نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی نظم - چارلی چاپلین

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
ش شهبازی
۱۳۹۸/۲/۴
یک اثر فوق العاده عالی که با گویندگی فوق العاده بد به کل نیست و نابود شد...!! اگرچه از همین گوینده اثرهای خیلی خوب وجود دارد ولی شاید این کار متعلق به اولین تجربه‌های ایشان در زمینه‌ی کتاب خوانی بوده که اینقدر به نظرم بد از کار درآمده! سرعت خواندن سطور آنقدر سریع است که آدم را یاد همان فیلم‌های سیاه و سفید دوران چاپلین می‌اندازد! شایسته بود که این داستان کوتاه و بسیار زیبا را بار دیگر دوباره بخوانند اما این بار آنقدر آهسته تر و شمرده تر که کلمات و حس و حال و فضای داستان در ذهن و فکر و جان شنونده بنشیند. بهرحال طنز موجود در انتهای این داستان آنقدر زیبا است که نمیشود به کل این مجموعه صوتی، پنج ستاره را نداد...!!
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۵/۲۸
🍁 نظم و اعدام…!!! هر دو توش یه جور اجبار داره!!
کتاب همین که اسم چارلی چاپلین روشه، پس یعنی بی نظیره! من رو یاد کتاب کوتاه چارلز دیکنز ‘آخرین روز یک محکوم اعدام’ انداخت! اونجا هم همه چیز همین طور با جزییات گفته شده بود و به ما شرایط رو از چشم اون محکوم نشون میداد!
اینقدر دوستان زیبا و‌درست درمورد کتاب خلاصه نویسی کرده بودن که من اینجا دوست دارم به جای تکرار شرایط تصویرشده در کتاب، چیزی بگم که تکراری نباشه! …
من فکر میکنم بدترین و تلخ‌ترین لحظات یه زندگی می‌تونه قبل از زمانی باشه که میخوان اون فرد رو جلادانه بکشندش! اونم کیا؟ کسایی که صلاحیت و توانایی جان بخشیدن به هیچ موجودی رو ندارن!!!
از اونجایی که چاپلین از بچگی توی درد و فقر و فقدان خانواده بزرگ شده، پس البته که می‌تونه همچین دردهایی رو به این زیبایی به تصویر بکشه! چارلی‌چاپلین موسس اتحادیه سینماگران بود. اون بعد از بیست سال تبعید به آمریکا بر میگرده و جایزه اسکار افتخاری میگیره. اون روز حضار به افتخار چارلی چاپلین طولانی‌ترین تشویق استاده تاریخ رو که به مدت ۱۲ دقیقه بود، به انجام‌ رسوندند!!!
چارلی چاپلین درطول عمرش همیشه از جنگ ستیزی حرف زد، و همواره طرفدار صلح و حقوق بشر بود. اعتراضش رو به هیتلر با سبیل مسواکی ش همیشه نشون داد، و خود هیتلر هم این قضیه ر‌و می‌دونست! و با این حال از طرفداران چاپلین بود!! ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۴/۱۳
داستان نظم داستان افسر جوانی که در حال اعدام است و دقایق اخر اعدام اورا با ذکر جزئیات و احوالات بیان میکند. اسم داستان به خوبی با محتوای داستان در ارتباط هست نظم حاکم در حیاط زندان و بین افراد رو بیان میکند نظمی که بر تمام جسم و فکر انسان‌ها غلبه کرده. داستان کوتاه و بسیار پر محتوا بود و هرکس میتونه برداشت‌های مختلفی داشته باشه بنظر من نویسنده اینجا در قالب این داستان خواسته به مسئله شرطی شدن برخی مسائل تو زندگی ما اشاره کنه اینکه ما زندگیمون رو بر اساس نظمی که بهمون اموزش داده شده و خودمون اراده‌ای درش نداریم پیش میبریم. همه ما یاد گرفتیم درس بخونیم صاحب شغلی بشیم ازدواج کنیم و حتما بچه دار بشیم انگار بازیگران نمایشی هستیم که باید بر اساس انچه که به ما یاد داده شده پیش بریم. و این مارو از خودمون دور میکنه و به ما مجال و فرصت شناخت خودمون رو نمیده مارو از خواسته‌ها و علایق واقعیمون دور میکنه و ما هر روز بفکر ساختن اینده‌ای هستیم که در اون چیزی از خود واقعی ما و خواسته‌ها و علایق ما وجود نداره و ما اون رو فقط بر پایه نظمی که اموزش دیدیم پیش میبریم و حتی به ندای درونمون گوش نمیدیم بنظر من نظم حاکم در حیاط زندان استعاره از همین اموزه هاست افسری که تیر باران شد علایق و خواسته‌ها و استعدادهای درونی ماست صدایی که گفت ایست ندای درون ماست. ایراد داستان صدای کسالت بار و بی احساس گویندست که لذت شنیدن داستان رو از بین میبره.
ابوالفضل حیدری
۱۴۰۲/۹/۱۰
این کتاب یکی از آثار چارلی چاپلین. نویسنده و کارگردان و بازیگر بزرگ قرن بیستم است نان این کتاب نظم است کتاب درباره یک افسر جوان اعدامی است که در این دنیای بیرحم منتظر حکم خود بود همه مقامات منتظر ایستاده بودند تا حکم اجرا شود افسر جوخه که شش سرباز تفنگ به دست را زیر دست خود داشت به حالت خبردار در آورد بعد از اینکه وقفه‌ای در کلام او ایجاد شد ناگهان آن افسر اعدامی سرفه‌ای کرد افسر جوخه فکر میکرد میخواهد حرفی بزند و وقتی دید حرفی نمیزند به فرمان خود ادامه داداما یهو حس کرد که حس میکند که پوچ استدر خلا رفته و هیچ حسی ندارد از این حس تعجب کرد که چرا در زندان باید همچین حشی وجود داشته باشد بعد از گذشت دقایقی کلماتی را بر طبان آورد که سربازهای تفنگ به دست حالت دست فنگ به خود گرفتند و این افسر جوخه را به خود آوردند وقتی که میخواست فرمان آخر را نیز بدهد شخصی دوان دوان آمد و با صدای بلند گفت ایست شلیک نکنید سرباز‌ها دچار نظم شده بودند و با صدای ایست، همگی شلیک کردند
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۷/۲۵
کتاب که نه داستان کوتاه داستان چیز شگفت انگیزی است بطور کلی خلاصه نویسی جالب است در باب داستان کوتاه چگونه بگویم مانند اینست که حجم وسیعی از اطلاعات رادر فلش کوچکی فشرده قرارمیدهید و هرکلمه‌ی آن بیانگر چندین کلمه... و اما داستان حاضر ارتباط صمیمانه‌ی دو دوست
دوستی چیز عجیبیست یک دوستیه قوی کم پیش میاید پدید بیاید و همیشه نیز سرگذشت عجیبی پشت سر آنهاست و تبدیل شدن آن نهایتا به دشمنی و جداشدن راه این دو کشیده شدن یکی به سمت آزادی و دیگری حکومت و اما سخن آخر کتاب که گفت شلیک نکنید ولی انجام شد که این پارادوکسی را در داستان نشان میدهد یک نکته نکته‌ی پنهان و این معنی یکتای اختیار و جبر چه چیزی میتواند در چنته داشته باشد! شاید تقلای ما بیخودیست و همه چی همانطور پیش میرود که از قبل برنامه ریزی شده و در یک ساختار پیچیده و تو در تو که هرگز سرنگون نمیشود درحال پیشرویست و البته دریافت عده‌ی زیادی از زندگی همینست... (پوچ گرایان) و شاید این فکر او (چارلی چاپلین بود) همانطور که در فیلم صامت عصر جدیدس هم دیده میشد که انسان تبدیل به بخشی از ماشین میشود و در آن هضم میشود
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۰/۲۰
داستان کوتاه نظم داستانی جالب و زیبا از هنرمند توانای معاصر چارلی چاپلین است که درباره اعدام یک محکوم است که جزء نویسندگان توانای کشورش است و با افسر فرمانده‌ی جوخه‌ی اعدام روزها دوش به‌دوش هم مبارزه کرده بودند و حالا دست روزگار آن‌ها را در مقابل هم قرار داده است. افسر فرمانده در فکر روزهای گذشته است ولی کم کم به خود می‌آید و سربازان جوخه‌ی اعدام را به صف می‌کند و آن‌ها را برای اجرای حکم اعدام آماده میکند ولی دوباره غرق در فکر میشود و پس از مدتی دوباره سربازان را برای اعدام آماده میکند که ناگهان صدای پایی را میشنود که برای نجات محکوم به طرف آن‌ها می‌آید و به سربازان دستور میدهد که به سوی محکوم آتش نکنند ولی سربازان که آماده برای اجرای حکم هستند به طرف محکوم شلیک میکنند و گویی غرق در نظمی هستند که برای آن به آن جا آمده‌اند و دستور را به صورت دیگری متوجه می‌شوند.
ژیلا شجاعی
۱۴۰۱/۱۰/۴
کتاب اثری از چارلی چاپلین نازنین بود و قطعا که یک اثر بدیع بود. داستانی که به زیبایی در آن تصویر سازی شده که می‌توان آن را به وضوح حس کرد. اما چون یک کتاب صوتی بود بهتر بود که وقت بیشتری گذاشته می‌شد برای گویندگی این اثر به یاد ماندنی از نویسنده بزرگ و توانا. به هر حال جای بسی تاسف است که این اثر زیبا را باید با گویندگی ضعیف گوش بدهیم. که این باعث می‌شود که روز به روز از دانلود کتاب‌های صوتی دور شویم. کاش اگر زحمت می‌کشند و کتاب‌ها را صوتی می‌کنن به این نکته توجه کنن که باید طوری صوتی شود که شنونده رغبت به گوش دادن کند. سه ستاره رو بخاطر گویندگی ضعیف دادم امیدوارم که این انتقادها بسیار سازنده باشد برای فایل‌های صوتی جدید. ممنون از کتابراه
Hadis Gholipour
۱۴۰۱/۲/۱۵
درود، داستان جالبی داشت، سی ثانیه از لحظه‌ی اعدام شخصی بدشانس را می‌گفت که دوستش سرجوخه اعدام بود داستان با گفتن خاطرات آن‌ها و چگونگی رسیدنشان به آن جا پیش می‌رفت و پایانی طنز، غیر قابل پیشبینی و شوکه کننده داشت، هر چند که در اطلاعات کتاب پایان آن را لو داده بودند و این کار، واقعا اشتباه بود، و باعث می‌شود که خواننده آن طور که نویسنده انتظار دارد برای داستانش عکس‌العمل نشان ندهد. اما چیزی که این میان بسیار من رو اذیت کرد صدای گوینده‌ها بود، اون‌ها بدون هیچ هیجان و احساسی فقط از روی متن تند تند می‌خواندند و به معنای واقعی کلمه، داستان رو خراب کردند. اگر خواستید این کتاب رو مطالعه کنید پیشنهاد میکنم از نسخه متنی استفاده کنید. سپاس.
سحر اندیشه
۱۴۰۱/۸/۱۷
داستانی که در هر دوره و عصری مصداق داره و از تاریخی میگه که مدام و بی وقفه، مثل نظمی ناگسستنی، در حال تکراره.
چارلی چاپلین در این داستان از عادت‌هایی حرف میزنه که با پیروی از نظم به وجود میان. و در طول زمان آنقدر تکرار میشن که تبدیل میشن به پاسخی منفعلانه به هر محرکی. حتی اگر این محرک، در واقع بی ربط یا خلاف جهت نظمی باشه که در وهله‌ی اول، این عادت رو خلق کرده.
نویسنده سعی داره به آثار مخرب این انفعال در کارهایی که صرفا از روی عادت انجام میشن اشاره کنه و ما رو به هشیاری در هر کاری، حتی عادتهایی که بهشون ایمان داریم و به سختی و با پیروی از نظمی مستبدانه در خودمون ایجاد کردیم دعوت میکنه.
پونه
۱۴۰۱/۶/۱۱
زیبا و شکیل، غم زده، انگار چاپلین هم بسیاری دیگر علاوه بر کمدی اندوه را هم حمل می‌کرده. دلگیر بود اما زیبا، صدای گوینده خوب بود اما داستان رو شاید یکم تند می‌خوند، خیلی دلم برای زندانیه سوخت، داستان تاثیر گذاریه... اما ترجمه‌ش یجور ناموزونیه، بعضی جملات با هم نمی‌خونن، نمی‌دونم شاید متنی که قرار بوده ترجمه بشه قدری مشکل بوده، اما من از ترجمه و نحوه هوندنش زیاد راضی نبودم، با داستان به خوبی همراه شدم اما گوینده بیشتر منو به بیرون از داستان هدایت می‌کرد، درحالی که من همیشه میرم توی داستان غرق میشم، و شاید هم این خاصیت داستان بود، چون یک شخص سومی قصه رو روایت می‌کنه که جزو شخصیت‌های داستان نیست. 🙏✨
fArhAd
۱۳۹۹/۱۱/۲۹
این که چارلی چاپلین از هر نظر عالی هست، درش شکی نیست؛ از جمله این کتاب که خیلی به اندازه به جزئیات پرداخته و توصیف روان و خوبی داره.
اما نکته‌ای که هست (اسپویل) نمیدونم چرا آخر داستان به فرمانده شلیک میکنن؟؟؟
ولی دو ستاره‌ای که ندادم به خاطر گویندگی کار بود که بنظرم اصلاً خوب نبود چه از نظر صدا (هر سه گوینده)، سرعت، بیان احساسات و حتی کمی به نظرم مشکل فنی وجود داشت و نویز شنیده میشد به هر حال همه این عوامل باعث شدن کیفیت کار پایین بیاد و از ارزشش کم بشه.
ممنون از کتابراه❤️❤️❤️
شاد باشید🌹🌹🌹🌹
صدیقه زارعی
۱۳۹۸/۸/۲۸
برداشت اول من اینه که بر اساس عادت فکر نکنیم و عمل نکنیم. هر بار خوب توجه کنیم شاید این بار مثله همه دفعات نباید پیش بریم.
برداشت دوم من شاید خیلی مرتبط نباشه اما یه جورایی یادم به این جمله می‌افته که میگه"ببین چه می‌گوید نبین که می‌گوید" یعنی کلام گوینده رو فارغ از شخصیت و مقام گوینده بشنویم. چون در این جا همیشه فرمان شلیک می‌داده سرباز‌ها بدون توجه به کلام و با توجه به شخصیت و مقام و پیشینه رفتار اون با شنیدن کلام مفهوم رو اشتباه فهمیدن.
بهاره اوغانی
۱۴۰۱/۱۲/۱۹
با سلام و احترام
هیچ چیز در دنیا خوب مطلق نیست حتی نظم.
اونجاکه قواعد فیزیک از نظم پیروی میکنند، قواعد شیمی از بی نظمی.
تلخی داستان بیشتر بخاطر دوتا دوست هست، که رو در روی هم می‌ایستند، تلخی داستان بخاطر اینکه کسی رو بخاطر عقایدش و حرفاش اعدام میکنند.
در واقعیت هم مثال این اتفاق که از روی عادت به نظم خطایی انجام بشه زیاد میفته.
در هر صورت داستان خوبی بود.
راوی رو هم باقی دوستان اشاره کردند.
ممنون از کتابراه
Kambiz Najafi
۱۴۰۰/۱۲/۶
یک پایان تکان دهنده...
از هنرمند بزرگی چون چارلی چاپلین کمتر از این هم انتظار نمی‌رفت که با شنیدن تک تک کلمات داستان تو را مسخ کند. چنان به اعماق وجود داستان میروی که انگار در آن جا حظور داری و هر چه بیشتر پیش میرود امید بیشتری برای نجات پیدا میکنی... امیدی که در پایان با بهت و حیرت تو، کور سوی امیدی را که احساس کرده بودی خاموش کرد و از سویی شکوه مرگ با شرافت را در ضمیر ناخودآگاهت بیدار کرد.
Morteza Nasiri
۱۴۰۱/۱۰/۶
نظر من دوباره مثل کتاب وودی آلن هستش، درسته که از نظر کمدینی آقای چارلی چاپلین هنوز هم در دنیا بهترین بازیگره ولی از نظر خودم کتابش رتبه ۳ ستاره میگیره. من قراره واقعیت رو بگم و اطمینان دارم کتاب اه هم همین رو میخواد، ممکنه شخصی به کتاب صوتی نظم امتیاز ۵ ستاره رو بده، و نظرش هم از بابت بنده قابل احترامه، ولی نظر شخصی من ۳ ستاره بودن این کتابه.
موسی شاکر
۱۴۰۱/۱۲/۲۵
از چارلی انتظار یک چنین داستان مهیج و غیر قابل پیش بینی را ندارید.
در آخر داستان یک لحظه مات می‌مانید.
و پس از چند لحظه تعلیق و معلق ماندن شروع به تجزیه و تحلیل دوباره می‌کنید.
واقعا از چارلی چاپلین هم می‌توان چیزی غیر از طنز و لبخند دید و شنید.
شنیدن این داستان بسیار زیبا را به همه مخصوصا علاقمندان داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنم.
Minoo Masoodi
۱۳۹۷/۳/۲۰
عالی از بهترین کتابایی که گوش کردم... فقط به نظرم اینکه اکادمی چوک برای اجرای نقش‌ها صدای خودشون به طرز کاملامشهودی عوض می‌کنن چندان جالب توجه نیست ودربرخی موارد حتی گوش خراشه کمی
آبان سرداری
۱۴۰۱/۱۱/۳۰
به نظرم عادت به چیزی رفتار غریزی است گرچه انسان توانایی آن را دارد که به آن پایان دهد اما جامعه امروزی بر اساس دستور‌های از پیش تعیین شده میگردد که گاها درست نیستند مثل پایان این داستان
سرباز‌ها عادت به شنیدن کرده بودند و معنی برایشان مهم نبود و ایست را به منظوره شلیک گرفتند برداشتی اشتباه از واژه
تابا افشار
۱۳۹۹/۲/۲۸
این اثر با ایجاد شگفتی در خواننده، رمز و راز دار بودن اثر را دو چندان میکند. نتیجه‌ی پایانی تفکری واقعی از احساسات درونی خواننده خواهد بود که در پایان داستان بر عهده خواننده قرار میگیرد. خواندن اثار کافکا و صادق هدایت برای درک بهتر اثر پیشنهاد میشود. ممنون از شما.
ناهید محمودی
۱۳۹۸/۷/۲۹
فایل شروع زیبایی دارد... داستان دانه انسان است تا انسان هست این دانه سبز خواهد شد و سنگ را خواهد شکافت و به سوی تو سربر خواهد کشید... به مثابه این جملات به نظر این داستان از متنهای عمیق نوشته چارلی چاپلین است که به سوی انسان سربر می‌اورد. تشکر از اجرای این داستان پرمفهوم...
سیمین شمس
۱۴۰۱/۱۱/۲۱
بنظر میاد افسر فرمانده قصد تعویق اجرای حکم و نجات دوست قدیمی‌اش را داشت اما نظم یا عادت موجود در مراحل اجرای حکم باعث تیرباران و مرگ دوست قدیمی زندانی‌اش شد، علیرغم اینکه فرمانده فرمان ایست داد ولی چون جوخه منتظر شنیدن فرمان ایست نبود، آن را فرمان شلیک برداشت کرد!
مهسامحمدی
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
داستانی از چارلی چاپلین، درباره‌ی لحظات آخر زندگی مردی است که در برابر جوخه‌ی اعدام ایستاده است. و کسی که باید فرمان آتش را بدهد، دوست نزدیک او است.
کتابی که چاپلین نوشته و شاملو ترجمه کرده ارزش خواندن داره.
ممنون از کتابراه که نسخه رایگان رو ارائه کرده.
ل معین
۱۴۰۱/۸/۳
نویسندگی چاپلین همچون بازیگریش عالی بود.. فقط آخر داستان متوجه نشدم جمله ایست رو فرمانده فریاد زد یا شخص ناجی دیگری که فرمان آزادی رو احتمالا آورده بود.. نمیدونم این ابهام از عمد توسط نویسنده بود یا از طرز درست خوانده نشدن کتاب توسط گوینده
ستایش کشاورز
۱۴۰۱/۶/۵
عالی بود. ونشان دهنده‌ی خوبی و بدی و عجول بودن آنهایی که بدون فکرکردن به هیچ یک ازاحساسات زنده‌ی انسانهافقط یک نظم وقانون سردوخشک وبی روح رایادگرفته اند؟ بی آنکه حسش کنندوبدانندبرای چه درزندگی بکاربرده‌اند. حتماگوش کنیدوتفکریادتان نبود. بدرود. ستایش احمدی ۳۶۹
پريا رضايي
۱۴۰۲/۹/۱۷
با تشکر از راوی محترم و کتابراه عزیز
چاپلین فوق العاده اس
یه جایی تو داستان مذهب رو عامل همه جنگها و بدبختی‌ها میدونه که دوستی‌ها رو نابود میکنه
نطم محیط زندان که دوتا دوست رو مقابل هم قرار میده
در نهایت همین نطم دستور آتش بس رو صادر میکنه
Mobina ‌
۱۴۰۲/۸/۱۲
همیشه دوست داشتم کتاب‌های داستانی رو به صورت صوتی گوش بدم اما این شیوه روایت کردن رو نپسندیدم و این مورد از معدود داستان‌هایی بود که ترجیح می‌دادم خودم بخونم و همچنین معرفی‌های ابتدای فایل صوتی هم کمی بیشتر از حد معمول و زننده بود.
حامد کرمی
۱۴۰۱/۱۲/۲۱
در کل خوب داستان خوب پیش رفت، ادامه پیدا کرد اما نمی‌دونم چرا گنگ تموم شد یه جوری بود. اخرشو اصلا درک نکردم. عنوان خوبی داشت کتاب خیلی خوبه که معرفی می‌کنن شاید کسی واقعا چارلی چاپلین را نشنایه این که معرفی می‌کنین عالیه
مجید جوادی
۱۴۰۱/۹/۱۵
عالی بود ولی... درسته زحمت کشیده شده سر رکورد و تنظیم و... این کتاب صوتی ولی...
گوینده انگار جلوی تخت سیاه انشا میخوند.
اصلا لحن گوینده و نوع بیان مناسب متن نبود. نبرد رستم و سهراب با این لحن بیشتر تو ذهنم شکل میگرفت تا نظم❤️
هومن علایی الموتی
۱۴۰۱/۶/۲۳
از جمله مسایلی که چاپلین همواره بهش انتقاد داشته، ماشینی شدن روح انسانی هست، در فیلم‌های خودش هم این انتقاد به تصویر کشیده بارها، نظم در این داستان اشاره‌ای به نظم ماشینی، و داستان انتقادی به این ماشینیزه شدن انسان مدرن داره.....
زاهد کریمی
۱۴۰۱/۶/۶
ای کاش نظم انسانها برای تعالی یکدیگر بود نه نابودی یکدیگر، چارلی عزیز، متاسفانه در قرن بیست و یک هنوز هم شاهد فرمان‌های آتش قابیلیان و صاحبان ناقص العقل زر و زور و تزویر هستیم. چارلی عزیز، داستانت عالی و بسیار آموزنده بود. روحت شاد
Faezeh Os
۱۴۰۱/۴/۲۲
توصیفات بسیار جذاب بود
پایان داستان شوکه کننده بود
در مورد نظمی سخن میگه که مارکس وبر هم درباره ش گفته: تاکید بیش از اندازه بر نظم مثل قفس آهنین تمام ابعاد وجود انسان رو دربرمی‌گیره و مجال رهایی از این قفس خود ساخته رو از انسان میگیره
Ali Ghafouri
۱۳۹۸/۹/۷
گوینده کل داستان را تحت الشعاع خود قرار داد، اصلا حس لازم رو به شنونده القاع نکرد، و باور کنید بخصوص در ابتدای کار ظاهرا فکر این عزیز هنوز در ترافیک و مترو و شلوغی زندگی شخصی خودش درگیر بود و یادش رفت داره داستان تعریف میکنه...
علی گودرزی
۱۳۹۶/۱۱/۱۱
واقعا فوق العاده بود همه چیز در جمله‌ی آخر خلاصه میشود و یک دنیا حرف دارد
اسنا احمدی
۱۴۰۱/۱/۸
من تمام کتاب‌های چارلی چاپلین رو که با زبان اصلی بودن خوندم و الان رو اوردم به کتاب‌های ترجمه شده چارلی چاپلین. من واقعا عاشق اینم کل زندگیم رو صرف کتاب‌های ادم‌های بزرگ مثل انیشتن و مرلین مونرو و ادری هپبورن و... کنم.
سمیه کامیاب
۱۳۹۸/۱۱/۱۵
سلام وقت بخیر، شروع فایل‌ها خیلی صدای موسیقی متن زیاده، گوش رو اذیت میکنه، نمیدونم درسته بگم یا نه ولی صدای گویندگان خوب نیست، اونی که صدای سرهنگ رو داره کلا توی هر کتاب صوتی که هست اصلا صداش خوب، خیلی تقلیدیه
سهیلا دشتی زاده
۱۳۹۷/۱۲/۲۱
کاملا بیانگر دنیای ما آدمهای امروز... نظم بیش ازحد، زندگی پر از عادت، شرطی شدن و از بین رفتن قدرت درک و استدلال!راوی عالی بود ولی استدیو راز بهتر روی صداپیشه‌ها بیشتر کار کنه.
Javad Del
۱۴۰۱/۱۲/۱۷
انتظار نداشتم چارلی چاپلین نویسنده هم باشد آنهم به این خوبی و با دقت در جزئیات واقعیت جامعه. البته از این شخصیت با اون همه کارهای درخشان سینمایی چیزی بعید نیست. جالب بود و من پسندیدم.
سارا ربانی زاده
۱۴۰۱/۱۲/۱۵
کتاب واقعا جالب بود حقیقتا نمی‌دونستم که چارلی چاپلین نویسنده ان بعد با چنین کتاب قوی با قلم ایشون مواجه شدم. کتاب واقعا برای لحظاتی من را در بحت و برای چندین روز در فکر فرو برد.
وحید صادقی
۱۴۰۱/۷/۱۷
کتاب صوتی چارلی چاپلین واقع شده است که در روستای کلاته از توابع بخش مرکزی شهرستان بیرجند در استان خراسان رضوی قرار دارد و در سال‌های اخیر من هم از لطفتون ممنونم از لطفتون ممنونم از لطفتون ممنونم
صدیقه فتحی
۱۴۰۰/۱۲/۱۳
عالی بود
انسان‌ها تابع و اسیر شرطی شدگی‌های خود هستند زیرا دیگر نیازی به تفکر ندارند و همه لحظات بعدی را بر اساس تجربیات خود پیش بینی می‌کنند بدون کمی تفکر و خلاقیت
چقدر دردناک هست این وضعیت بشر
لیلا کریم زاده
۱۴۰۰/۱۰/۱۱
از نظر من کل اثار چاپلین فوق العاده‌اند حتی این داستان کوتاه
در عین کوتاه بودن ولی به اندازه یک عمر زندگی کردن میشه تجربه کرد
ولی گویندگیه این داستان معمولی بود
تر جیح می‌دادم با صدای رسا تر بشنوم
sadra karimi
۱۳۹۹/۱۲/۱۹
براوو. نه تنها این که چارلی چاپلین خودش نابغه به تمام معنی هست کتاب هاشم عالیه. کاش هنوز هم در قید حیات بودن. من تنها صدایی که ازش لذت می‌برم که داستان می‌خونه جناب آقای نصرلله مدقالچی هستش
A.asgari
۱۴۰۱/۱۰/۷
داستان در باره‌ی ۲ دوست بود که یکی شون محکوم به اعدام و دومی افسر اعدام بود
۳۰ ثانیه از زندگی اعدامیه بدشانس بود
که دوستش یاد خاطراتشون افتاده بود
نظم و اعدام‌جالبه
رضا جهانگرد
۱۴۰۱/۵/۱۴
کوتاه و کامل
چقدر سخت است لحظه ابدیت را در ۶ دقیقه افشرده کردن
چونان سیاه چاله‌ای که همه چیز را به درون بلعیده به عدم می‌کشاند با این تفاوت که پس از این زندگی است!
سمانه فیاضی
۱۳۹۹/۱/۲۵
به نظرم خیلی عالی بود. شروع و سیر داستان و پایانش همان بود که انتظارش را داشتی و خواننده به همان هدفی که نویسنده می‌خواست می‌رساند. گوش دادن این داستان را توصیه می‌کنم.
امیرحسین پ
۱۳۹۸/۱۲/۱۷
داستان جالبی بود. فقط این صدای گوینده واقعا غیرقابل تحمله لطفا یه فکری به حالش کنید. حالا این داستان کوتاه بود اگه یه داستان بلند رو بخواد گویندگی کنه نصف مردم ناشنوا میشن.
Mehdi Jiba
۱۳۹۶/۱۲/۱۳
داستان خوب بود
توی کتابای صوتیتون صدای شخصیت‌ها خوب نیستن انگار ربطی به شخصیت‌های داستان ندارن ولی صدای گوینده خوبه
زهره علیوردی
۱۳۹۶/۱۱/۲۱
چاپلین نابغه است و دنیا دیگه مثل اون را نخواهد دید
گویندگیتونم حرف نداش ممنون
الهه عباسی
۱۴۰۱/۸/۱۴
کتابی کوتاه ولی مفهومی عمیق
نظمی که افسران برای اجرای حکم تلخ مرگ دارند شکنجه‌ای که در جایگاه خود برای انسان‌ها سازنده است نظمی برای تیر باران!
mahdi khodabandeh
۱۴۰۰/۹/۲۶
آخرش خیلی غافلگیر کننده بود
با اینکه داستان کوتاهی بود
ولی اون درگیری مخاطب رو ایجاد کرد
فقط تکنیک روایت داستان توسط گوینده، چنگی به دل نمیزد
1 2 3 4 5 6 >>