نقد، بررسی و نظرات کتاب لباس محلی سامر - گری اسمیت

رمان درباره پیرزنی به نام سامر است که به یاد دوران کودکی‌اش می‌افتد و خاطراتی را که مادر بزرگش برایش تعریف کرده را به یاد می‌اورد پدر سامر در جنگ جهانی دوم سرباز بوده برای همین تمام خرج و مخارج خانواده بر عهدی مادر سامر بوده استمادر سامر تصمیمی میگیرد که به شهر برود و در آن جا به کار بپردازد تا بتواند پول بیشتری به دست آورد وقتی مادرش رفت سامر به شدت ناراحت و غمگین بود و همیشه در کنار پنجره نشسته بود تا یا مادرش نامه‌ای به آن‌ها بدهد و یا خودش باز گردد مادر بزرگ سامر بیمار شد و به همین دلیل بیشتر کارهای خانه بر عمده سامر افتاد و زندگی انها در فقر در حال سپری بود که نامه‌ای از طرف مادر سامر امد که گفته بود قرار است برای کریسمس به خانه باز گردد انها خوشحال شدند و برای مادر یک کادو تهیه کردند که وقتی مادر آمد به آن هدیه بدهند روزها پشت هم میگذشتند تا بالاخره مادر آمد و مادر بزرگ و سامر هدیه مادر را به اومد دادند هدیه هم کارتی بود که روی آن نوشته بود دوستت دارم مادر

"لباس محلی سامر" داستان کوتاه و لذت بخشی بود و به نکته‌های آموزنده و مفیدی در این کتاب اشاره شده بود... این کتاب درباره‌ی پسری به نام سامر است که در خانواده‌ای فقیر به همراه مادر و مادربزرگش زندگی می‌کند... مادر سامر برای پیدا کردن کار به شهر دیگری سفر کند و سامر را با مادربزرگش تنها می‌گذارد...
اگر دنیال کتابی سرگرم کننده هستید من این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم💚🌱

داستان کوتاه و لذت بخشی بود، به نکته‌های آموزنده و مفیدی در این کتاب اشاره شده بود که به نظرم کمتر نویسنده‌ای میتواند چنین کاری بکند زیرا داستان کوتاه بود یعنی نویسنده زیاد در طولانی کردن داستان دستش باز نیست اما با همه این تفاسیر داستان خوب و تامل بر انگیزی بود.

با سلام خدمت شما من همیشه از کتاب راه تشکر کردم بابت انتشار این کتابها اما فراموش کردم که از نویسنده و مترجم کتابها تشکر کنم و امروز میگم.
خیلی ممنونم از شما آقای پور کاظم و همین طور نویسنده عزیز بابت تمام زحماتی که متحمل شدید و خسته نباشید

کتاب خوبی بود داستان این کتاب با اینکه در بعضی جاها مشکل داشت اما توانسته بود به طور قابل قبولی مفهوم خود رو به خواننده منتقل کند از نویسنده و همچنین مترجم این کتاب سپاسگزارم

سرگرم کننده و کوتاه بود
داستان در باره‌ی یه پسر بچه‌ی هست که با مادر و مادربزگش زندگی میکنه
و هنوز برای اداب و رسوم شهرشون احترام قائل ان
کتاب کوتاه و خوبی بود

درود دوستان عزیز همیشه دنبال همچین کتابی بودم ولی نه جدی. اتفاقی دیدمش و دانلود کردم چون به لباسهای محلی خیلی علاقه دارم لذت بردم ممنون ازکتابراه

چیز خاصی تو این داستان کوتاه ندیدم! میتونم بگم نه سر و ته داشت نه شخصیت پردازی، صرفا پیام "از سنت‌های خود پاسداری کنید" داشت که خیلی ضعیف این پیام رو رسوندش

داستان کوتاهی بود و اینکه موضوع اصلی در دل موضوع دیگری گم شده بود. با اینحال هرچند خیلی کم، با فرهنگ قدیمی غنا آشنا شدم.

داستان ساده وروان اززندگی واقعی وفقر، خانواده‌ای که علیرغم فقر و نبود پدر همدل و باهم مهربانند، دوستش داشتم،

قلم خوبی نداشت. صرفن یک داستان ساده را با جمله‌های شتاب‌زده و بدون هیچ گونه فنی از نویسندگی پشت سر هم آورده

نمیشه گفت خیلی خوب و یا خیلی بد است اما مد نظر من نیست چرا فقط توی یک بند از جسیکا صحبت شد

همه‌ی انسانها، انسان هستند. قشنگ با احساس

بد نبود اتفاق جالبی رخ نداد جنگ شد مادرش رفت و برگشت اما نظرات فرق داره

کتاب خوبیه، و برای شروع کتابخوانی خوبه، مخصوصا برای نوجوانان و آدمهای احساسی.

خب بود به ارزش‌های ملی و لباس‌های محلی اشاره داره

داستان ساده و کوتاه و کودکانه، در کل بد نبود.

قشنگ بود کاش ما هم راجع به فرهنگمون اینجوری تبلیغ میکردیم

بد نبود🤔
فوق العاده داستان خلاصه‌ای بود

میتونست کتابی بهتر باشه...

سرگرم کننده وکوتاه بود

کتاب کوتاه و جالبی بود

داستانش خیلی هیجان انگیز نبود

قشنگ بود و داستان جالب

داستان کوتاه و جذابی بود

کوتاه بود اما خیلی قابل فهم بود

کوتاه ولی بسیار عالیییی

خیلی خوب بود با تشکر از شما

یه قصه بود نمیشه گفت خوب ولی بد نبود

بد نبود،،،،، فانتزی

خواندمش سرگرم شدم😊

خیلی خیلی خوب بود