معرفی و دانلود کتاب صوتی گناه تو، گناه من

معرفی کتاب صوتی گناه تو، گناه من

کتاب صوتی گناه تو، گناه من اثر پرفروش و معروف تیلر کالدول، داستانی هیجان‌انگیز از عشق و نفرت، تعصبات مذهبی و خرافات افراد بی‌دین را روایت می‌کند.

وقایع کتاب گناه تو، گناه من (Your sins and mine) در شهر آربرویل می‌گذرد که در هر گوشه و کنار آن اشرار اهریمنی جولان می‌دهند. آقای هریکس با حضور در شهر، شروع به دفع و از بین بردن آثار شیاطینی می‌کند که زمین‌های شهر را به تصرف خود درآورده‌اند. با انجام این کار، اهالی شهر وارد جهانی می‌شوند که همانند دنیای مردمان نقاط دیگر، در ورطه‌ی بیزاری و ازخودبیگانگی قرار می‌گیرند.

با تیلر کالدول بیشتر آشنا شویم:

تیلر کالدول (Taylor Caldwell) با نام کامل ژانت میریام هولاند تیلور کالدول در 7 سپتامبر 1900 در منچستر انگلیس به دنیا آمد. او به عنوان بزرگ‌ترین داستان‌پرداز آمریکایی شناخته می‌شود. آثار او اغلب حاوی نثری زیبا و تخیلی قدرتمند است و در اروپا و آمریکا به فروش بالایی رسیده‌اند. او داستان‌های محبوب بسیاری با محتوایی تاریخی نگاشته است. کالدول در طول دوران نویسندگی خود از نام‌های مستعار بسیاری مثل مارکوس هولاند و ماکس راینر استفاده کرده است.

تیلر در داستان‌های خود از حوادث تاریخی واقعی یا افراد واقعی بهره می‌برد. او زمانی که فقط 6 سال داشت، به علت بالا بودن کیفیت مقاله‌ای که در باب چارلز دیکنز نوشت، موفق به دریافت مدال شد. او در 8 سالگی شروع به نوشتن کتاب کرد و اولین رمان خود با نام عاشقانه‌های آتلانتیس را در سن 12 سالگی نگاشت.

کالدول در 30 اوت 1985 در گرینویچ درگذشت. از دیگر آثار او می‌توان به شیر بزرگ خدا، سران و سلاطین، ستونی از آهن، دودمان مرگ، مراسم بی‌گناهان، گواهی دو مرد، پزشک عزیز و باشکوه ما، هیچ‌کس جز او نمی‌شنود و این سوی بی‌گناهی اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی گناه تو، گناه من می‌شنویم:

نمی‌دانم چند میلیون نفر از ما در مدت عمرشان خاطره آن تابستان سهمناک را از یاد نخواهند برد. گرمای هوا فروکش نمی‌کرد. بادبزن‌های برقی در خانه بدون وقفه کار می‌کردند زیرا پنجره‌ها را نمی‌شد باز کرد. همه بیش از پیش کم‌حرف‌تر شده بودیم و ما مردان که تمام روزمان به دفن فوری اجساد حیوانات مرده می‌گذشت، به ندرت کلمه‌ای با یکدیگر صحبت می‌کردیم.

حتی بین پدرم و من از پشت دیوار سکوت که افکار و اندیشه‌های تلخ، آن را بلندتر و نفوذناپذیرتر کرده بود، کلمه‌ای ردوبدل نمی‌شد. مدتی بود که دیگر روی خواندن کتاب مقدس توسط من به منظور آنکه شاید دعایی را که خوانده بودم به یاد بیاورم اصرار نمی‌ورزید. دلیلش آن بود که یک بار وقتی مصرانه سعی کرده بود کتاب مقدسش را به من بدهد، با زدن ضربه‌ای آن را از دستش به گوشه‌ای پرتاب کرده بودم.

به نظر می‌رسید که حال بچه‌ها بهتر می‌شود و خون‌ریزی خوفناکی که در انتظارش بودیم اتفاق نخواهد افتاد؛ ولی آن‌ها تقریباً به طور مداوم گریه و بی‌قراری می‌کردند.

فهرست مطالب کتاب صوتی