نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین برگ - او. هنری
4.7
258 رای
مرتبسازی: پیشفرض
خیلیییییی زیبا بود اندازهی یه رمان ۳۰۰ صفحهی زیبا و پر مفهوم بود خیلی دوست داشتم داستانو
و واقعا خیلی داستانهای شنیدم که ادمها با داشتن امید توانستن مریضیهای سخت و شکست بدن
و هر ادمی به جز اب و غذا نیاز به امید هم داره
امید از رخت خواب بیدار شدن و به سرکار رفتن برایه رسیدن به ارزو ارزو خودش یه نوع امیده
داستان در بارهی دختری بود که امید داشت به اخرین برگ درخت
که اگه برگ بیوفته زندگی اون هم تموم میشه
اما اون برگ هرگز نیوفتاد و دختر خوب شد اخرش فهمید اون برگ نقاشی بوده
همون امید برایه بهتر شدن
ممنون از کتابراه
و واقعا خیلی داستانهای شنیدم که ادمها با داشتن امید توانستن مریضیهای سخت و شکست بدن
و هر ادمی به جز اب و غذا نیاز به امید هم داره
امید از رخت خواب بیدار شدن و به سرکار رفتن برایه رسیدن به ارزو ارزو خودش یه نوع امیده
داستان در بارهی دختری بود که امید داشت به اخرین برگ درخت
که اگه برگ بیوفته زندگی اون هم تموم میشه
اما اون برگ هرگز نیوفتاد و دختر خوب شد اخرش فهمید اون برگ نقاشی بوده
همون امید برایه بهتر شدن
ممنون از کتابراه
خاطر هست درعنفوان کودکی کارتونی دیدم برهمین اساس بسیار برایم تاثیر گذاربود وهمیشه یکی از مشغلههای پاییزیام بود افتادن آخرین برگ...
شاید برگ از افتادن میترسید آخر او از پشت پنجره بیمارستان حرفای آنها را شنیده بود میترسید که بیفتد و دخترک نا امیدانه بمیرد.
بله دقیقا این اولین حسی بود که درباره این داستان بهم دست داد دراون عنفوان کودکی اینگونه به من القا شد که در واقع قهرمان اصلی برگ بود برگ را سرشار از احساسات دیدم به این فکر کردم که چیزهای کوچک و به ظاهر ناچیز هم میتوانند باشکوه و قدرتمند باشند...
شاید برگ از افتادن میترسید آخر او از پشت پنجره بیمارستان حرفای آنها را شنیده بود میترسید که بیفتد و دخترک نا امیدانه بمیرد.
بله دقیقا این اولین حسی بود که درباره این داستان بهم دست داد دراون عنفوان کودکی اینگونه به من القا شد که در واقع قهرمان اصلی برگ بود برگ را سرشار از احساسات دیدم به این فکر کردم که چیزهای کوچک و به ظاهر ناچیز هم میتوانند باشکوه و قدرتمند باشند...
عالی بود و زندگی مشقت بار هنرمندان مخصوصآ، نقاشان پرتره را به تصویر کشیده و در چند صفحه از جان بخشیدن این هنرمندان به اثر خود توصیف کرده. آخرین برگ هنری از برمان پیر شکست خورده بود که به جوانا که خود هنرمند بود امید به زندگی دوباره میبخشد. و روح لطیف هنرمندان را به خصوص در حمایت از هم در سختی و بیماری و شکست به تصویر کشیده. متشکرم
اما پس از باران و تندباد شدیدی که در تمام شب باریده بود هنوز بر روی دیوار آجری یک برگ باقی بود. این آخرین برگ بود و هنوز در نزدیکی ساقهاش رنگ سبز تیرهای داشت اما گوشههای پلاسیدهاش به زردی میزد. این برگ با وقار و شجاعت تمام در حدود شش متری زمین از شاخهای آویزان بود......
از پنجره به آخرین برگ نگاه کن. هیچ وقت از اینکه آن برگ با وزش باد حرکت نمیکند تعجب نکردی؟ آه، عزیزم آن شاهکار برمان است. برمان آن را شبی که آخرین برگ افتاد نقاشی کرد. "
😭😭😭