نقد، بررسی و نظرات کتاب هیچ هیچ شدن - خدیجه قاسمی

شروع داستان از زمانیه که خواهرِ شخصیت اول، عضو یه گروه چریکی میشه و پایان داستان به جنگ تحمیلی میرسیم...
در این بین ماجراهایی پر فراز و نشیبی اتفاق میفته، که نویسنده با استفاده از اطلاعاتِ دست و پاشکسته از وقایع تاریخی و همینطور شخصیت سازی ضعیف و مبهم به همراه اغراق‌های عجیب در صحنه سازی و موقعیت سازی، به روایت میپردازه..
حالا اگه در مورد استفاده‌ی بیش از حد و خسته کننده از واژه‌های بارون، گریه، از حال رفتن، تحصیلکرده (!)، لرز و... هیچی نگم، و از کنار گاف‌های متعدد (مثل قیام ۱۷ شهریور که در داستان، فردای عید فطر که در تاریخ ۱۳شهریور برگزار شده،، و همینطور دادن گل به ماموران نظامی و انتظامی _قبل از انقلاب نیروی انتظامی وجود نداشت.. _ و.... ) بدون هیچ واکنشی بگذرم (!)، به داستانی میرسم به نام "هیچی به هیچی" که از یه فیلم درجه۳ بالیوودی الهام گرفته شده.. *
فکر میکنم یکی از بهترین جمله‌های کتاب مربوط میشه به این قسمت؛ [صدف رو به سیما: با خوندن کتاب‌های به درد نخور، سلیقه ت رو پایین نیار.. ]
نویسنده‌ی عزیز، امیدوارم بتونم از کتابهای بعدیتون بیشتر لذت ببرم*
سپاس 🌼

به نظرم داستان هیچ نقطه روشنی نداشت، مثل فیلم‌های برادران کوئن فضای داستان با جلو رفتنش تاریک تر از قبل میشد البته بدون ایجاد شور و هیجان، داستان کمی با طرح سوال‌هایی در ذهن خواننده کشنده میشد که با مرگ شخصیت‌ها بی‌پاسخ موندن جواب‌ها و نیمه گار موندن مسائل آزار دهنده شدن از طرفی پرش‌های ناگهانی و تغییر موضوع داستان شوکه کننده و غیر ضرری بود، در مورد عشق و علاقه افراد مخصوصا سیما بشدت شخصیت‌ها سطحی و پر از اغراق بودن، انقلاب شد جنگ شد و حتی مسائل بدتری هم تو زندگی مردم ما وجود داشت اما همون خانواده‌ها زنده ان خوشحال و دارن ادامه میدن اما در این داستان همه بی‌کس شدن و آسیب دیدن و غم تو وجودشون براس همیشه موندگار شد و صرف ناامیدی مطلق بعد از هر مرگ و عدم وجود شادی کاملا داستان رو لوس کرد.
یک نکته دیگه این بود من تا اواسط داستان متوجه دوره زمانی نشدم و نویسنده هیچ صحبتی از تاریخ‌ها نمیکنه و نمی‌فهمیم تو چه دوره‌هایی چه اتفاق‌هایی افتاده دقیقا و کاملا اتفاقات پراکنده عنوان شدند.

چندتا سوتی نویسنده داده بود,اون جایی که میگه بعد 15 سال میخوان خونه منصوره خانم رو ترک کنن محمد میشده 15 سالش و قبل انقلاب بوده و سال تخمینیش میشده 56,یعنی به عبارت محمد متولد 41 میشده اما جایی که محمد میخواست بره جنگ میگه 16 سالشه یعنی سالی که محمد به جنگ میره پاییز 59 هسش به عبارت دیگه محمد میشه متولد 43!!!اشتباه لپی دیگه نویسنده اینه نوه‌ی معصومه اسمش بهار هس اما در یه قسمتی اسمش میشه پونه!!!حالا معصومه دوتا نوه داشته یا یکی؟؟!!

اوایل فکر نمیکردم ارزش خوندن داشته باشه و تکراری باشه، ک همه عاشقا ب هم میرسن... ولی بعدش انقد منو جذب کرد ک ۲روز کامل هیچ کاری نمیکردم و فقط میخوندم... خیلی چیزا ازش یاد گرفتم و واقعا تو تغییر زندگیم تاثیر داشت. و کاملا غیرقابل پیش بینی بود. من عاشق کتاباییم ک نویسنده غافلگیرت میکنه....

سلام کتاب نسبتاً خوبی بود قسمت اول هیجان انگیز بود ولی از جایی که وارد قسمت انقلابی شد جالب بود اینکه سیما نسبت به عشق فرهاد خشک بود غم انگیز بود ولی پایبندیش به عشق نامعلوم محمد احمقانه بود اگه یکم فکر میکرد میفهمید که با صدف ازدواج کرده در کل شاخه به شاخه زیاد داشت وگریه واندوه

بسیار بسیار عاللللی بود هیچ وقت فکر نمیکردم کتابی با موضوع‌های سیاسی و جنگی بتونه منو اینقد جذب کنه واقعاااا لذت بردم
متشکرم از نویسنده با ذوق کتاب که اینقدر زیبا ماجراهای سیاسی رو توانسته بودند با عشق درامیزند.
با تمام مشغله‌هایی که داشتم کتاب رو تو ٥روز تمام کردم

بد نبود از یه جهاتى زیبا بود و از یه جهاتى ناشیانه مثلا رفتن و زندگى کردن در خانه یک غریبه یه بى توجهى پدر و مادرى که اوایل اونقدر حساس بودن و در نهایت بى توجه خالص، کلا ایراد زیاد داشت و یه مقدارى غیر قابل باور، قسمت هاى جنگى و جبهه خوب بود

در ابتدا کتاب خوبی بنظر میومد بخاطر اینکه از نظر سبک شیوا و روان نوشته شده برعکس محتواش چون وسطای داستان که میرسید همه چیز خیلی پیش پا افتاده، تکراری و قابل پیش بینی میشد. توصیه میکنم که وقت طلاس و واسه همچین کتابایی وقتتون رو حروم نکنید!

بنظرم اگر داستانی میخواد دردناک هم باشه باید یه ظرافت خاصی توش باشه مثل ۱۹۸۴ و مزرعه حیوانات و حتی کتاب نغمه‌های آتش و یخ
این کتاب برای منی که تو بیمارستان بستری بودم وخوندمش یک شکنجه بود

واقعا کتابی سراسر گریه و غم و غصه و... بود و البته اعصاب خورد کن
کاش نمیخواندمش😥
فقط یه جمله خوب از خود کتاب: 👈با خواندن کتاب‌های به درد نخور سلیقه ات رو پایین نیار👉

بسیار ممنون از خانم قاسمی و کتابراه عزیز
از رمان انتظار بالاتری داشتم و به نظرم پراکندگی در موضوع، کسالت‌ها و گریه‌های بیش از حد سیما می‌تونه خواننده رو کلافه کنه

کتاب چندان جالبی نبود پراز حماقت زنی بود ک بدون هیچ پرسشی خودشو تسلیم دیگران کرده بود و خود اون زن متحمل رنج و اندوه کسالت باری شده بود. این کتاب خییییلییی غمگین بود

بسیار هندی و فارسی وار که هیچگونه بار ادبیاتی نداشت و انگار باید از روی وظیفه تمامش میکردی که شاید با یک پایان خوب جبران این اتلاف وقت بشه که نشد.

بدتر از سریالای ایرانی تموم شد سیمای بدبخت یه ذره خوشی ندید حداقل عروسی شیرین و محمد رو تهش میاوردید
اونجوری دیگه خوده فیلم ایرانی میشد
در کل بد نبود

اصلا خوشم نیومد خیلی با احساسات مردم بازی میشه تو این رمان و هیچ چیزی به ادم یاد نمیده البته از رمان ایرانی بیشتر از این نمیشه انتظار داشت داستان عاشقانه تکراری

داستان خوبی نبود و خیلی یهو ازقضیه پرت میشد و همش خواب و کابوس و غم و مرگ بود و از یه شاخه می‌پرید به شاخه دیگه من که از این کتاب خوشم نیومد و فک کنم فقط وقتم رو الکی تلف کردم

فقط از اول تا آخر داستان سیما داشت گریه میکرد و این جمله اینقد تکرار میشد که منو کلافه کرده بود و به زور تمومش کردم

کودکانه، فاقد منطق محکم روایی؛ شخصیت پردازی‌های سطحی؛.... خلاصه حیف از وقتی که گذاشتم برای خوندش!!!: /

یک رمانه برای سر گرمیه ولی در اون نوعی نا امیدی هست که تا پایان داستان ادامه داره من‌نمی پسندم چنین نا امیدی رو

فوق العاده اشکمم دراومد تاحالا اینقدر از یه رمان انقلابی خوشم نیومده بود هم عاشقانه هم انقلابی هم احساسی

چه قدر داستان غمگین و اعصاب خورد کنی داشت همش به این سیما بدبخت فکر می‌کردم

وای من اصلا اهل رمان نبودم ولی این فوق العادست
خیلی داستان جذاب و گیرایی رو داره محشره
ممنون از کتابراه

خیلی از مسایلی را که نمیدونستم و حتی نشنیده بودم را از این کناب یاد گرفتم یک چیزی مثل یک فیلم مستند در باره اتفاقات که افتاده

بسیار مزخرف و چرت و اعصاب خورد کن بود به درد دختر دبیرستانیا میخوره

کتاب قشنکی بود,نشون میداد که نسل سوخته‌ی واقعی همین ادما بودند,که همه وجودشون برای راحتی ما دادند

ینی واقن اخرته رمان بود اصلن نمیشد پیش بینی کرد که چه اتفاقی میخاد بیوفته همش قافل گیر میشدم ممنون از کتابراه

نوشتار روان و خوبی داره، ولی آخراش یه کمی زیادی کش پیدا کرد.

جریان داستان جذاب بود ولی خیلی اندوگین بود، خودم به شخصه چند بار به گریه کردن افتادم 😔

جالب بود و آموزنده
باید از تجارب دیگران درس گرفت. لجبازی‌های ما با خودمان خیلی خطرناکه

رمان جدابی بود. اما حماقت‌های سیما در نادیده گرفتن عشق فرهاد اذیت کننده بود.

داستان بدی نبود. قسمتهای عاشقانه ش رو دوست داشتم نه سیاسیش.

باسلام قلم نویسنده بسیار خوب و داستان هم بسیار جذاب بود با تشکر از کتاب راه

آخرشو اصلا دوست نداشتم
داستان خوبى را خیلى بد تمام کرد

بیشتر انقلابی بود تا رمان عاشقانه!!

رمان خوبی بود ولی زیادی تلخ وکمی تخیلی

رمانی خوب بود برای خواندن کشش داشت وخواننده را ودار به خواندن تا أنتها می‌کرد

آخرش چی می‌شه؟؟؟

متوسط بخاطر تلخی داستان

خوب بود ولی بعضی جاها میتونست بهتر باشه
ممنون از کتابراه

نسبت به بقیه رمانهای ایرانی خوبه
اخرشو خوب تموم نکرد

فوق العاده جالب واقعااحساس میکردم تو همه صحنه‌ها هستم

رمانی بسیار ضعیف و مطرح کردن مسائل غیر باور

عالی بود و با هر لحظه‌اش انگار داشتم زندگی میکردم.... ممنون

داستان قشنگ و غمگینی داشت

رمان خوبی بود ارزش خواندن داشت

نخوندمش هنوز باید بخونم

خیلى تلخ بود ولى قشنگ

عالی 👍🏻👍🏻

میتوانست خیلی بهتر باشه

عالی
ممنونم کتابراه واقعا