زندگینامه و دانلود کتاب‌های مجدود بن آدم سنائی غزنوی

۴۷۳ هجری قمری تا ۵۴۵ هجری قمری - افغان

از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان پارسی است. سنایی طی عمر خود سه حالت شخصیتی مختلف پیدا کرده‌است. نخست مداح و هجاگوی بوده، پس از آن وعظ و نقد اجتماعی روی آورده و دست آخر عاشق و قلندر و عارف شده‌است. سنایی تا آخر عمر گرفتار این سه حالت بوده است.

عکس مجدود بن آدم سنائی غزنوی

زندگینامه مجدود بن آدم سنائی غزنوی

زندگی

حکیم سنایی در سال ۴۷۳ هجری قمری در شهر غزنه (واقع در افغانستان) دیده به جهان گشود، و در سال ۵۴۵ هجری قمری در همان شهر درگذشت. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنائی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته‌اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقةالحقیقه نام او را «ابوالمجدودبن آدم السنائی» نوشته است. این حاکی از آن است که نام‌های دیگری که بر روی او نهاده‌اند غلط است. در دیوان سنایی ابیاتی به چشم می‌خورد که در آن سنایی خود را «حسن» خوانده است. در این بیت سنایی می‌گوید:

حسن اندر حسن اندر حسنم                تو حسن خلق و حسن بنده حسن

به‌خاطر این بیت بعضی از محققان می‌گویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعدها نام «مجدود» را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه یافت. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا این‌که یک‌باره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست.

رفتن به بلخ

سنایی چند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می‌گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از این‌که از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند.

آنچه که سنایی را از غزنی به بلخ کشاند، غیر از عشقی که در جوانی بدان گرفتار بود، تا حدی نیز امید به احسان «خواجه اصیل الملک هروی» داشت. در بلخ، سنایی از احسان خواجه اصل هروی بی‌بهره نماند اما زود میانه آنها برهم خورد و تند زبانی‌های سنایی او را گرفتار آزار و محنت کرد و بلخ را رها کرد و بار سفر به مقصد «سرخس» بست. در سرخس نیز کژخویی، بد زبانی و بینوایی خود را همراه برد و شکایت او از فقر و تنگدستی اقتصادی در این دوره از عمر او در اشعارش بازتاب یافته است. پس از آن سنایی به «هرات» رفت و مدتی در آنجا ساکن شد و سپس به «نیشابور»، «خوارزم»، «بلخ» و راهی حج شد. پس از بازگشت از حج دوباره به بلخ آمد، اما زیارت مکه او را کاملاً دگرگون کرده بود و آثار تحول درونی و انقلاب فکری در سنایی آغاز شد و دل از ستایشگری و زندگی بی‌بندبار گذشته گرفت و به پرهیزکاری و زهد روی آورد. سنایی پس از مدتی اقامت در بلخ، دوباره راهی سرخس شد و تا سال‌ها به آسودگی در آنجا زیست و از ستایش و حرمت بسیاری در نزد مردم سرخس برخوردار بود. «قوام الدین درگزینی» وزیر معروف عراق در دستگاه «سلجوقیان»، در سرخس به جستجوی سنایی برآمد و خواست تا او را دوباره به دربار ببرد اما سنایی که دیگر سر صحبت با اهل دنیا فرود نمی‌آورد درخواست او را رد کرد و از سرخس بیرون شد. خبرگزاری فارس: نگاهی به زندگی، آثار و آرامگاه سنایی غزنوی. بازدید: مارس ۲۰۱۶.

سنایی، مثنوی سیرالعباد الی معاد را در سرخس سروده و با مدح سیف الدین محمد بن منصور قاضی سرخس به پایان برده است.

وی پس از خروج از سرخس به شهرهای خراسان مسافرت کرد و دوباره به زادگاه خود غزنی بازگشت اما دیگر هرگز به دربار سلاطین پا نگذاشت و مشغول سرایش قصاید زهدآمیز خود شد.

در سال ۵۱۸ ق که به غزنین برگشت یادگار پرارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی است. بعد از بازگشت به غزنین می‌گویند که خانه‌ای نداشت و یکی از بزرگان غزنین به نام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانه‌ای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد؛ و در این ایام مثنوی حدیقةالحقیقه را نوشت.

نصایح و اندرزهای حکیم سنایی دلاویز و پرتنوع، شعرش روان و پرشور و خوش‌بیان، و خود او، در زمرهٔ پایه‌گذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی به‌شمارآمده است (صفحهٔ ۴۲، حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.)

او در مثنوی، غزل و قصیده توانایی خود را به‌وضوح نشان داده است.

سنایی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند.

مضامین عرفانی

بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دلنشین، زلال، و از جان برخاستهٔ حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد.

این سخن تحفه‌ای‌ست ربانی                 رمز اسرارهای روحانی

خاطر ناقصم چو کامل شد                     به سخن‌های بکر حامل شد

هر نفس شاهدی دگر زاید                    هریک از یک شگرف‌تر زاید

شاهدانی به چهره همچو هلال                 در حجاب حروف زهره جمال

در مقامی که این سخن خوانند                     عقل و جان سِحر مطلقش دانند

خاکیان جان نثار او سازند                     قدسیان خرقه‌ها دراندازند

 طریق‌التحقیق

همین بذرهای اولیهٔ سخنان روحانی و عرفانی است که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آن‌ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پرمعنایی رسانیدند.

سنایی و مولانا

معانی و الفاظ نوظهور عرفانی در شعر و سخن سنایی در اشعار و اندیشه‌های دیگر استادان سخن فارسی همچون مولانا تأثیر گذارده و در مواردی بازتاب مستقیم داشته‌اند.

مولانای بلخی عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را به‌منزلهٔ روح و چشم خود می‌دانست:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او                ما ازپی سنایی و عطار آمدیم

آثار سنایی

قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از:

  1. حدیقةالحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه یا فخری‌نامه سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقةالحقیقه در سال ۵۲۵ ق پایان یافته است و پنج تا حدود دوازده هزار بیت است.
  2. طریق‌التحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقةالحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ق، سه سال بعد از اتمام حدیقةالحقیقه، تمام شده است.
  3. سیرالعباد الی المعاد: منظومه‌ای رمزی و عرفانی است شامل هفتصد بیت که در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.
  4. کارنامهٔ بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند و به گوشه‌هایی از زندگی خود و پدر و بعضی از معاصرانش پرداخته است.
  5. عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.
  6. عقل‌نامه: منظومه‌ای است که در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی سروده شده است.
  7. مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد می‌شود.
  8. تحریمة القلم: مثنوی بسیار کوتاهی در حدود صد بیت که خطاب به قلم سروده و سپس وارد بعضی مسائل عرفانی می‌شود.
1