معرفی و دانلود خلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق

عکس جلد خلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق
قیمت:
4800 تومان - 0.99€
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی خلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی خلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی خلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق

کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق، دربارۀ تلاش دختر وزیر، شهرزاد، است که برای زنده ماندن شروع به گفتن داستان‌هایی پیوسته می‌کند و هر داستان درمانی برای روح زخم خورده پادشاه می‌شود. این میکروکتاب توسط جلال نوع پرست بازنویسی شده است.

داستان‌های این مجموعه‌ در طول تاریخ و توسط افراد مختلف گردآوری شده است. داستان‌های این میکروکتاب بخشی از هویت جمعی ما به شمار می‌رود و به شرح قصه‌ها و افسانه‌هایی می‌پردازد که گذشتگان ما درباره‌ی اسطوره و جهانی که در آن زندگی می‌کردند، ساخته‌اند. اصل کتاب به زبان فارسی پهلوی بوده که بعد از ترجمه آن به عربی، متاسفانه نسخه اصلی از بین می‌رود. اما نکته‌ای که در پس این هزار و یک شب است، می‌تواند حکایت امروز هر کدام از ما باشد.

عبداللطیف طسوجی، نویسنده، مترجم و از فاضل‌های دوره فتحعلی شاه بود. علم ادبی او در زمان خودش به قدری بوده که لغت‌نامه برهان قاطع را اصلاح کرد. در سال 1259 به دستور شاهزاده بهمن میرزا ترجمه هزار و یک‌ شب از عربی به فارسی را شروع می‌کند. محمدعلی‌خان اصفهانی، متخلص به سروش، هم او را در این راه و در تبدیل اشعار عربی به فارسی همراهی کرد. سرانجام در سال 1261 برای اولین بار در چاپخانه سنگی تبریز هزار و یک شب چاپ می‌شود و تا به امروز هم از همان نسخه طسوجی استفاده می‌شود.

علی‌اصغر حکمت استاد ادبیات فارسی و پژوهشگر، کتاب هزار و یک‌ شب را مربوط به پیش از دوره هخامنشی می‌داند که در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر به فارسی (احتمالا فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شده‌ است. اصل پهلوی کتاب ظاهرا از زمانی که به عربی ترجمه شده از میان رفته‌ است. ترجمه‌ی فارسی نسخه‌ی عربی آن در سال 1259 هجری قمری، در زمان محمدشاه قاجار، به دست «ملا عبداللطیف طسوجی» آغاز شد (این کتاب دارای ارزش تاریخی است، اما در کل یک سوم کتاب اصلی را هم شامل نمی‌شود) و «میرزا محمدعلی سروش اصفهانی» اشعاری به فارسی برای برخی از داستان‌های آن سرود و برای تعداد دیگری از این داستان‌ها اشعاری از شعرای بزرگ پارسی‌گوی انتخاب کرد؛ ترجمه‌، سرایش و انتخاب اشعار تا زمان ناصرالدین شاه ادامه داشته‌ است. نسخه کنونی فارسی پس‌ از اتمام امور «طبع کتاب» در زمان ناصرالدین شاه به چاپ سنگی رسید.

در بخشی از میکروکتاب هزار و یک شب (One Thousand and One Nights) می‌خوانید:

روزى، پادشاهی با جلال و حشمت، از سلاطین بنى اسرائیل، بر تخت مملکت نشسته بود و به امور اندیشه می‌کرد؛ مردى با ظاهری ترسناک و عجیب به تالار قصر آمد. سلطان از آمدن او آزرده شد و از او ترسید؛ بر خاست و به سوی او رفت و گفت: اى مرد، تو کیستى و چرا بى‌اجازه‌ی من آمدى؟ مرد گفت: من جوازم را از خداوند عالم می‌گیرم و هیچ چیز نمی‌تواند مرا از انجام کارم باز دارد. من برای رفتن نزد پادشاهان، نیازی به اجازه ندارم. از سیاست سلاطین و از انبوهى لشکرشان نمی‌ترسم. من آنم که سلاطین با تمام حشمت و جلال‌شان، نمی‌توانند مرا بگیرند. من بر هم‌ زننده‌ی لذت‌ها و پراکنده‌ کننده‌ی جماعات هستم. ملک از شنیدن این سخنان، لرزه بر اندامش افتاد و از خود بی‌خود گشت. کمی بعد که به خود آمد، پرسید: مگر تو ملک‌الموتى؟ جواب داد: آرى. گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم که یک روز به من مهلت بده تا از گناهانم استغفار کنم و از پروردگار خود معذرت جویم و مالى که دارم، به صاحبان‌شان بازگردانم! مرا طاقت مشقت و حساب و رنج عذاب نیست. ملک‌الموت گفت: ابدا، ابدا! این آرزو محال‌ است. قصه که به اینجا رسید، بامداد آمده بود و شهریار از جای برخاست و گفت: باقی قصه را به شب واگذار. من دِینی دارم که امروز باید ادا کنم! شهرزاد خنده به لب آورد و گفت: به دیده منت سروم.

چون شب چهارصد و هجدهم رسید شهریار گفت: ملک‌الموت با آن سلطان چه کرد؟ شهرزاد گفت: ملک‌الموت از او پرسید: چگونه من به تو مهلت بدهم؟ ایام عمر تو محاسبه شده و تعداد نفس‌هایی که باید فرو بری تا روز مرگ تو نوشته شده است. سلطان گفت: به من یک ساعت مهلت بده. ملک‌الموت گفت: ایام زندگانى تو گذشته است و برایت جز یک نفس باقى نمانده. ملک پرسید: هنگامی که مرا در خاک می‌گذارند، چه کسی نزد من خواهد بود؟ ملک‌الموت پاسخ داد: نزد تو جز عمل تو، هیچ‌‌کس نخواهد بود. ملک گفت: من عملى ندارم! ملک‌الموت جواب گفت: اگر چنین است، جاى تو در دوزخ است و آرامگاه تو در آتش غضب مَلِک جبار است. پس از آن، روح سلطان را قبض کرد و او از تخت به زمین افتاد و فریاد و ناله از اهل مملکت بلند شد.

فهرست مطالب کتاب

میکروکتاب چیست؟
درباره کتاب
درباره نویسنده
مقدمه
فصل اول: حکایات عشاق
حکایت اول عشاق
حکایت دوم عشاق
حکایت سوم عشاق
فصل دوم: حکایت عاشق معصوم
فصل سوم: حکایت ابوعیسى و قره‌العین
فصل چهارم: حکایت پیرزن
فصل پنجم: حکایت ملک‌الموت
حکایت اول
حکایت دوم
حکایت سوم
حکایت چهارم
پیشنهاد میکروکتاب بعدی
پایان

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابخلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق
نویسنده
مترجمجلال نوع پرست
ناشر چاپی سبکتو
سال انتشار۱۳۹۷
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات139
زبانفارسی
موضوع کتابخلاصه کتاب داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات خلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق

حسین کراماتی
۱۳۹۸/۹/۶
واقعا حیف که تا الان غافل بودم از این کتاب... داستان‌های بی‌نظیرش تو رو به عالمی دیگه با دیدگاهی متفاوت میبره. پیشنهاد می‌کنم از دست ندید
Majid Fathi
۱۴۰۱/۵/۲۱
افسانه‌های قدیمی ایران ریشه عمیق فرهنگ ناب ایرانی دارد
Reza Hasanzad
۱۳۹۸/۴/۱۶
داستان‌های جذابی داشت مرسی
مشاهده همه نظرات 3

راهنمای مطالعه خلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق

برای دریافت خلاصه کتاب هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.