نقد، بررسی و نظرات کتاب انتخاب - ارنابا سها
4.1
150 رای
مرتبسازی: پیشفرض
به نظرم داستان خیلی کوتاه تراژدی تلنگر آمیزی بود. این که والدین اون پسر داشتن از هم طلاق میگرفتن و اون پسر بچه مجبور بود بین اون ها یکی رو انتخاب کنه و همیشه وقتی در انتخاب هایش دچار سردرگمی میشد، پدر و مادرش کمکش میکردن ولی این دفعه حتی خودشون هم نمیدونستن چه جوری کمکش کنن یا نمیخواستن که کمکش کنن.
من این استیصال پسر کوچولو رو دوست داشتم با وجود قبح این موضوع، شاید همین استیصال میتونست یک جرقهای باشه برای آشتی روابط. پسر کوچولو وقتی که داشت خاطراتش رو میگفت به نکتهی ظریفی اشاره کرد که این بود، هر موقع نیاز به کمک در تصمیمگیری داشت، یکی از والدینش کمکش میکردن و نه هر دو. انتخاب نام داستان خوب بود و ترجمه هم روان.
من این استیصال پسر کوچولو رو دوست داشتم با وجود قبح این موضوع، شاید همین استیصال میتونست یک جرقهای باشه برای آشتی روابط. پسر کوچولو وقتی که داشت خاطراتش رو میگفت به نکتهی ظریفی اشاره کرد که این بود، هر موقع نیاز به کمک در تصمیمگیری داشت، یکی از والدینش کمکش میکردن و نه هر دو. انتخاب نام داستان خوب بود و ترجمه هم روان.
غمی که عدهای میتونن درکش کنن،،،
کوتاه اما تاثیر گذار من دوست داشتم،،،
امیدوارم هیچ بچهای همچین چیزی تجربه نکنه،،،
گرچه ممکن نیست،، پیشگیری بهتر از درمان درست انتخاب کنید، درست زندگی کنید، بچهها پاکترین و بی گناهترین موجوداتن، قبل اینکه بچه دار بشید اول خودتون کامل بشناسید بعد یه نفر دیگه رو وارد این دنیا کنید متاسفانه نمونهها خیلی زیادن البته گاهی طلاق بهتره،، بچههایی دیدم که دعا میکنم کاش پدر مادر جدا بشن دارن نابود میشن دعواهای شدید،، بچه کوچیک صبح تا شب گریه میکنه اعصاب ندار همش چهار، پنج سالشه 😞
کوتاه اما تاثیر گذار من دوست داشتم،،،
امیدوارم هیچ بچهای همچین چیزی تجربه نکنه،،،
گرچه ممکن نیست،، پیشگیری بهتر از درمان درست انتخاب کنید، درست زندگی کنید، بچهها پاکترین و بی گناهترین موجوداتن، قبل اینکه بچه دار بشید اول خودتون کامل بشناسید بعد یه نفر دیگه رو وارد این دنیا کنید متاسفانه نمونهها خیلی زیادن البته گاهی طلاق بهتره،، بچههایی دیدم که دعا میکنم کاش پدر مادر جدا بشن دارن نابود میشن دعواهای شدید،، بچه کوچیک صبح تا شب گریه میکنه اعصاب ندار همش چهار، پنج سالشه 😞
کتاب کوتاه اما بسیار مفیدی بود، در مورد فرزندان طلاق هست که به احساساتشون هیچ توجهی نمیشه و بعضی از پدر و مادرهای خودخواه خیلی عادی از این موضوع رد میشن
من یه برداشت دیگهای هم از کتاب داشتم پسر بچه با تعریف کردن خاطراتش داشت میگفت ما که خوشبخت بودیم حالا چرا باید تصمیم بگیرم یکی رو انتخاب کنم
من یه برداشت دیگهای هم از کتاب داشتم پسر بچه با تعریف کردن خاطراتش داشت میگفت ما که خوشبخت بودیم حالا چرا باید تصمیم بگیرم یکی رو انتخاب کنم
نمیدونم واقعا این سوالو توی دادگهها میپرسن؟ و چرا باید پدر و مادر اون لحظه تو اتاق باشن؟ توی جدایی نادر از سیمین هم از دخترشون این سوالو پرسیدن ولی به نظر میرسه دادگاههای ایران، طبق قوانین اسلامی سرپرستی بچه رو درست یا غلط، به پدر میسپارن مگه اینکه خودش قبول نکنه یا معتاد و زندانی باشه احتمالا
قبل نظر دادن گفتم نظرات بقیه رو هم بخونم و تازه فهمیدم چ داستانیو روایت میکنه. و مامان باباش میخوان از هم جدا بشن و یه دلگیری خاصی داشت رفتم دوباره داستانو خوندم و خوشم اومد واقعا هرچیزیو باید دقیق و چند بار بررسی کنیم از زوایای مختلف بهش نگاه کنیم تا بشه قضاوتش کرد
بعضی جاها غلط املایی داشت و بنظرم جا داشت بیانش جذاب تر و بیشتر و ساده تر و پنداموز باشه در کل 3صفحه س ولی پیشنهادش میکنم
نمیگم اگه نخونیدش ضرر کردید چون چیز خیلی خاصی نداره ک ادم متحول بشه، درحد تلنگر که ب فکر بچهها هم باشیم و خودبین نباشیم خوبه و تلاششو کرده خوندنش برا سرگرمی خوبه و بهتره بیکاریه
ممنون از کتابراه