🍁 تولستوی و … کتاب شیطان، مرگ ایوان ایلیج، جنگ و صلح، سه پرسش، و حالا هم کتاب سونات کرویتسر…
دوستان به نظر من هم کتاب معمولیای بود، و یک خط داستانی سادهای داشت، اما دیگه شایستهی بی لطفی هم نبود!!! همین که روی کاور خودش اسم بزرگی مثل لئو تولستوی رو داره، این یعنی حتما ارزش خوندن داره و اعتباری برای خودش داره!
البته که نسبت به کتابهای دیگهی تولستوی معمولی تر بود، اما خیلی نقاط قویای هم داشت… مثلا اسم کتاب واقعا زیبا بود و هر خواندهای رو به سمت خودش میکشید که ببینه چرا این اسم روداره!؟ این سونات بتوون چه ربطی میتونه به تولستوی و این کتاب داشته باشه!! یا اینکه اتفاقات داستان با شروع حرکت یه قطار توی قطار اتفاق میافته و با ایستادن قطار و پیاده شدن فرد متکلم داستان تمام میشه، خیلی منحصربه فرده.
درمورد خود داستان هم بگم، اتفاقا یه قصهی کاملا ملموسی داشت و از خیانتی میگفت که توی خیلی از اطرافیان امون هست!
مردی که قتل روانجام داده بود! درواقع به اثرات زندگی بی بند و باری قبل از ۳۰ سالگیش دچار شده بود! زندگی کاملا انعکاس رفتار خودمونه، بعد از اون همه آزادی نامتعارف، معلومه که یه روزی زنی میگیره که هرقدر هم نجیب باشه، تلخی اون روابط رو بهش میشناسونه!!!
و مورد بعدی زندگی سرد اونها از روز سوم ماه عسل اشون بود! معلومه یه همچین زندگیای به خیانت ختم میشه!
لحظههای خیانت زن، دردهای مرد متکلم و قتل اش، و کشته شدن زن، برآورد همهی رفتارهای غلط آدمهای داستان هستش؛ زن، شوهر، فرزندان، و ترو کانتشکی همه و همه به این جریان کمک کردن تا اون پایان تلخ رقم بخوره! هیچ وقت سیاه و سفید دیدن خوب نیست! میشه خاکستری هم دید…
درکل داستان خوبی بود و ارزش خوندن داشت. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️
دوستان به نظر من هم کتاب معمولیای بود، و یک خط داستانی سادهای داشت، اما دیگه شایستهی بی لطفی هم نبود!!! همین که روی کاور خودش اسم بزرگی مثل لئو تولستوی رو داره، این یعنی حتما ارزش خوندن داره و اعتباری برای خودش داره!
البته که نسبت به کتابهای دیگهی تولستوی معمولی تر بود، اما خیلی نقاط قویای هم داشت… مثلا اسم کتاب واقعا زیبا بود و هر خواندهای رو به سمت خودش میکشید که ببینه چرا این اسم روداره!؟ این سونات بتوون چه ربطی میتونه به تولستوی و این کتاب داشته باشه!! یا اینکه اتفاقات داستان با شروع حرکت یه قطار توی قطار اتفاق میافته و با ایستادن قطار و پیاده شدن فرد متکلم داستان تمام میشه، خیلی منحصربه فرده.
درمورد خود داستان هم بگم، اتفاقا یه قصهی کاملا ملموسی داشت و از خیانتی میگفت که توی خیلی از اطرافیان امون هست!
مردی که قتل روانجام داده بود! درواقع به اثرات زندگی بی بند و باری قبل از ۳۰ سالگیش دچار شده بود! زندگی کاملا انعکاس رفتار خودمونه، بعد از اون همه آزادی نامتعارف، معلومه که یه روزی زنی میگیره که هرقدر هم نجیب باشه، تلخی اون روابط رو بهش میشناسونه!!!
و مورد بعدی زندگی سرد اونها از روز سوم ماه عسل اشون بود! معلومه یه همچین زندگیای به خیانت ختم میشه!
لحظههای خیانت زن، دردهای مرد متکلم و قتل اش، و کشته شدن زن، برآورد همهی رفتارهای غلط آدمهای داستان هستش؛ زن، شوهر، فرزندان، و ترو کانتشکی همه و همه به این جریان کمک کردن تا اون پایان تلخ رقم بخوره! هیچ وقت سیاه و سفید دیدن خوب نیست! میشه خاکستری هم دید…
درکل داستان خوبی بود و ارزش خوندن داشت. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️