دانلود کتابهای ناتانیل هاثورن
کتابهای الکترونیکی تالیف یا ترجمه شده توسط ناتانیل هاثورن

- ۱۹ مه ۱۸۰۴ تا ۴ ژوئیه ۱۸۶۴ - آمریکایی
ناتانیل هاثورن (Nathaniel Hawthorne)، در ۱۹ مه ۱۸۰۴ چشم به جهان گشود. او تنها پسر کاپیتان ناتانیل هاثورن و الیزابت کلارک منینگ بود. در سال ۱۸۰۸، کاپیتان هاثورن دار فانی را وداع گفت و ناتانیل چهار ساله را با مادر و دو خواهر، الیزابت و ماریولویز تنها گذاشت.
پس از مرگ پدر، آنها به اجبار نزد بستگان مادر رفتند و تحت سرپرستی مادر بزرگ منینگ و دو داییاش، ریچارد و رابرت قرار گرفتند. در خلال این دوران بود که خانم هاثورن به تدریج از دیگران کناره گرفت و همین عمل او بود که بعدها به انزوا انجامید.
اگر چه ناتانیل تحصیلات ابتدایی خود را با ژوزفای ورسستر که بعدها فرهنگ نامهنویسی مشهور شد، آغاز کرد، اما علاقه خاصی به مدرسه نداشت. آسیبی که در نه سالگی به پایش وارد آمد به او این اجازه را داد تا بر خلاف سایر پسرها، به طور مرتب در کلاسهای مدرسه شرکت نکند. به گفته الیزابت، ناتانیل در دورانی که در خانه مانده بود، این فرصت را به دست آورد تا آثار شکسپیر، اسپنسر و بامیان را بخواند. در این زمان بود که خانم هاثورن خانواده را به کناره دریاچه سباکو در نزدیکی شهر ریموند در ایالت مین برد. مکانی که آنها بر زمینی که متعلق به خانواده منینگ بود به زندگی خود ادامه دادند.
هر چند ناتانیل بار دیگر روانه مدرسه شد اما بهترین خاطراتش در خلال این دوران مربوط به زمانی میشود که میگوید: «آزادانه آن دوران را سپری کردم و تمام روز به ماهیگیری و یا تیراندازی با تفنگ شکاری قدیمی مشغول بودم، کاری که آرزو داشتم همچنان ادامه مییافت.» این زندگی ایدهآل تا سال ۱۸۱۹ ادامه یافت. در این زمان دایی او، رابرت، ضروری دید ناتانیل جهت آمادگی برای ورود به دانشگاه به مدرسه شبانه روزی برود.
در سال ۱۸۲۱، ناتانیل وارد دانشگاه بودین شد. در میان همکلاسیهای او دو مرد جوان به شهرت رسیدند. فرانکلین پیرس چهاردهمین رئیس جمهور ایالات متحده و هنری و دزورث لانگ فلو که شاعری پرآوازه شد. همکلاسی دیگر او هوراشیو، بعدها به ساموئل جی گودریج ناشر بوستونی قول داد اگر مجموعه اول داستانهای کوتاه هاثورن را چاپ کند هرگونه ضرر احتمالی را پرداخت نماید.
هاثورن در دانشگاه بودین دانشجوی برجستهای نبود. او در اواسط سال تحصیلی در سال ۱۸۲۵ دانشگاه را رها کرد و به خانه مادرش بازگشت، مکانی که بیشتر ۱۲ سال بعدی عمر خود را (۳۷-۱۸۲۵) در آن به سر برد. هاثورن از این مکان با عنوان «این اتاق دلگیر» یاد میکند. اتاق زیر شیروانیای که در خانه مادرش در خیابان کارتر در شهر سالم قرار داشت.
این دوران دوازده ساله به ظاهر انزوای او، تعداد بسیاری از منتقدین را مجذوب خود ساخت، به طوری که آنان به تفصیل پیرامون فعالیتهای هاثورن در خلال آن دوران به تفکر و تعمق پرداختند. ادبای متأخر بر این باورند که هاثورن از انزوای خویش رنج میبرد و خود تا اندازهای مسئول خلق اسطوره هنرمند گوشه نشین است. او نه تنها از دنیا که از خانوادهاش نیز دوری میجست.
اگرچه، این واقعیتی است که او مدت مدیدی را صرف خواندن، نگاشتن و مطالعه دقیق کتب تاریخ مستعمرات کرد، اما نمیتوان آنگونه که جهانیان میاندیشند او را شخصی گوشهنشین دانست. هاثورن در اجتماع سالم بزرگ شد و از افتخاراتی نیز برخوردار گشت. هر از چند گاهی از مسیری که در خط دلیجان دایی او برای مسافرتهای تابستانی اطراف نیوانگلند انجام میگرفت استفاده میکرد. یک سال حتی تا دیترویت هم سفر کرد.
دوران کارآموزی دوازده ساله او در «اتاق زیر شیروانی» خانه مادر، از نظر مالی مزدی در بر نداشت. بلکه تنها تمرینی بود تا بر مهارت خویش بیافزاید. به سال ۱۸۲۸ اولین رمان خود فنشو را منتشر کرد. رمانی که براساس تجربیات شخصی او بود.
از آنجایی که از این اثر چندان راضی نبود بعدها، نسخههای کتاب را تا آن جا که توانست جمع آوری کرده از بین برد. سپس در سال ۱۸۳۰ انتشارات سالم گزت اولین داستان او را به نام درهای میان سه تپه منتشر کرد. او تا سال ۱۸۳۸ بیش از دو سوم قصهها و مقالات دوران حیات خویش را به رشته تحریر درآورد، اما متأسفانه پیش از سال ۱۸۳۷ نتوانست ناشری را به چاپ مجموعهای از داستانهای خود علاقه مند کند و در نتیجه بسیاری از آنها در روزنامهها و مجلات و همچنین سالنامههای معروف ادبی چاپ میشد. این سالنامهها در پاییز هر سال طبع و به عنوان یک هدیه کریسمس آبرومندانه به فروش میرسیدند. از آنجایی که داستانها در این نشریات بدون نام نویسنده چاپ میشدند، هاثورن در قالب یک نویسنده تا سال ۱۸۳۷ ناشناخته ماند.
تا آنکه در این سال هوارشیو بریج از نشر نخستین جلد داستانهای بازگفته حمایت کرد. از آنجایی که نتوانست ناشری را برای مجموعه داستانهای خود بیابد دلسرد شد و در سال ۱۸۳۶ به حرفه نویسندگی کارمزدی روی آورد که بر روی آثار ادبی انجام میشد. از ماه مارس تا آگوست همان سال با حقوق سالانه پانصد دلار به عنوان ویراستار مجله آمریکایی دانستنیهای مفید و سرگرم کننده به کار مشغول شد. هنگامی که آتش سوزی، مجله را به ورطه ورشکستگی کشاند، هاثورن استعفاء داد و با کمک خواهر خود الیزابت مسئولیت نگاشتن کتابی تاریخی را برای گودریچ تحت عنوان تاریخ جهانی پیتر پلیس بر عهده گرفت. گرچه این کتاب مشهور بود و سود خوبی را نصیب گودریچ کرد اما بابت آن تنها یکصد دلار به هاثورن پرداخت شد.
در سال ۱۸۳۷، هاثورن با انتشار داستانهای بازگفته به شهرت رسید، اما این موفقیت کوچک او درآمد چندانی را جهت تکفل یک خانواده فراهم نکرد. پس از ملاقات با صوفیا پی بادی در سال ۱۸۳۸ و نامزدی آنان در سال ۱۸۳۹، در صدد یافتن کاری برآمد. به همین دلیل، جهت پس انداز هزینه ازدواج، با کمک برخی دوستان بانفوذ، به عنوان ارزیاب نمک و ذغال سنگ در اداره گمرک بوستون مشغول به کار شد. متأسفانه وظایف او در آن محل به اندازهای او را خسته میکرد که در خلال آن مدت، داستانی را ننگاشت. سپس در سال ۱۸۴۱، در پی تغییر حزب سیاسیای که دولت را اداره میکرد، تصمیم گرفت تا از سمت خود استعفاء کند.
مع ذالک از آن جا که از امنیت مالی کافی جهت ازدواج برخوردار نبود راضی به نظر نمیرسید. او مبلغ هزار دلار از سرمایه ناچیز خود را در انجمن بروک فارم در راکسبری غربی به کار انداخت. پرواضح است که هاثورن در صدد بود تا وسیلهای برای امرار معاش خود و همسر آیندهاش فراهم آورد، اما برنامه کاری در بروک فارم او را خسته میکرد و او وقت چندانی برای نوشتن نمییافت. در نهایت، شکست کاری، عدم پاسخگویی فلسفه ماوراءالطبیعه که از جانب انجمن حمایت میشد و نیز این حقیقت که کشاورزی ممکن است از لحاظ مالی ناموفق باشد، هاثورن را بر آن داشت تا برای صوفیا چنین بنویسد: «من و تو باید برنامههای دیگری برای خود بریزیم» و ماه نوامبر سال ۱۸۴۱ از انجمن کناره گرفت.
بیصبر از نامزدی طولانی با صوفیا و دلگرم از سفر به بوستون، همان مکان که در آن هاثورن بعدها به مشارکت در بازنگری دموکراسی پرداخت، تصمیم به ازدواج گرفت. آنها در نهم ژوئیه سال ۱۸۴۲ ازدواج کردند. پس از مراسم، بلادرنگ رهسپار کانکورد در ماساچوست شدند و در محلی که اکنون به اولدمنس شهرت دارد اقامت گزیدند. در آن مکان هاثورن با بسیاری از بزرگان فلسفه ماوراءالطبیعه در آن روزگار، همجوار شد و با آنان در تماس بود. معروفترین آنها امرسون، تورو، فولر و آلکوت بودند. زندگی در اولدمنس شاد و پرثمر بود. در آن جا بود که توانست در بازنگری دموکراتیک نقش فعال داشته باشد. در سال ۱۸۴۶، داستانهایی را که قرار بود در کتاب موسی از اولدمنس بیایند، به طور جداگانه به چاپ رساند.
مشکلات مالی خانواده هاثورن با تولد اولین فرزندشان، یونا، که نام قهرمان فری وئین نوشته اسپنسر بود، بالا گرفت.
به این ترتیب، هاثورن بار دیگر در جستجوی شغلی دولتی بر آمد. هاثورن با کمک یکی از دوستانش موفق شد به عنوان ارزیاب منطقه سالم و بورلی و همچنین به سمت بازرس درآمد بندر سالم منصوب شود. در بیست و دوم آوریل سال ۱۸۴۶ با حقوق سالانه ۱۲۰۰ دلار به استخدام درآمد.
در بیست و دوم ژوئن پسرش جولیان متولد شد. گرچه شغل جدید مشکلات مالی خانواده را کمتر کرد، ولی بار دیگر هاثورن وقت کمی جهت ادامه کار نویسندگی خود یافت. تجربیات او در طول این دوران، مطالبی را برای او فراهم آورد که بعدها در بخش اداره گمرک در کتاب داغ ننگ به کار بست.
پیروزی ویگها در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۴۸ به قیمت از دست دادن کار هاثورن تمام شد و این برای خانواده یک شوک اقتصادی بود. البته از دست دادن کار در اداره گمرک برای او وقت لازم را جهت نوشتن داغ ننگ فراهم کرد.
مرگ مادر هاثورن در سی و یکم ژوئیه سال ۱۸۴۹ او را تحت فشار مالی و عاطفی قرار داد. اما با کمک پولی که صوفیا از مقرری دریافتی برای مخارج خانه پسانداز کرده بود و هاثورن از آن بیاطلاع بود، تصمیم گرفت بار دیگر تلاش نماید تا با شغل نویسندگی امرار معاش کند. در خلال هفت ماه بعد، هاثورن شب و روز کار کرد تا داغ ننگ را به پایان رسانید.
کتاب داغ ننگ از فروش خوبی برخوردار بود، اما دو ناشر لندنی بی اجازه آن را چاپ کردند و در نتیجه سود چندانی برای هاثورن به همراه نیاورد. به علاوه، هاثورن در معرض غضب سالمیتهایی بود که پیرامون عبارتهایی از بخش «اداره گمرک» رمان عصبانی بودند. پس از آن، در ماه مه، خانواده هاثورن از شهر سالم به خانه سرخ کوچک در لنوکس ماساچوست، نقل مکان کردند و تا بیست و یکم نوامبر در آن محل ساکن بودند. در این مکان بود که هاثورن با هرمان ملویل که در حال نوشتن موبی دیک بود آشنا شد. تقدیم رمان از طرف ملویل به هاثورن مؤید تأثیر هاثورن بر ملویل است.
دورانی که در خانه سرخ کوچک بودند دورانی پرثمر برای هاثورن بود و در آن جا بود که او خانه هفت شیروانی و همچنین برخی آثار کوچک خود را که قرار بود در خلال سال ۱۸۵۱ منتشر شوند نگاشت و نیز در این خانه بود که دختر دوم هاثورن، رز به دنیا آمد. هاثورن از حال و هوای برکشایر راضی نبود، با این وجود، احتمال میداد زمستان دیگری را نیز در آن محل بمانند و تا آن زمان هنوز بین او و صاحبان خانه بر سر استفاده از میوه باغ مجاور نزاعی در نگرفته بود. هنگامی که به خانواده هاثورن پیشنهاد شد از خانه هوراس مان که نماینده کنگره و شوهر خواهر صوفیا بود استفاده کنند، تصمیم گرفتند که این پیشنهاد را بپذیرند. سپس به نیوتن غربی نقل مکان کردند و در سال بعد، ۱۸۵۲، هاثورن کتابی شگفت برای دختران و پسران را منتشر کرد و نیز بر اساس تجربیات خود در بروک فارم کتاب داستانهای عاشقانه بلیتدیل را به چاپ رساند.
منزل مان تنها مکانی موقتی بود و خانواده به جستجوی خانهای دائمی ادامه داد. بالاخره، در کنکورد خانهای با نه جریب زمین به مبلغ ۱۵۰۰ دلار یافتند.
برونسون آلکوت نویسنده ماوراءالطبیعه گرایی که هاثورن خانه را از او خرید آن را هیل ساید مینامید. هاثورن با این نام موافق نبود چرا که خانه بر پای یک سربالایی تند قرار داشت و از این رو آن را دوی ساید نام نهاد. خانواده هاثورن در ماه مه ۱۸۵۲ به خانه جدید نقل مکان کردند.
دوی ساید اولین خانه دائمی این خانواده بود، حتی اتاق مطالعهای داشت که به نحوی استادانه تزئین شده بود، اما هاثورن فقط دو اثر خود را در آن محل به رشته تحریر درآورد. قصههای تنگل وود، مجموعهای که برای جوانان نوشته بود و نیز شرح حالی بر پیرس که شرح حال زندگی انتخاباتی همکلاسی پیشین او و رئیس جمهور آینده ایالات متحده بود. هاثورن در پی نگاشتن این شرح حال به عنوان پاداش به سمت کنسول ایالات متحده در لیورپول منصوب شد.
هنگامی که در سمت کنسول خدمت میکرد داستان دیگری نوشت. لیکن دفتر روزانهای داشت که بعدها به عنوان منبع مطالب برای کتاب خانه قدیمی ما به کار گرفته شد. کتاب خانه قدیمی ما مجموعهای از طرحهایی بود که مناظر، زندگی و رفتار انگلیسی را مورد بحث و گفت وگو قرار میداد و در سال ۱۸۶۳ به طبع رسید. هاثورن تا سی و یک آگوست ۱۸۵۷ در سمت کنسول ماند و در این زمان متعاقب انتخاب رئیس جمهور جیمز بیوکانن استعفا داد. با استعفای او، خانواده هاثورن به ایتالیا رفتند و از سال ۱۸۵۸ تا ۱۸۵۹ در رم و فلورانس زندگی کردند.
در ایتالیا از موزههای هنری دیدار و به مکانهای تاریخی سفر کردند. هاثورن دفتر یادداشتی داشت که احتمالاً مطالب آخرین و کاملترین اثر ادبی او فان مرمرین را مهیا ساخت.
پس از بازگشت به انگلستان هاثورن دست نویس فان مرمرین را به اتمام رساند. در انگلستان کتاب با نام دگرگونی به طبع رسید. سپس در شانزدهم ژوئن سال ۱۸۶۰، خانواده هاثورن با کشتی از لیورپول عازم بوستون شدند.
بقیه عمر هاثورن با ناخوشی و یاس توأم بود. پس از بازگشت به دوی ساید هاثورن به تجدید بنای پرهزینه خانه پرداخت که به سختی توانست از پس آن برآید. فکر بازگشت مجدد بیماری دخترش یونا که در رم به آن مبتلا شده بود، همیشه هاثورن را دچار تشویش و نگرانی میساخت. علی رغم این تشویشها زندگی ایشان به آرامی پیش میرفت و هاثورن در خلال فعالیتهای اجتماعی گوناگون بار دیگر کار خویش را از سر گرفت.
پاییز سال بعد، هاثورن بیمار شد، اما با وجود بیماری در ماه دسامبر به بوستون رفت تا در مراسم دفن همسر دوست قدیمی خود پیرس شرکت جوید. در ماه مارس سال بعد، صوفیا به یکی از دوستان خود نوشت که هاثورن به راستی بیمار است. هاثورن در تلاش جهت بهبود سلامت خویش، تصمیم گرفت با یکی از دوستانش به نام و. دتیکنور به هاوانا سفر کند. هوای بد مانع از سفر دریایی آنها شد. از این رو دو دوست به فیلادلفیا رفتند. تیکنور مبتلا به ذات الریه شد و در دهم آوریل سال ۱۸۶۴ درگذشت. هاثورن که از فقدان دوست خود دچار شوک شده بود به تدریج سلامت نسبی خود را از دست داد. یک ماه پس از آن تصمیم گرفت جهت به دست آوردن سلامت خود به همراه پیرس همکلاسی قدیم خود به نیوهمپشایر رود. در طی این سفر، در نوزدهم ماه مه سال ۱۸۶۴، در شهر پلیموت نیوهمپشایر، در خواب دیده از جهان فروبست. او را در گورستان اسلپیی هانو در شهر کنکورد به خاک سپردند. لانگ فلو، هلمز، لاول، امرسون و رئیس جمهور پیشین، پیرس به همراه خانم هاثورن و فرزندان او در میان مشایعت کنندگان تابوت او بودند.