معرفی و دانلود کتاب ونسای غمگین من

معرفی کتاب ونسای غمگین من

واکاوی روان‌شناختی رابطه‌ی عاطفی میان دختری نوجوان با معلم جذاب و کنترلگر خود. کتاب ونسای غمگین من رمانی‌ست به قلم کیت الیزابت راسل که عنوان پرفروش‌ترین نیویورک تایمز را از آن خود کرده است. ونسای پانزده ساله که دختری بلندپرواز و باهوش است، درگیر رابطه با استرین، معلم چهل‌و‌دو‌ساله‌ی خود می‌شود. اثری درخشان و جالب توجه که انفجاری را برای نویسنده‌ی تازه‌کار خود رقم زده است.

درباره کتاب ونسای غمگین من:

ونسا را هرگز نمی‌توان دختری معمولی نامید. او یک نوجوان جسور، باهوش و متفاوت است و کتاب خواندن را به پسرها ترجیح می‌دهد. پسرهایی کم سن و سال که تنها کاری که بلدند، مسخره کردن دخترها به خاطر ظاهر و جوش‌هایشان است. تنها جایی که ونسای واقعا احساس دیده شدن می‌کند، در کلاس انگلیسی است؛ کلاس آقای استرین. جایی که معلمش طوری با او صحبت می‌کند که انگار هم‌ سن‌ و ‌سال هم هستند. آقای استرین، برخلاف همه، با او مثل بچه‌ها رفتار نمی‌کند. این مستورکننده‌ترین حسی‌ست که ونسای تا به حال در زندگی خود تجربه کرده است. هیچ‌کس نمی‌تواند او را این‌گونه درک کند. پیامدهای این رابطه‌ی ممنوعه در سال‌های آینده در همه‌ی جنبه‌های زندگی ونسای جاری خواهد شد. تا روزی که یک پست فیسبوکی توهم عشقی را که او برای خود ساخته بود از بین می‌برد.

این سال‌ها با گذشته تفاوت مهمی کرده است. حالا دیگر آگاهی‌ها درباره‌ی تعرض جنسی و آزارهای کلامی و عملی به مراتب بیش از پیش شده است و این موضوع باعث شده تا صدای زنان و مردان آزاردیده بیش از پیش بلند شود، جنبش‌های گوناگونی در حمایت از قربانیان شکل بگیرد و موج افشاگری در مورد آزار جنسی به راه بیفتد.

یک دانش‌آموز قدیمی استرین، استاد سابق خود را به سوءاستفاده جنسی متهم کرده است. این دانش‌آموز قدیمی با ونسا تماس می‌گیرد و می‌پرسد آیا برای او نیز تجربه‌ای مشابه رقم خورده یا نه. حالا که یک سر این ماجرا به ونسا ربط پیدا کرده، همه چیز به او بستگی دارد. او که با معلم خود درگیر یک رابطه‌ی به ظن خود عاشقانه شده، باید بین سکوت و افشاگری یکی را انتخاب کند. آیا ونسای با میل و رغبت در این رابطه شرکت داشته است؟ یا این امکان وجود دارد که مردی که او در نوجوانی دوست داشته و زندگی او را دگرگون کرده، با آنچه همیشه تصور می‌کرده تفاوت داشته باشد؟ ونسای چگونه می‌تواند دست به انتخاب بزند؟

ونسای غمگین من (My Dark Vanessa)‌ یک پیروزی هولناک است. باید زره‌ای آهنین بپوشید و با جانی سخت به خواندن درباره‌ی موضوع حساس این کتاب بیایید. رمانی پیچیده، هوشمندانه و کاملا جذاب که از ابتدا تا انتهای داستان شما را با خود همراه می‌کند. کیت الیزابت راسل (Kate Elizabeth Russell) در اولین اثر خود به سراغ شکستن مفروضات و کلیشه‌ها رفته و روایتی لایه‌ای و ظریف ارائه می‌دهد. این شیوه روایت به ما کمک می‌کند تا درک دقیق‌تری از آسیب‌ناشی از سوءاستفاده‌ی جنسی و اثراتی که بر بازماندگان به‌جای می‌گذارد، پیدا کنیم. برای ولوله‌ای در دل، بغض در گلو و خواندن تا نیمه‌های شب آماده باشید.

این اثر در سال 2020 منتشر شده و نوشتن آن حدود هجده سال به طول انجامیده است. این کتاب بسیار به موقع و همزمان با ظهور جنبش MeToo# منتشر شد. به نظر می‌رسد انتشار این رمان به بسیاری از قربانیان جرات لازم را داد تا بتوانند تجربیات خود را بیان کنند.

کیت الیزابت راسل داستانی برایمان می‌سازد که به همان اندازه که دلواپس‌کننده و اندوه‌ناک است، همانقدر نیز روح‌افزاست. همانند این که پس از شنیدن اخبار بد از تلویزیون، پتویی گرم دور خود بپیچید و تلویزیون را خاموش کنید. نویسنده در شخصیت‌پردازی بسیار بامهارت عمل می‌کند و ما لحظه به لحظه انزوا، پیچیدگی و آشفتگی‌های شخصیت اصلی داستان را درک می‌کنیم. او زنی را به تصویر می‌کشد که قدرتش مثال‌زدنی است. یک جنگ‌جوی شکننده که مدام در تلاش است تا تکه‌های وجود خود را کنار هم نگه دارد.

جوایز و افتخارات کتاب ونسای غمگین من:

- پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز
- بهترین کتاب آمازون در سال 2020
- پرفروش‌ترین کتاب ملی
- نامزد جایزه‌ی بهترین کتاب داستانی گودریدز
- نامزد جایزه‌ی بهترین رمان اولی گودریدز

نکوداشت‌های کتاب ونسای غمگین من:

- درخشان و خیره‌کننده... شاهکاری که باید خواند. (گیلیان فیلین)

- ونسای غمگین من مرا نابود کرد. این داستان تکان‌دهنده و خشن از یک رابطه‌ی همه‌جانبه میان یک دختر نوجوان و معلمش نه تنها یک دخترانگی دزدیده‌شده را ترسیم می‌کند، بلکه پس‌لرزه‌هایی را به تصویر می‌کشد که تا سال‌ها بعد کسانی که از تروما جان سالم به دربرده‌اند را تحت تاثیر قرار می‌‌دهد. گیرا، خیره‌کننده و مهم. بسیار منتظر این کتاب بودم. (Julie Buntin, author of Marlena)

- یک آزمون بسیار پیچیده، مبتکرانه و پرمایه درباره‌ی آسیب و قدرت. (نیویورک تایمز)

- گیرا و مغشوش‌کننده... کتابی سازش‌ناپذیر که بدون شک و با رنج زیادی توسط بسیاری از زنان حریصانه بلعیده خواهد شد. درحالی که واقعا مردان باید آن را بخوانند. (The Economist)

- به همان اندازه که دردناک است، قدرتمند هم هست و شایسته‌ی اعتبارش به عنوان یکی از کتاب‌هایی‌ست که برای جنبش من هم تعیین‌کننده بوده‌اند. (Vogue)

- ضمیمه‌ی قابل توجه برای ارزیابی‌های ضروری و گفت‌و‌گوهای به‌راه‌افتاده توسط جنبش #من-هم. (NPR)

کتاب ونسای غمگین من مناسب چه کسانی است؟

این اثر کتابی‌ست آگاهی‌بخش درباره‌ی آزار جنسی و تاثیر عمیقی که بر زندگی قربانیان می‌گذارد. بنابراین اگر به دنبال رمانی اجتماعی، قدرتمند و قابل تامل هستید، از مطالعه‌ی ونسای غمگین من غافل نشوید.

با کیت الیزابت راسل بیشتر آشنا شویم:

نویسنده‌ای که در اولین رمانش، ونسای غمگین من، تحولی شگرف را رقم زد. کیت الیزابت راسل متولد مین است و مدرک دکتری نویسندگی خلاق خود را از دانشگاه کانزاس و فوق لیسانس را از دانشگاه ایندیانا دریافت کرده است. او رمان خود را با یادداشتی آغاز می‌کند و در آن از خوانندگان می‌خواهد که این داستان را به عنوان زندگینامه یا راز مخفی زندگی نویسنده در نظر نگیرند. بلکه حوادث بازگوشده در رمان (و متاسفانه نه در دنیای واقعی) کاملا ساختگی هستند. این نویسنده‌ی جوان با وجود این که تنها این کتاب را در کارنامه‌ی کاری خود دارد، توانمندی‌ و قلم پرکشش خود را به همه اثبات کرده و مخاطبان بی‌صبرانه منتظر آثار بعدی او هستند.

در بخشی از کتاب ونسای غمگین من می‌خوانیم:

می‌خواهم بگویم خیلی وقت است؛ این که هر روز هرجا می‌روم، دائماً احساس می‌کنم به‌خاطر او آماج نگاه‌های تند بچه‌ها قرار می‌گیرم، چیزی که عادلانه نیست. آیا تاکنون سعی کرده مرا نجات دهد؟ به من وعده می‌داد که به دانشگاه می‌روم، اصرار داشت که در نهایت دنیایم بزرگ‌تر از او می‌شود. او چیزهای زیادی برای من می‌خواست؛ آینده‌ای بیکران، نه محصور در جاده‌ای باریک، اما فقط در یک صورت این اتفاق می‌افتاد، به شرط اینکه این راز همیشه پیش ما بماند. طبق توصیفش اگر حقیقت فاش شود، باید تمام زندگی‌ام را بربادرفته تلقی کنم؛ اینکه دیگر آینده‌ای ندارم. یک خاطرۀ نیمه را می‌بینم، مثل تکه‌ای از یک رؤیا؛ یک دختر ترکیبی، نیمی از آن من هستم و نیمی دیگر خانم تامپسون، یا شاید دارم ویدیوی خبری از «مونیکا لوینسکی» را به یاد می‌آورم؟ یک زن جوان، همین‌طور که اشک‌هایش از روی گونه‌هایش می‌لغزد، سعی می‌کند در برابر این سؤال تحقیر‌آمیز سرش را بالا نگه ‌دارد، سؤالی که از او دربارۀ آنچه اتفاق افتاد، می‌پرسد: «دقیقاً به ما بگویید که او با شما چه کرد؟» او جواب می‌دهد تصور اینکه زندگی من ممکن است بعد از تصمیم به گفتن حقیقت، به یک روال ممتد درهم فروپاشیده تبدیل شود، دور از ذهن نیست. استرین می‌گوید: «ترجیح میدم همین حالا بمیرم تا عواقب چنین تصمیمی گریبانگیرم بشه.»

او با حقارت به من خیره می‌شود. دست‌هایش هنوز در جیب شلوارش است؛ بی‌تفاوت با چشمانی مملو از فلاکت به من نگاه می‌کند. «اما شاید تو از من قوی‌تر باشی.»

ناگهان اشک‌هایم سرازیر می‌شوند، از اعماق وجود گریه می‌کنم؛ ضجه‌هایی آن‌قدر شدید که تا به حال جلوی او سابقه نداشت.