معرفی و دانلود رایگان کتاب بیتا: داستان واقعی سرقت از بانک کشاورزی همدان
برای دانلود قانونی کتاب بیتا: داستان واقعی سرقت از بانک کشاورزی همدان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بیتا: داستان واقعی سرقت از بانک کشاورزی همدان
کتاب بیتا: داستان واقعی سرقت از بانک کشاورزی همدان نوشتهی حمید مقیمی روایت است از زندگی تنها بازمانده خانواده رئیس شعبه مرکزی بانک کشاورزی همدان و چگونگی طراحی و سرقت از این بانک و مجازات جانیان آن.
این داستان حقایق مکتوب جنایت در جوار میدان آرامگاه همدان را آشکار میکند و قهرمانی را به شما میشناساند که وظیفهشناسی و امانتداری را تا درجه ممکن اعلا، به ظهور رساند. در این کتاب با شهید عبدالرحمان نفیسی و سه عضو شهید دیگر خانوادهاش فاطمه طاهریان (همسر)، پیمان و ایمان نفیسی آشنا میشوید.
جنایت بانک کشاورزی همدان جنایتی بود که در بهمن 68 در بانک کشاورزی همدان رخ داد. در این حادثه رئیس بانک، همسر و دو فرزندش و نگهبان بانک به قتل رسیدند و سه سارق که یکی از آنها کارمند اخراجی همان بانک بود به قتل اعتراف کردند بر اساس قوانین جزایی ایران مجازات شدند. بنا بر اظهارات دادستان پرونده، این جنایت از نظر عمق فاجعه، سرعت رسیدگی و مجازات از نمونههای کمنظیر یا بینظیر در تاریخ قضایی ایران تا آن زمان بهشمار میرفت.
در سحرگاه بهمن 68 سه نفر که به قصد سرقت وارد بانک کشاورزی همدان شدند پس از اینکه توسط رئیس بانک عبدالرحمان نفیسی شناسایی شدند او را به همراه همسرش، فاطمه طاهریان، و دو فرزندش به نامهای پیمان 12 ساله و ایمان 4 ساله و نگهبان بانک حسین شکری به قتل رساندند.
در بخشی از کتاب بیتا میخوانیم:
گروه جنایتکاران آهسته از راه پله تاریک بالا رفتند تا به طبقه دوم رسیدند. حسین خودش بارها برای کارهایی مثل برقکشی به این خانه رفته بود و آقا رحمان و همسرش هم بارها به شکلهای مختلف به او کمک کرده بودند، اما وجدان کلمهای ناشناخته در قاموس این جانیان بود. گویی وجود مسخ شده آنها را هیچ بانگی به جز مرگ نمیتواند زنده کند. حسین که از قبل با پیشبینی چنین وقتی و در خلوت و نبود خانواده رئیس بانک، بارها محور لولای در را درآورده و روان کرده بود، با فشار پیچگوشتی به راحتی آنها را درآورد. با اشاره او هر سه نفر در دوتکهای را گرفته بالا و به عقب کشیدند ولی پایین در به زمین برخورد کرد و صدای نسبتا بلندی در آن سکوت شب برخواست. حسین فورا" گفت: زود برید تو
هر سه نفر وارد آشپزخانه شده و منتظر ماندند. در این حال رحمان که به تازگی به خواب رفته بود، از شنیدن صدا بیدار شد و به سمت در آمد. کلید راهرو را زد. با روشن شدن لامپ، پلکهایش را کمی جمع کرد، نگاهی به راهرو و آشپزخانه انداخت، ناگهان فردی را دید که جورابی به سر کشیده و اسلحه در دست با تحکم به او گفت: وایسا
رحمان شبه دو نفر دیگر را هم پشت سر او دید و پرسید: چی میخواید؟
- کلید خزانه
رحمان که امانتداری و صداقت در ذات او شکل گرفته است، بدون آن که به فکر تعداد نفرات باشد، به سمت آن فرد حمله کرد و با مشت روی دست او کوبید طوری که اسلحه شکست. رحمان درگیر شد، در این حال رضا از تاریکی درآمده و با چاقویی که به همراه داشت به پهلوی چپ رحمان زد، رحمان از درد به خود پیچید و خون از زخم پهلویش به اطراف سرازیر شد، در این گیر و دار مهین هم وارد راهرو شده و از دیدن این صحنه درگیری بهت زده میشود، اما لحظاتی نمیگذرد که با دیدن همسر و یاور و محبوب زندگی خود در چنگال جانیان به سمت آنها یورش میبرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بیتا: داستان واقعی سرقت از بانک کشاورزی همدان |
نویسنده | حمید مقیمی |
سال انتشار | ۱۳۸۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 176 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-6502-95-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ایرانی |
در بارهی شیوهی نوشتاری کتاب هم اول از این که جریان داستان و مطلبی که در حال شرح دادن بود قطع میشد و ماجرا از گوشهای دیگر و زاویهای دگر پیگیر میشد ناراحت بودم ولی کمی که دقت کردم متوجه زیرکی خواننده شدم و اون این بود که با این روش داستان رو گیرا کرده بود، عملا ما در حال دیدن یک فیلم بودیم و وقایع به مانند یک فیلم در ڋهن ساخته و پرداخته میشد و پیش میرفت