگو اینقدر به خودمون نزدیک میدیدیم، خیلی از تصمیمهای اشتباهو نمیگرفتیم، از خودخواهی هامون دست لحظات رو
برمیداشتیم، زندگی میکردیم، به همه کسایی که دوسشون داریم با همه وجود عشق میورزیدیم، قضاوت و قساوت به خرج نمیدادیم.
این کتاب دریچه تازه‌ای به زندگی باز میکنه، اینکه بدونی کی میمیری، واقعا وحشتناکه اما اینکه بتونی در لحظه زندگی کنی و عشق بورزی، یک مهارته.
ممنون از کتابراه
نرگس شاهبازی
۱۴۰۱/۱۲/۲۳
الان همین طوری داره از چشمام اشک سرازیر میشه. اول که شروعش کردم حس میکردم چقدر روند آرومی داره و حتی گاها حوصله‌ام سر می‌رفت ولی الان که تموم شد فهمیدم ارزشش رو داشت. تا به حال با یه رمان به هق هق کردن نیوفتاده بودم... به لطف آدام سیلورا اینم محقق شد.. نمی‌دونم هدف از کتاب خوندن چیه برای بقیه ولی و اگه میخواید احساسات متفاوت رو تجربه کنید در حقیقت احساساتی رو حس کنید و کتابی عمق وجودتون رو لمس کنه این کتاب رو از خودتون دریغ نکنید و بهش مهلت بدید صد صفحه آخر رو اصلا نمی‌فهمید چجوری خوندین... من با موسیقی space song فصل آخر رو خوندم یه ترکیب محشر برای گریه کردن و جز به جز درد‌های دیالوگ‌ها رو حس کردن
خادم الشهدا
۱۴۰۱/۶/۶
داستان خوبی بود. اولش خیلی خسته کننده بود ولی هر چه به اخرش اضافه میشد جالب و جالب تر میشد. من بعضی از صفحاتش اسکرین گرفتم. بعضی جملاتش واقعا تحسین برانگیز بود. ارزش یه بار خوندن رو داره. به ادم میگه تو ممکنه روز اخری باشی، هیچ کس بابت مرگ خبرت نمیکنه پس فکر کن روز اخرته و خودت باش، شجاع باش، از که انجام دادن کارهایی دوست داری نترس، به حرفای مردم اهمیت نده. به معنای واقعی زندگی کن. متاسفانه خیلی از ماها زنده ابم ولی زندگی نمیکنیم. همش میگیم فردا روز خوبیه و بعد ارزو هامو براورده میکنم. ولی هیچ تضمینی نیست بعدا وجود داشته باشه. پس همین الان رو زندگی کن تا وقتت تموم نشده
Setareh sbk
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
چقد این کتاب زیبا و روان بود، پیام داستان خیلی روشن و واضح بود "جوری زندگی کن که انگار فردایی وجود نداره" و میتونم بگم من هم تک تک لحظات رو با اون‌ها زندگی کردم.
البته یک ایرادی که داره اینه که نسخه ترجمه شده این کتاب سانسور شده، درواقع رابطه متیو و روفوس تو نسخه اصلی یکم متفاوته (که البته از نوع
دوستیشون می‌شد این حدسو زد) و ناراحتم که چرا نسخه اصلیو نخوندم ولی قطعا خواهم خوند و به شما هم توصیه میکنم حتما نسخه اصلی کتاب رو بخونید.
در آخر از کتابراه ممنونم بابت این بستری که برای علاقمندان به کتاب فراهم کردند.
Zahra Farahmand
۱۴۰۲/۸/۴
کتاب تاثیر گذاری بود،، دوس دارم دوباره برگردم و از اول بخونمش، یعنی حتما دوباره و دوباره میخونمش ک مبادا یادم بره منم روزی میمیرم و باید از زندگیم لذت ببرم،، زندگی با ارزشه چون کوتاهه و چقد خوبه ک این کتاب این رو بهم یادآوری کرد،، خیلی ب موقع خوندمش و دقیییقا زمانی ک بهش نیاز داشتم..
کاش منم مثل
رفیقی متیو یا روفوس پیدا کنم ک آخرین دوستم باشه.. هرچند حتی اگه نباشه بدون شک میخوام از این لحظه ب بعد از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم و هروقت اینو یادم رفت دوباره برمیگردم و این کتاب رو میخونم ک یادم نره،، مرسی از تیم ترجمه و کتابراه.
اعظم بیگلو
۱۴۰۱/۲/۲
ای کاش این کتاب صوتی میبود، عالی و لذت بردم، و اینکه دراصل چنان از مرگ میترسیم که اگر زمانش برسد دیگر زندگی برایمان معنی و مفهومی نداره و این کتاب به ما همین را میگوید که به عرض زندگی توجه کنیم نه طول آن، چون درنهایت مرگ در سرنوشت یکایکمان هست پس آنطور زندگی کنیم که دلمان میخواهد که حسرتی برای آنها نباشه، پس دوست بداریم آنهائی را که کنارمان هستند
F K
۱۴۰۱/۱۲/۶
من قبل از اینکه نظرات دوستان رو بخونم کتابو تموم کردم و به نظرم کتاب قشنگ و تأثیر گذاری اومد و از خوندنش لذت بردم، هرچند یه جاهایی به نظرم کسل‌کننده میشد..
ولی وقتی بعدش نظرات رو خوندم فهمیدم که کلی سانسور شده و رابطه‌ی متیو و روفوس هم کاملاً متفاوت بوده از چیزی که توی داستان بود و احساس کردم یکم
سرم کلاه رفته..
ولی خب در کل این نکته که باید قدر ثانیه به ثانیه‌ی لحظات زندگی رو دونست خیلی خوب منتقل شده بود و تأثیر گذاری خوبی داشت
با تشکر
Kimia Naji
۱۴۰۱/۸/۲۱
همه چیز همونجا که شروع میشه تموم میشه و حدفاصل بین این دو زمان در واقع مفهموم زندگی هست... دراین کتاب به روایت روز آخری پرداخته شد که به اندازه یک زندگی ارزشمنده و این نشون دهنده اینکه که ثانیه به ثانیه زندگی باشکوه چون مانمیدونیم ثانیه اخر کی و چه چجوری فرا میرسه پس تک تک لحظه‌های زندگی رو باید و زندگی کرد به جایی نرسیم که قبل از مردن واقعی، مرگ رو تجربه کنیم. توصیه میکنم حتما بخونید بسیار داستان جذاب و متفاوتی داره....
Rina
۱۴۰۲/۱۰/۲۵
معمولا از این کتاب ها با این ژانر نمیخونم ولی این کتاب واقعا عالی بود جدی میگم خیلی قشنگ بود داستان خیلی جالب و مفهوم قشنگی داشت خیلی به من کمک کرد. در دو روز تمومش کردم و از اخرش واقعا تعجب کردم خیلی غم انگیز بود. ولی به نظرم اخرش خیلی یک دفعه تموم شد و انگار نویسنده برای تموم کردنش خیلی عجله داشت و کلا نفهمیدم چی به چی شد و در شوک موندم و این که وسط های داستان در مورد شخصیت‌های فرعی حرف میزد روی اعصاب بود
Mint chocolate
۱۴۰۱/۹/۸
قلم زیبایی داشت و خوب روایت شده بود و درکنارش خوب هم ترجمه شده بود و این باعث می‌شد که داستان جذابیت بیشتری به خودش بگیره
کتابی هست که نکات خوبی داره و به این اشاره میکنه که یه دوست چقدر میتونه تو زندگیت تاثیر بذاره و باعث انتقال یه ویژگی خوب یا بد بهت بشه
و اینکه باعث میشه این سوال رو از خودت که
بپرسی واقعا اگه چند روز مونده باشه به مرگمون چه روشی رو برای زندگی انتخاب میکنیم و چه چیزایی رو انجام میدیم؟
مشاهده همه نظرات 163

راهنمای مطالعه کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

برای دریافت کتاب هر دو در نهایت می‌میرند و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.