نقد، بررسی و نظرات کتاب کشیش ویکفیلد - الیور گلداسمیت

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Delaram .
۱۳۹۸/۳/۲
سلامی به خوش بویِ بوی باران😉
چون من اعتقاد دارم که باید همیشه احساس واقعی را از همه چیز با جزییات تشریح کرد، برای همین دوست دارم تجربه‌ای دو روز مطالعه‌ای این کتاب را تا آخر بنویسم.
اگر در جز بگویم، اول‌های رومان را که شبیه تعریف کردنِ خاطراتِ عادی بود زیاد با مزاجِ روحم خوش نیامد، اما همین تصاویر نقاشی شده‌ای موضوعات فصل و جذابیت‌های که در ادامه پیدا شدن من رو بر این داشت که قبول کنم اول هایش حق بوده که با هیجان شروع نشود!
نکته‌ای دومی که میخواهم اشاره کنم این است که در جاهای یک کلمه دو بار تکرار میشد مثلا در این جمله «چنین بود که که پسر بزرگ من که بطور... » (که) دو بار تکرار شده است. زیباتر میشود اگر به جزییات خیلی ریز هم رسید😅
و بعد این‌ها بخواهم احساس واقعی خودم رو در موردش بنویسم باید بگوییم که به شدت تحت تأثیر قرار گرفته‌ام و بی‌شک این تأثیر یک تاثیر مثبت و زیبا بود.
چقدر از حمایت مردی به نام پدر که دختر خطا کارش را بخشیده و به هر نحوی بود میخواست وی را به زندگی امید وار کندخوشحال و مسرور میشدم. کاری که خیلی از والد‌ها فراموش کرده‌اند که خطای فرزندانشان را به دیده‌ای اغماض بنگرند و برای زندگی بهتر شان در آینده حامی آن‌ها شوند.
کتاب از شادی و زندگی خیلی عالی به غم و رنج و اتفاق‌های خیلی وحشت ناک اشاره میکند که در آخر دوباره با امیدواری برمیگردد به همان زندگی خوب گذشته حتی بهتر از ان. یعنی با تجربه‌های مفید.
از جزییات‌ی که خودم حس میکنم کافی نیستن بگذریم، میرسیم به کلیات که تنها جمله‌ای که میخواهم مانند اکثر دیدگاه‌ها بنویسم این است:
«عالی بود»
شاید فقط لازم بود از اول همینو بنویسم 😁
پری سامانی
۱۴۰۳/۱/۲۹
کتاب کشیش ویکفیلد اثر الیور گلداسمیت، رمانی طنز است که در سال 1766 منتشر شد. این کتاب داستان کشیشی به نام دکتر بروم را روایت می کند که با وجود فقر، خوش بین و شاداب است و با سختی ها با صبر و شکیبایی روبرو می شود. دکتر بروم، شخصیت اصلی داستان، شخصیتی دوست داشتنی و جذاب است که خواننده به راحتی می تواند با او همدردی کند. گلداسمیت در این کتاب از طنز ظریفی استفاده می کند که لحنی شاد و سرگرم کننده به داستان می بخشد. در کنار طنز و سرگرمی، کتاب حاوی آموزه های اخلاقی ارزشمندی نیز هست. گلداسمیت با نثری زیبا و روان داستان را روایت می کند. شخصیت های فرعی داستان به اندازه دکتر بروم به خوبی پرداخته نشده اند. داستان تا حدودی قابل پیش بینی است و غافلگیری خاصی ندارد. به طور کلی، کشیش ویکفیلد کتابی سرگرم کننده و آموزنده است که خواننده را با لحنی طنز به تفکر وا می دارد. این کتاب را به کسانی که به دنبال کتابی کلاسیک با شخصیت های دوست داشتنی و آموزه های اخلاقی هستند توصیه می کنم. "کشیش ویکفیلد یکی از خنده دارترین و در عین حال آموزنده ترین کتاب هایی است که تا به حال خوانده ام. "این کتاب کلاسیک به دلیل طنز ظریف و شخصیت های دوست داشتنی اش همچنان محبوب است. "کشیش ویکفیلد داستانی دلچسب است که شما را به خنده و تفکر وا می دارد.
الهام حمیدی
۱۴۰۲/۳/۲۷
کتاب در زمره‌ی رمانهای کلاسیک مربوط به قرن ۱۸ میلادیه و مرسومِ سبک داستانیِ خودش شمارو در طول داستان با آداب و رسوم، نحوه زندگی، معاشرت اجتماعی و حتی کمی با سبک پوشش اون زمان آشنا میکنه. بصورت اول شخص روایت میشه و یه نکته‌ی جالب توجه در این کتاب اینه که بیشتر از ۲۴۰ سال از نوشتنش می‌گذره ولی آدمو خیلی درگیر ماجرا می‌کنه اونقدر که فکر می‌کنین تو داستانین و دارین با خانواده "پریمروز" زندگی میکنین و تمام اتفاقات رو از نزدیک لمس می‌کنین. البته ویراستاری خیلی قوی نیاز داره، غلط املایی داره، ولی بازم نمیتونین زمین بذارینش. الیور گلداسمیت در واقع یه منتقد جدی در زمان خودش بوده پس توی این اثر در جاهای مختلف حرفها و عقایدش رو از زبانِ مخصوصاً راوی داستان که دکتر پریمروز هست بیان میکنه. مخصوصاً موضوع اختلاف طبقاتی و زندگی اشراف رو که بنظرم مورد انتقاد خیلی جدی در اون زمان بوده. نقاشی‌های خیلی زیبایی هم توی کتاب هست که جذابن.
💟صد در صد توصیه میکنم بخونیدش، فقط کاش کتابراه عزیزمون یه فکری برای ویراستاری و رفع غلطهای املائی بکنه که پیشاپیش سپاسگزار میشیم😊
Ahmad
۱۴۰۱/۶/۳۰
با سلام
این کتاب ماجرای یک کشیشی است که بر اثر مشکلاتی که برایش پیش می‌آید مجبور به ترک خانه و محل زندگی خودش می‌شود و به جای دیگری نقل مکان می‌کند و در مسیر با جوانی آشنا می‌شود که این جوان راز و رمزی با خود دارد که تا انتهای داستان نویسنده به هیچ وجه آن را آشکار نمی‌کند.
در طول داستان ماجراهای جذابی از روابط کشیش با همسایه‌ها پیش می‌آید
در انتها باز هم مثل بقیه رمان‌های قبلی نویسنده یک نتیجه گیری سریع اتفاق می‌افتد و همان جوانی که همسفر کشیش بود در واقع بزرگترین ارباب آن منطقه بود که به صورت جوانی که ظاهراً در گذشته ثروتمند بوده و به دلیل مشکلات و ندانم کاری خودش به این روز بد رسیده بود و این جوان خودش را عمدا با این عنوان به دیگران معرفی می‌کرد که بتواند از اخبار خودش سر در بیاورد
F.Namazi
۱۴۰۲/۶/۱۳
کشیش چارلز پریمروز و همسرش دبورا، به همراه دو دختر و چهار پسر خود در خانهٔ اجدادیشان در ویکفیلد انگلستان زندگی می‌کنند. با وجود اینکه او حقوق ناچیزی از کلیسا دریافت می‌کند، اهمیتی نمی‌دهد زیرا به حد کافی در زندگی احساس شادی و خوشبختی می‌کند. جورج، پسر بزرگ آنها، شاگرد ممتاز دانشگاه آکسفورد است. او قصد دارد با دختر یکی از روحانیون برجسته کلیسا که در مجاورت آن‌ها زندگی می‌کند، ازدواج کند. آرابلا، دختر آقای ویلموت که ثروت قابل توجهی به او رسیده. اما بخت با آن‌ها یار نیست و درست روز قبل از ازدواج‌شان، مدیر مالی کشیش چالرز خبر می‌آورد که او ورشکست شده و اموالش را از دست داده است. با شنیدن این خبر، پدر آرابلا، ازوداج او را با جورج منتفی اعلام می‌کند.
Narges H
۱۳۹۹/۳/۱۲
من علاقه زیادی به داستانهای کلاسیک ندارم. اما در ایام قرنطینه دسترسی به کتابراه و امکان خوندن رمانهای رایگان خارجی کتابراه، خیلی برام خوشحال کننده بود. این رمان، جدا از اینکه توضیحات مفصلی از خطابه‌های مذهبی بود، اما دنیایی رو به تصویر کشید که در اون، هنوز هم پاداش خوبی و بدی در همین دنیا داده میشوند. زیبایی داستانهای کلاسیک همینه. من شخصا از اینکه میتونستم، دنیای بدون تلفن، موبایل، اینترنت رو در این داستان دوباره تصور کنم، خیلی خوشحالم. غافلگیری پایان کتاب هم خیلی جذاب بود. امیدوارم کتابهای بیشتری رو در کتابراه بذارید. من اکثر رمانهای خارجیتون رو دارم میخونم.
محمدرضا مولاءی
۱۴۰۲/۱۰/۲۶
رمان خیلی خوبی است و این ایمان به خدا وقتی در یک کشیش و خانواده‌اش و یک بارون ثروتمند دیده می‌شود. انتظار از دولتمردان مسلمان که پیرو خاتم الانبیاء هستند بیشتر می‌شود به خصوص شیعه که امام علی علیه السلام را الگو قرار داده و در دستگیری محرومان و فقرا غافل نشوند و عدالت در هر زمینه‌ای جاری و به عینه مشهود باشد تا مؤمنی دلش‌ نشکند. نقدم از رمان این است که در قسمتی اشاره کرده خداوند نمی‌تواند بر تمام مشکلات بندگانش رسیدگی کند. خداوندی که از نهان و باطن تمام بندگانش با خبر است و ناظر بر تمام اعمالمان است اگر صلاح ببیند مشکل هر کسی را حل می‌کند. با آرزوی خوشبختی تمام بندگان مخلص و با ایمان.
mohsen ebi
۱۳۹۸/۶/۲۸
عالی بود, عنوان کتاب اصلا جذابیتی نداشت ولی داستان مخصوصا در وسطهای اون فوق العاده بود. اخر کتاب به سبک هندی و ایرانی تموم شد که از یک داستان در قرن 18 باز عالی بود. بعضی جاها موعظه‌های خارج از داستانش اعصاب ادم رو خرد میکرد ولی در قسمتی که با اون هنرپیشه وارد خونه اقای ویلموت میشه و با سرپیشخدمت اونجا بحث سیاسی میکنه فوق العاده بود و دیدگاه نویسنده در زمانی که حتی انقلاب فرانسه اتفاق نیفتاده بود و حتی هیچ بحثی از طبقات کارگری و سرمایه داری نیومده بود و ایشون اینطور اینده و دیدگاه اشراف و ثروتمندان رو پیش بینی کرده بودند برام فوق العاده جذاب بود.
آمین
۱۴۰۱/۱۱/۱
عالی بود، متن کلاسیک قرن ۱۸می با ادبیات سنگین، پر از وقایع و اندرزها و ایمان قوی یک کشیش و روایت عشق و علاقه پدر به خانواده و فرزندان و حاصل صبر و ایمان به خداوند را دیدن...
راوی کشیش بود و بخش‌هایی حوصله سربر بود، از سادگی و زودباوری پدر و پسرها حرصم میگرفت...
در پایان داستان نتیجه صبر و تحمل کشیش و درک درست اطرافیان ثمر خوبی و آنچه شد که میخواست: خوشبختی فرزندانش
ترجمه گویا و متناسب بود، نقاشی‌ها رو خیلی دوست داشتم، در متن تکرار کلمات خوندن رو کند می‌کرد. ممنون کتابراه عزیز بابت ارائه و معرفی کتاب ♡
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۲/۲۶
داستان کتاب منو یاد داستان حضرت ایوب انداخت، نویسنده علاقه زیادی به مباحث فلسفی داشت که بی ربط و با ربط حرفش رو پیش میکشید. در مورد سیاست هم دیدگاه جالبی داشت، (من در زمان خودم قهرمانان زیادی را دیده‌ام که ادعای آزادی و آزادیخواهی کرده ولی حتی یکنفر از آن‌ها را سراغ ندارم که در ته قلبش یک مستبد خود رای نباشد)
رفتارش در زندان مثل رفتار گاندی بود
متن سنگین بود البته مترجم برای پایبندی به ادبیات کلاسیک مجبور بوده، اما جاهایی دیگه واقعا غیر مفهوم میشد.
سامان مددی
۱۴۰۲/۵/۲۶
با تشکر از زحمات نویسنده. روایت اصلی بر پایه یک خوانواده مذهبی و فقیر انگلیسی بنا شده. مشکلات و اتقاقات پیش آمده برای این خوانواده مانع از شک و تردید به عقاید مذهبی خوانواده و بخصوص پدر خانواده نمیشود. در قسمتهایی از کتاب نوع نگارش دیر فهم و تا حدودی ادبیاتی میشود که به نوعی کُند شدن و تاخیر در روایت داستان رو به همراه دارد. به نظر بنده کتاب به روایت و بیان ساده تر و عامیانه تری نیازمند بوده تا خواننده ارتباط عمیقتری با اثر برقرار کند.
Najme SH
۱۴۰۰/۱/۱۹
خوب نبود ولی بد هم نبود.. نسبت به رمان‌های قوی در حوضه‌ی ادبیات کلاسیک مثل آثار خواهران برونته یا آثار جورج الیوت، خیلی خیلی متوسط بود. ترجیح میدادم متن رمان بجای اول شخص توسط سوم شخص که همون نویسنده باشه، نوشته می‌شد چون متاسفانه به نظرم نویسنده نتونسته بود احساسات دیگر شخصیت‌های داستان رو از زبان اول شخص داستان که همون کشیش داستان بود بیان کنه و در اوج بخش‌های هیجانی داستان فقط احساسات خود اول شخص داستان اونم تا حد کمی مشخص بود
نگار اسکندری
۱۴۰۳/۲/۲
داستان جالب و قابل تاملی بود ایمان کشیش ویکفیلد برام قابل تحسین بود اینهمه اتفاقات ناگوار و بعضا کمرشکن برای خودش و خانوادش پیش اومد اما هرگز ناشکری نکرد و در ایمانش به خدا ذره‌ای خلل به وجود نیامد همه این سختیها رو با شکیبایی و بردباری فوق العاده‌ای که داشت تحمل کرد سرانجام توکل و ایمانش به خدا نتیجه داد مشکلاتش حل شد و خود و خانوادش به خوشبختی دست پیدا کردن.
اتنا سیف
۱۳۹۸/۱۲/۲۳
داستانش خیلی شبیه به داستان غرور و تعصب جین استن بود که از قبل خونده بودم ولی این زیباتر بود بیشتر داستانهای کوتاه و گفتگوهای کشیش در ارتباط با پادشاهی نظرم رو جلب کرد در پایان داستان ناباورانه یکباره ورق برگشت و در دنیای واقعی چنین چیزی تقریبا ناممکنه ولی کتاب بهمون یاد میده نمیشه قطعی در مورد کسی نظر داد بین کتابهایی که خوندم استحقاق امتیاز بالا رو داره
Shaahin
۱۴۰۳/۱/۱
هیچ وقت نخوندمش با اینکه همیشه خیلی دوست دارم کتابی رو بخونم که -- همون طور که گفته شد-- نویسنده های بزرگی ازش ایده گرفتن! چون علاقه ی زیادی به " ادگار آلن پو" و " ژان ژاک روسو" دارم، هر دو این نویسنده ها و البته فیلسوف ها! با توجه به نوع بینشی که نسبت به زندگی داشتن به سخصیت کشیش ویکفیلد، توی داستان ها و خاطرات شون اشاره کردن! " سقوط انسان... "
Mina Alibazi
۱۴۰۱/۳/۱۳
مسائل فلسفی، اعتقاد راسخ به خدا به شدت در جای جای این کتاب دیده میشد، صبوری آدم‌ها و اینکه تو هر شرایطی باز هم رنجش از خدا نباشه و خیلی جاها یاد میداد، قلم ظریف و گیرای نویسنده به شدت مخاطب رو جذب میکنه و جوری داستان بیان میشه که انگار در حال دیدن فیلم هستی و حضورت رو در اون لحظه و در اون مکان احساس میکنی، به نظر بنده که خیلی خوب بود👏👏
مریم جاور
۱۴۰۰/۹/۹
داستان خوبی مرد درباره این که دنیا پر از مکر و حیله ست و ما باید چشمامون و خوب باز کنیم. فقط اونجا ک دختر بزرگش گول خورده بود چطور شد که موقع بازگشت این همه غصه دار شد عجیب بود برام درک نکردم. و زیاد حرف میزد کشیک و. اخرش و شخصیت‌ها رو جاهایی قاتی میکردم و اخر نفهمیدم دختر بزرگ ازدواج کرد یا ن. در کل قصه جالبی بود. ممنون بخاطر رایگان بودنش
فاطمه نوحی
۱۴۰۲/۱/۱۵
کتاب جمله بندی و روند داستانی خوبی داشت. بیشتر قصه دارک و تلخ بود. روشنفکری یک مرد اروپایی در حدود ٢٠٠-٣٠٠ سال پیش نکته جالبی بود (اقای کشیش پریمروز). از خوندن کتاب لذت خواهید برد.. جالبه که در مقدمه گفته شده، کنابی مثل زنان کوچک به تقلید از این کتاب نوشته شده. کاملا حس میشد. بازهم از کتابراه ممنون
فرشته رزاقی
۱۴۰۰/۴/۷
داستان قشنگی دارد، هرچند برخی جاها شرح سخنرانی‌ها و خطابه‌ها زیاد به نظر میرسد که این هم شاید بابت عجله خواننده‌ای مثل من در تعقیب ماجرای اصلی داستان یک ایراد باشد، برخی وقایع به خصوص در زندان عجیب به نظر می‌رسد مثلا سرعت و شرایط دسترسی به افراد و مسائل دیگه سینمای هند رو تداعی میکرد، در کل سرگرم کننده بود
Zahra Babanezhad
۱۳۹۸/۱۲/۲۷
متن کتاب روان و گیرا بود و از اینکه نویسنده به نکات مثبت اشاره میکرد لذت بردم از اینکه به جای گله و شکایت کردن از چیزهای با ارزشی که داریم همیشه قدردان و سپاسگزار باشیم و خیلی آموزنده بود هرچند شاید حل شدن تمام مشکلات در یک روز خیلی عجیب و غریب بود ولی زندگی پراز غافلگیری است
مژگان پاک
۱۴۰۲/۶/۸
کتاب بسیار زیبایی بود چه کشیش نازنین و خوش سیرتی، و چقدر خانوادشو دوست داشت، فقط برام سوال بود آقای برچل که از همه چیز آگاه بود چرا اقدامی نمیکرد و نمیگفت من سر تورن هیل هستم. و برام جالب بود دزدیدن دخترای کشیش چقدر راحت بود و یک پلیس تو منطقه وجود نداشت. ولی کتاب عبرت آموز و زیبایی بود⚘️💯
zare zare
۱۴۰۱/۱/۸
کتاب خوبی بود، وتوکل و بخشیدن و زود قضاوت نکردن از پندهای عالی حاصل از مطالب کتاب رو در پی داشت، با اینکه تفاوت‌ها فرهنگی و زبانی و اقلیمی رو با کتاب داریم ولی بیانگر این مطلب هست که آسمان همه جا یکرنگ است و خوبی همیشه در همه جا به یک شکل هست. کافیه که نگاهمون رو به دنیا و اتفاقات تغییر بدیم.
Farnoosha Alipour
۱۳۹۸/۶/۳۰
من خیلی رمان کلاسیک میخونم و تقریبا اکثر اونا رو خوندم ولی در کمال تعجب با این که این کتاب کتاب معروف و ماندگاری هستش اصلا برام کشش نداشت و داستان خیلی یکنواخت پیش میرفت.... با وجود تمام تلاشی که کردم نتونستم تمومش کنم
ناهید ساقی
۱۴۰۱/۱۲/۳
متن خسته کننده‌ای داشت 😵
یک اتفاقیو که تعریف میکرد اینقد خلاصه و گنگ توصیفش میکرد که متوجه نمیشدی واقعا‌ی اتفاقی افتاده! بعدش یهو میفهمیدی که اهااااا اونموقع منظورش از اون جملات فلان اتفاق بوده...
قسمت موعظه هاش رو هم دوست نداشتم
در کل واسه من کتاب جالبی نبود.
آریا آزادپور
۱۴۰۱/۱۰/۳
کتاب‌های کلاسیک غربی با نثر سخت واقعا فوق العاده برای بیشتر کردن دایره لغات و آموختن ترکیبات زیباست بغیر از این, داستان‌های کلاسیک غربی پر از آموختنی‌ها و قصه سرایی‌های زیبا هستند و نویسنده هاب این نوع کتاب‌ها واقعا نویسندگی رو دگرگون کردند کتاب ارزش یک بار خواندن رو داره.
nahid bozorgvar
۱۴۰۰/۲/۲
باتشکر از آقای تورج هاشمی وکتابراه که درایام کرونا باعث شدند من به این کتاب دسترسی پیداکنم. بایدبگم کتاب خوب وآموزنده‌ای بود ولی داستان ضعیفی داشت به نسبت آثارکلاسیک قوی دنیاودربعضی جاها متن موعظه‌ها و خطابه‌ها خسته کننده میشد. اما من دوستش داشتم وتا آخربالذت خوندم.
Maryam Kazemi
۱۴۰۱/۵/۱۵
کتاب بدی نبود اگر چه اسم کتاب برام زیاد جذاب نبود ولی عکسش و همینطور کم بودن تعداد صفحاتش ترغیبم کرد که بخونمش. تاکید بر ارزش خانواده و بودن کنار هم در روزهای سختی، جز نکات مثبت این کتاب بود که دوست داشتم، کتاب طی چند صفحه آخر خوب تموم شد.
س نعمتی
۱۳۹۹/۴/۳
رمان خوبی بود، نکته‌های اخلاقی خوبی داشت هرچند به نظرم گاهی این خوبی از حد منطق عبور و به بلاهت نزدیک میشد. رفتار پدر با دختر خطاکار بسیار عالی و آموزنده بود، پایانش شتابزده و عجیب بود، مثل ازدواج الیویا با هیل تورن عیاش و بدذات.
مریم رضایی
۱۴۰۰/۹/۱
اوایل کتاب طوری بود انگار تو کلیسا پای موعظه خسته کننده کشیش نشستی. یه جورایی خسته کننده بود. و در آخر داستان بطور ناگهانی همه چی گل و بلبل شد. آخر داستان خیلی سطحی تموم شد. نسبت به داستان‌های کلاسیکی که قبلاً خونده بودم سطح پایین بود.
ریحانه حق شناس
۱۴۰۰/۳/۴
با سبک جالبی بیان شده و داستان جالبی داشت.
ابتدای هر فصل عبارتی بود که در اصل توضیح درسی بود که شخصیت اول داستان از ان بخش از زندگیش گرفته بود. کاش ما هم همینقدر دقیق از تجربیاتمون درس بگیریم تا رشد کنیم
پدری‌های این پدر واقعا زیبا بودن
ساناز یوسفی
۱۴۰۲/۱۰/۱۰
کتاب خیلی قشنگی بود و نتیجه‌ای که من گرفتم این بود که صبور بودن سخته اما اگه بتونیم صبور باشیم و همواره شاکر، پایان بسیار خوبی خواهیم داشت. دقیقاًمثل این کتاب. توصیه میکنم این کتاب جذاب‌ رو مطالعه کنید.
همایون عطاران
۱۴۰۱/۵/۱۴
در ابتدا خیلی جذب داستان نشدم ولی از اواسط داستان کم کم داستان خوب شد با توجه به داستانهای قدیمی به نظر بنده کمی مبهم با روایی کند شروع شد و به طوریکه مدتی داستان را رها کردم چون به نظرم جالب نبودبا تشکر از کتابراه
روژان تاجیک
۱۴۰۱/۲/۱۷
کتاب خوب و سرشار از نکات آموزنده اخلاقی و اجتماعی و داستانی شیرین و جذاب مطالعه این کتاب رو به دوستداران رمان پیشنهاد میکنم با سپاس فراوان از جناب آقای دکتر هاشمی به خاطر ترجمه عالی این اثر وتشکر از کتابراه 🙏🙏🙏
zeinab farokhi
۱۳۹۹/۶/۹
من این کتاب رو دوست داشتم. نثر روانی داشت، از همون صفحه اول وارد قصه میشی، قشنگ تعریف شده. احترام به جمع خانوادگی در هر شرایطی خیلی برام جذاب بود، همینطور نظر کشیش در مورد پایبند بودن مرد به عشق اول.
Narges Sisi
۱۳۹۹/۵/۱۵
از نظر حمایت پدر نسبت به اعضای خانواده مخصوصا دختران جالب بود. اخر کتاب فهمیدم از ما ایرانیا بدبخت ترم هست فقط فک میکردم واسه ما هرروز یه اتفاق بد میغنه کاش اخر همه تلخیا مثل این داستان تموم شه
الهام. ت
۱۳۹۹/۱/۱۵
نخوندنش چیزی از آدم کم نمیکنه. 😏 توی یه کتاب ۱۶۰ صفحه ایی به اندازه ۱۰۰۰صفحه ضمیر من، ما، او استفاده شده. ترجمه خوب نبود و در کل یه رمان با ادبیات فوق ابتدایی بود در هر صورت؛ ممنونم کتابراه
الف ب
۱۳۹۸/۳/۳
بسیار عالی
پر از تعالیم مذهبی دعوت به صبر، شکرگزاری و داشتن قلب بی‌کینه
ریحانه کاظمی
۱۴۰۲/۱۰/۶
داستان آموزنده و جذابی بود، در این کتاب با آداب و رسوم نحوه زندگی و آداب و معاشرت مردم در قرن هجدهم آشنا میشیم. توصیه میکنم حتما بخونید، باتشکر از کتابراه عزیز. ترجمه جناب هاشمی هم مثل همیشه عالی بود
نیکتوم نینوایی
۱۳۹۹/۱۲/۳
تا نصف کتاب یه جورایی کسل کنندس ولی بعدش روند داستان سریع و جالب میشه من از بخش گفتاری درباره آزادی خیلی لذت بردم چون حداقل چیزی به آدم اضافه میکنه من توصیه میکنم بخونیدش
پاشامحمدی
۱۴۰۲/۱۰/۶
داستان جالبیه وقتی که از دل تاریکی نور می‌تابه.
وقتی که تمام امیدها ناامید میشن ولی روزنه‌ی نور باتمام سرعت اتاق رو پر نور میکنه. سپاس و دست مریزاد ب اقای هاشمی مترجم کتاب
Mohammad Bagheri
۱۴۰۰/۹/۲۲
با وجود پرشی که در بعضی قسمت‌های داستان مثلا در فصل نوزدهم وجود داشت، اما در مجموع رمان زیبایی با پایانی زیباتر و غیرمنتظره تر بود.
با تشکر از مترجم اثر آقای دکتر هاشمی
soheyla Afshar
۱۴۰۰/۱/۲۲
کتاب خوبی بود و نتیجه‌ای که من گرفتم این بود که صبور بودن سخته اما اگه بتونیم صبور باشیم و همواره شاکر، پایان بسیار خوبی خواهیم داشت
دقیقاًمثل این کتاب. توصیه میکنم بخونیدش
بهار افرا
۱۳۹۹/۳/۹
در این داستان میتوان نتیجه هر کاری را بخوبی دید. چه بد و چه خوب. کافیست با تمام وجود به خداوند و حکمت او ایمان داشت و به فرامینش عمل کرد
narges ghorbani
۱۳۹۸/۵/۱۵
از روی اسم قضاوت کردم! اوایل رمان از تعالیم مذهبی پدر بدم میومد درنهایت متوجه شدم چقدر ادم میتونه بد قضاوت کنه! توصیه میشه خوندنش
سحر میرحسینی
۱۳۹۸/۴/۱۹
آخرش واسن قابل هضم نبود یهو همه چی درست میشه. شایدم بشه تاثیر صبر و تحمل گذاشت نمیدونم بدک نبود
N Ch
۱۳۹۸/۴/۹
من یه روزه خوندمش. یه جاهایی خیلی توضیح داده. ولی خب جالب بود.
آرزو فهیمی
۱۳۹۸/۳/۲۰
کتاب داستان جالب و نگرشی توحیدی و بسیار صبورانه به زندگی دارد، چیزی که اغلب ما بسیار نیازمند آن هستیم ولی ترجمه‌ی خوبی نداشت و پر از غلط املایی بود.
..
۱۴۰۲/۱۱/۱۲
کتاب خوبی بود
کشیشی که هیچ وقت کم نمیاره و همواره با مشکلات زندگی در حال جنگ هست و با رفتار منطقی و عاقلانه برای خودش دوستان زیادی پیدا می‌کنه تا بهش کمک کنند
ditto
۱۴۰۲/۱۰/۱۶
جزء دسته ادبیات کلاسیک قرن ۱۸ هست، که سعی در بیان شیوه‌ی زندگی مردم در اون زمان رو داشته و در کنارش به بیان داستان زیبایی از صبر و بردباری میپردازه
Sobhan
۱۴۰۱/۱۲/۱۴
این کتاب در رده ادبیات کلاسیک جای دارد. این کتاب درباره‌ی طرز فکر مردم و شباهت میان این طرز فکر اشاره دارد و این شباهت راً در یک داستان زیبا جای داده است.
1 2 3 4 >>