معرفی و دانلود کتاب صوتی کنسرتی بر روی شن‌ها

معرفی کتاب صوتی کنسرتی بر روی شن‌ها

کتاب صوتی کنسرتی بر روی شن‌ها نوشته‌ی تمی شم تاو و ریچلا سندبنک، داستانی دل‌نشین و هیجان‌انگیز درباره‌ی پسری به نام آوری است که به همراه مادربزرگش به ساحل برای تفریح و گردش می‌رود و اتفاقات جالبی برایشان رخ می‌دهد.

موضوع کتاب صوتی کنسرتی بر روی شن‌ها (A Concert in the Sand) چیست؟

تا به حال به این موضوع اندیشیده‌اید که اگر یک رستوران یا یک ساندویچ فروشی داشتید چه کاری می‌کردید؟ حتما با خود می‌گویید، آن وقت حسابی از خودتان پذیرایی می‌کردید، ولی باید بدانید که اصلا اینگونه نیست. به عنوان نمونه آوری شخصیت اصلی این داستان، خانواده‌اش یک اغذیه فروشی دارد. اما او در آنجا حسابی حوصله‌اش سر می‌رود زیرا پدر و مادرش دائما در حال رسیدگی به مشتریان و مشغول درست کردن غذا هستند. آوری شانس بزرگی دارد، زیرا مادربزرگش همیشه در کنارش است و برای او وقت دارد اما مشکلی وجود داشت و آن هم این بود که مادربزرگش فقط می‌توانست به آلمانی صحبت کند و آوری اصلا این زبان را بلد نبود. آوری همیشه همراه با مادربزرگش برای گردش و تفریح به ساحل می‌رفت. اما انگار قرار است این‌بار متفاوت‌تر از دیگر گردش‌ها باشد.

کتاب صوتی کنسرتی بر روی شن‌ها مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای کودکان 3 تا 8 سال علاقه‌مند به داستان‌‌های زیبا و هیجان‌انگیز مناسب است. این کتاب صوتی یک داستان تعاملی است و شنیدنش به کودکان کمک می‌کند که حدس بزنند چه اتفاقی در حال روی دادن است و این به نوعی شریک کردن آن‌ها در روایت است و موجب پرورش خلاقیت کودکان می‌شود.

در قسمتی از کتاب صوتی کنسرتی بر روی شن‌ها می‌شنویم:

الان دیگه چرا مادربزرگ ایستاد؟ آهان چون می‌خواست آپارتمانی که در حال ساخته شدن بود رو ببینه. وقتی من هفته‌ی پیش دیدمش فقط دو طبقه بود ولی الان سه طبقه شده بود! به بالا نگاه کردم و دیدم که کارگرها از طناب سر می‌خورن و پایین میان. به نظرم این کار خیلی کیف میده، کاش منم می‌تونستم انجامش بدم. کارگرها خاکِ روی لباس‌هاشون رو تمیز کردن. یکی کلاه به سرش گذاشت و اون یکی کتش رو پوشید و شروع به راه رفتن کردن.

یعنی کجا میخواستن برن؟ خیابون در حال شلوغ شدن بود. ماهیگیرها و کارگرهای ساختمونی و اون مردی که آب میوه می‌فروخت، خانم و آقای گِروس و سگشون، دختربچه‌ها پسربچه‌ها، و من و مادر بزرگ، همه داشتیم به یک سمت می‌رفتیم.

جلوی جمعیت، همون مردهایی بودن که کیف‌های عجیبی دستشون بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی