معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم

عکس جلد کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم
قیمت:
رایگان - 0€
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم

کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم اثر ریموند کارور داستان زنی به نام نانسی است که صدای در و نرده‌های حیاط، خواب را از چشمان او می‌گیرد و او در پاسی از شب به دنبال علل صدا می‌گردد.

در قسمتی از کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم می‌شنویم:

از طرف نرده‌های بین حیاط ما و حیاط «سام لاتون» صدایی آمد. فوراً برگشتم و نگاه کردم. سام روی دست‌هایش به نرده‌ی خودش تکیه داده بود. آخر آن‌جا دو ردیف نرده بود. دستش را به دهان برد
و سرفه خشکی کرد.
سام لاتون گفت: «سلام نانسی.»
گفتم: «مرا ترساندی، سام.»
گفت: «نصفه‌شبی این‌جا چه‌کار می‌کنی؟»
گفتم: «تو صدایی نشنیدی؟ صدای باز شدن چفت درنرده‌ای آمد.»
گفت: «من که چیزی نشنیدم. چیزی هم ندیده‌ام. لابد باد بوده.»

فهرست مطالب کتاب صوتی

12 دقیقه
کوچکترین چیزها را می‌دیدم

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم
نویسنده
مترجمشادی شریفیان
راویناهید معارف وند، علی شمسی
ناشر صوتی خانه داستان چوک
سال انتشار۱۳۹۶
فرمت کتابMP3
مدت۱۱ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب صوتی داستان و رمان خارجی، کتاب‌های داستان و رمان خارجی
قیمت نسخه صوتی
رایگان - 0 یورو
افزودن به کتابخانه

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم

📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۶/۲۳
🍁 ریموند کارور یه نویسنده امریکایی هستش که اولین بار من از اون اثری خوندم. اسم سبک‌اش هم برام جالب بود؛ واقعگرایانه‌ی کثیف!
چون واقعیت همیشه میتونه تلخ و کثیف باشه.! داستان درمورد یه زن میانسال به نام نانسی هستش که همسری به نام کلیف داره که ظاهرا خیلی توی زندگی زن نقش مهمی نداره.
زن توانایی که
اینو داشته کوچکترین چیزها رو ببینه، از ماه بزرگ بگیر تا گیره‌های لباس!
زن نگران چفت در بود، بی خوابی به سرش زده بود. پس بعد از دود کردن دو سیگار و چایی، رفت که چفت در را ببندد! که سام دوست و همسایه شان را میبینند!
سام و کلیف دو دوست بودن که بعد از مشروب خوری یک شب دعوایشان می‌شود و میان خانه هایشان نرده می‌کشند.
کلیف مردی بود که حتی قبل از خواب از بسته شدن جفت در مطمئن نبود! اما سام به نظر دقیق می‌اومد که برعکس کلیف به همه چی دقت می‌کرد! حتی به کرم‌ها و حلزون‌های باغچه اش!
وقتی نانسی درمورد سرنشینان تصور کرده‌ی هواپیما گفت یه جورایی استعاره از هوشیاری خودش و سام و همین طور بی خیالی کلیف بود. نانسی توی هواپیمای بالای سرش، بعضی‌ها را در حال مطالعه و بعضی‌ها را به زمین چشم دوخته تصور کرد!
سام میل داشت با کلیف آشتی کند. و با نانسی و کلیف مجدد در ارتباط باشد. برای این کار حتی توجیح کرد که مشروب خوردن را کنار گذاشته.
و در نهایت نانسی به تخت بازگشت، و به یاد سام، جانورهای باغچه، پودر حشره کش و چفت نکردن در و غیره افتاد، اما فقط دوست داشت که بخوابد ‌و به چیزهایی که توانایی فهمیدن آن‌ها را دارد فکر نکند! از داستان لذت بردم. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️
سکینه مهربانی
۱۴۰۱/۹/۲۷
با سلام و درود
این کتاب صوتی کوتاه بیانگر این است که در دنیای پیرامون ما خیلی چیزها هست که ما انسانها اصلا توجه نمی‌کنیم و به صورت روزمره از کنار انها رد میشیم
مثل این می‌مونه که تا چیزی را ازدست ندهیم توجه و منزلت اون رو درک نمی‌کنیم
خدای قادر برای این جهان و پیوستگی و ارتباط ان موجوداتی خلق
کرده است که خیلی از ما انسانها به ان فکر نکرده و در طول عمر هم شاید برخورد نکنیم ولی پیوستگی انها باعث وجود جهان و ارتباط انها نظم و نظام ان دوام خیلی چیزها است
خدا رو شکر بابت این همه نظم و نظام و موجودات که خود قادر توانا درک همه مخلوقاتش را دارد
بابت این کتاب هم از زحمتکشان ان تشکر می‌کنم
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۰/۱۱/۱۷
کاش مترجم عزیز نام کتاب را تغییر نمیداد: من میتوانستم همه‌ی چیزهای کوچک را ببینم. این "میتوانستم" خیلی تاثیر گذاره. نانسی سالخورده جزئیات زندگیش عذابش میده. با کلیف ازدواج کرده و مشکلاتش راحتش نمیذاره. داستان پر از استعاره س. صدای در، حلزون، گیره‌های لباس و نور ماهی که یک صورت درش دیده میشه، و شاید ساعت کوکی و دهان باز کلیف از مهم‌ترین نمادها و استعاره‌های داستان هستن. جرات تغییر، چیزیه که سام داره و تونسته به مسائل رخوت انگیز زندگیش پایان بده. اوه، وجود استعاره در چراغ قوه رو فراموش نکنید. کتاب رو حداقل دوبار بخونید.
فرییا جمالی
۱۴۰۲/۵/۲۸
نانسی زنی میان سال و جزئی نگر است. درست مانند تمام زنهای دیگر که تمام این جزئیات را میبینند. او همسر مردی بود که خیلی بی خیال و بی دقت به نظر می‌رسید و این موضوع نانسی را ناراحت میکرد. در همسایگی آن‌ها مردی بود که دقیق همه چیز را میدید و خیلی مراقب اطرافش بود. این کتاب بیانگر وجود حقایق بی شمار و و تلخ اطراف ماست. حلزونهای آفت که هرچه آن‌ها را می‌کشت باز وجود داشتند. ‌دوستیهای که بیهوده بی جهت نابود میشود و... سبک نویسنده خوب بود راوی‌ها هم خوب صحبت میکردند.
صدیقه فتحی
۱۴۰۰/۱۲/۲۴
مرد همسایه در حقیقت انسانی هست که با موجودات سر ستیز و دشمنی داره و با چراغ قوه خودش ریزترین اونا مثل حلزون رو شکار می‌کنه
واقعا بعضی انسان‌ها ذره بین‌های عجیبی برای بزرگ نمایی اتفاقات تلخ دوروبر خود دارند و نهایتا فقط خود را عذاب می‌دهند در حالیکه در هر باغچه‌ای در هنگلم شب چنین جانورانی در حال
فعالیت هستند و برای گیاهان آن باغچه لازم هم هستند
از طرفی همان شب در آسمان ماه خودنمایی می‌کند ولی مرد هیچ توجهی به آن ندارد
Mohadese Nas
۱۳۹۹/۱/۹
به نظر میرسوند خیلی چیز‌های ریز اطرافمون رو نمی‌بینیم اما وقتی کسی اطرافمون اون چیز رو نداره یا براش اهمیت داره ماتازه به اون فکر میکنیم یا حواسمون تازه میره سمت اون‌ها مثال صدای خروپف اذیت‌اش میکردووحشتناک بود اما وقتی از بیرون اومد داخل دیگ فقداین جمله رو گفت. لحظه‌ای به دنیای بیرون از خانه‌ام فکر کردم و دیگر فک نکردم جز اینکه باید بخوابم
راضیه ملیحی
۱۴۰۰/۲/۶
فکر می‌کنم نویسنده با نشون دادنِ تفاوت در دغدغه ها, نوعِ نگرش و دیدگاهِ 2 انسانِ متفاوت, میخواست بگه گاهی وقتها دغدغه‌های آزاردهنده می‌تونن باعث بشن یک انسان خودش رو از دیدنِ کوچیکترین زیبایی‌ها محروم کنه در حالیکه یکی دیگه همون لحظه در همون شرایط خیلی راحت میتونه متوجه تمامِ زیبایی‌ها بشه.... خانومه زیبایی‌ها رو میدید ولی همسایه شون نمی‌دید چون درگیر مسائل نازیبا شده بود...
Pardis Abasi
۱۳۹۹/۱۰/۱۲
از بیرون نگاه کردن به مسائل زندگی که فکر میکرد همه چیز را دیده و میدانه ولی وقتی داخل وبطن ماجرا میشه می‌بینه خیلی دنیای ظریفتره وجود داره و وقتی به دنیای اصلی خودش داخل بر میگرده دیگر به مسائل کوچک فکر نمی‌کنه ومی خوابه هر چی آدمها قدم به دنیای بیرون میگذارندو تجربه کسب میکنند به مسائل کم اهمیت توجه نمیکنند ودید باز تری نسبت به زندگی پیدا میکنند وترسشان کم تر میشه
بصیری
۱۴۰۱/۷/۱۵
به عقیده من این داستان دید انسان وبه طبع آن اندیشه شخص را به رویدادها وموارد ریز ودرشت پیرامون خود معطوف میدارد یعنی هرچقدر شخص ریز بین باشد میتواند نکته‌های مثبت ومنفی راببیند حال تاثیر گرفتن از این موارد میتواند حال ما را خوب یا بد کند چقدر خوب است منظره بد را فراموش واز آن چشم پوشی واز موارد خوب برای بهتر کردن حالمان از آن استفاده کنیم.
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۳/۲۰
داستان کوتاهه و خب میشه برداشت‌های متفاوتی ازش داشت. بنظر من اینکه شخصیت داستان به تمام چیزهای کوچیک اطرافش توجه داشته باعث غافل شدنش از مسئله‌ی اصلی یعنی بستن چفت در شده و با این داستان خواسته به ما بگه که با درگیر شدن به مسائل غیرضروری و حاشیه‌ای از هدف اصلی غافل میشم. صداگذاری هم خوب بود. ارزش یکبار شنیده شدن رو داره.
ستاره
۱۴۰۲/۹/۲۹
داستان زندگی روزانه یک زن روایت شده بود که بسیار حساس و ریز بین بود به آدمها و اطراف پیرامونش هم دید عمیق داشت و همه چی را توصیف و تعریف میکرد. از ماه و گلها و همسایه و حلزونها و همسرش طوری تعریف میکرد که ما متوجه میشدیم که چه چیزهای او را خوشحال و ناراحت میکند. فقط این حیوانآزاری همسایه خیلی وحشتناک بود.
یاشار ح.
۱۳۹۸/۸/۵
بجز اجرای صوتی بسیار ضعیف و در حد فاجعه توسط اعضای اصلی و مهمان کانون فرهنگی چوک، انتخاب داستانهای ضعیف و بی‌معنی و بی‌سر و ته نشون میده «آکادمی» داستان نویسی «کانون فرهنگی» چوک با چه کیفیتی در حال آموزش و ارائهٔ خدماته!!!!
خوشحالم که کتابراه مدتیه دیگه از این مجموعهٔ بدون خلاقیت کاریو به دیتابیسش اضافه نمیکنه
H E
۱۴۰۰/۵/۳
جذاب نبود و کشش برای شنیدن ادامه‌ی داستان در انسان به وجود نمی‌امد.
گویندگی عالی نبود.
داستان اضافه نویسی داشت.
ولی میتوان نتیجه گرفت یا حد اقل برداشت من این بود که گاهی انسان برای هدفی به یک مکان میرود ولی گرفتار شخصی یا شیئی میشود و در نهایت کار اصلی به فراموشی سپرده میشود.
Amir Abbas Shamsi
۱۴۰۰/۱۱/۱۱
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند
داستان در مورد رویداد‌هایی است که برای یک خانم، در نیمه شب، که از درد بیخوابی بیدار مانده اتفاق افتاده است و به کوچکترین تا بزرگترین چیزهایی که در اطرافش است دقت فراوان میکند
مجیدناجی
۱۴۰۲/۱۲/۱۸
باعرض سلام خدمت دوستان کتاب و همراهانه کتابراه. عرض ادب خدمت عزیزان زحمتکش کتابراه. داستان خوبی بود پند ش دوستی و آزار دادن دوست بود. دوستان قدر یکدیگر بدانید که دنیا همون حلزون لزج و کثیف است. توصیه میکنم عزیزان جوان پندبگیرند.
مشاهده همه نظرات 89

راهنمای مطالعه کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم

برای دریافت کتاب صوتی کوچکترین چیزها را می‌دیدم و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.