کتاب خوبی بود اولاش یکم کسل کننده بود بعدش روند داستان بهتر میشه ولی باز اخراش روند داستان افت شدیدی پیدا میکنه باید روزا درگیر ماجرا میشد نه اینکه یهو بسوزه بمیره لوئیز هم یهو رفت اصلا حرفی از بدهیایی که بالا اورده بود زده نشد ادمی که همش تو خونههای انچنانی بوده هرگز یه دفعه حاضر نمیشه ازونجا دور شه بره یه جای سطح پایین تر مگه اینکه بخواد خیانت کنه که اگرم اینجور بود باید بحثش تو داستان میومد
و اما راجر از غم و نبود سیسیلی تو سه ماه به جایی میرسه که دکترا دیگه بهش امید ندارن و مردنیه یهو سیسیلی با یه گریه کردنو اعتراف کردن بهش یهو باعث میشه خوب بشه یکم زیادی دیگه مسخره بود تهشو انگار خواستن جمع کنن ولی برا وقت گذرونی بد نیست
و اما راجر از غم و نبود سیسیلی تو سه ماه به جایی میرسه که دکترا دیگه بهش امید ندارن و مردنیه یهو سیسیلی با یه گریه کردنو اعتراف کردن بهش یهو باعث میشه خوب بشه یکم زیادی دیگه مسخره بود تهشو انگار خواستن جمع کنن ولی برا وقت گذرونی بد نیست