نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آخرین روز یک محکوم به اعدام - ویکتور هوگو
4.3
3614 رای
مرتبسازی: جدیدترین
منیره پرکار
۱۴۰۳/۲/۳۱
00
صدا خیلی قشنگ بود اما کتاب برای من نا امیدی داشت
بادرود. ضمن قدردانی وتشکراز کتابراه برای معرفی این کتاب واستادعمرانی بخاطربیان نافذوشیوایشان. کتاب تاثیر گذار وتامل برانگیزی بودازنویسنده چیره دستی چون ویکتو هوگو انتظارخلق همچنین اثرراهم باید داشت. شایدپرونده خفاش شب که زنان ودختران رابه عنوان مسافر کش سوارکرده وآنها رادر پارک چیتگرونقاطع دیگر به قتل میرسانددر خاطرداشته باشید. دسته آخر دستگیر، دادگاهی واعدام شد. پدر یکی ازمقتولین که دختر دانشجویش توسط همین شخص به قتل رسیدبودبعدازدستگیری قاتل گفت اینکه این شخص دادگاهی وبه سزای اعمالش خواهدرسید بحثی نیست. ولی کنای کاش سیستم آموزش وتربیتی مادر حوزه خانواده وهمچنبن مدارس وجامعه اصلاحی در آن صورت بپذیرد تا شاهد به بارآمدن چنین افرادی نباشیم. به امید آن روز
باسلام داستان کوتاه ولی جذابی بود. درک این که یک اعدامی در اخرین روز خود به دنیا چطور نگاه می کند و این که شاید هرگز در زندگی معمولی به اطراف آن قدر زیبا و دقیق نمی نگریست اما بعد اینکه متوجه می شود همه چیز را از دست خواهد داد دیگر هیچ چیز برایش مثل قبل نشد. و احساس تنفر مردم از یک اعدامی و قضاوت نابه جای آن ها که واقعیتی است که بسیار زیبا به آن اشاره شده است.
نخست این که آوای گوینده بسیار دلنشین بود و با تعدد صداها در قالب کاراکترهای گوناگون فضای داستان به گونهای شکل گرفته بود که آدم خود را در جریان داستان و حاضر در زندان و دادگاه میدید کخ جای قدردانی از گویندگان و نشر ماه آوا را دارد در مورد خود داستان زیبایی داستان در این بود که نشان میداد چقدر زندگی انسانها برای یکدیگر بی ارزش هست تا آن جا که هیئت منصفه صرفا منتظر اعلام حکم اعدام به فرد خاطی و استراحت پس از آن هست و یا وکیل داستان و یا حتی حاضرین در دادگاه و دوم این که چقدر جالب بود که آزادی چنان شگفت انگیز و مسحور کننده است که فرد حتی با آرزو داشتن آزادی جهانی پر از شادی و زیبایی را برای خود متصور است و نکتهی جالب نهایی این که انسانی با روحیهی لطیف و انجام گناه سهوی محکوم به اعدام بود و آنها که سنگدلانه با غیر انسانیترین ذات ممکن تنها منتظر مرگ یک هم نوع خود بودند آزاد!
با سلام داستان کوتاه و خوبی بود. خوبه که گاهی خودمونو تو شرایط افراد دیگه تصور کنیم هرچند هیچ وقت اون احساس واقعی رو نمیتونیم درک کنیم چون باید به تعداد روزهای زندگی اون فرد جای اون باشیم تا بتون حال اون روز اون فرد رو درک کنیم. در این کتاب نه در مورد شخصیت مجرم نه در مورد جرمش حرفی زده نشده و بیشتر مانور روی خود حکم که اعدام هست و تفاوت دیدگاه مجرم قبل و بعد حکمش بحث شده و ظاهرا داستان معترضانه به نسبت حکم اعدام میباشه. جدای از موضوع این داستان میتونیم فکر کنیم واقعا گاهی یک تصمیم، یک جمله، یک نگاه و... میتونه مسیر زندگی آدم رو عوض کنه میتونه دیدگاهت رو از اون بالا به پوچی بکشونه یا از پوچی به خیلی چیزا..
اینکه خواننده این ابهام رو حتی تا بعد از ابهام داستان داشت که مگه جرم شخصیت اصلی چی بوده رو دوست داشتم.
از طرف دیگه، اینکه حکم اعدامش رو بعد از توصیف روز خوبی که در نظرش بوده رو گرفته اون رو توی یه شوک خاصی فرو میبره، به قول خودش، قبلش فکر نیکرده که جزوی از همین دنیا و مردمه و حالا دیگه نه، توی زندگی همه اتفاقای غیر منتظره پیش اومده و قطعا خیلی هم از ذهن خواننده تجربه چنین حسی غیر ممکن نیست.
به طور کلی از شنیدن این داستان لذت بردم و چون داستان کوتاهی هم هست و هم اثر ویکنور هوگو هست، پیشنهادم اینه که جتما این داستان رو گوش بدید.
از طرف دیگه، اینکه حکم اعدامش رو بعد از توصیف روز خوبی که در نظرش بوده رو گرفته اون رو توی یه شوک خاصی فرو میبره، به قول خودش، قبلش فکر نیکرده که جزوی از همین دنیا و مردمه و حالا دیگه نه، توی زندگی همه اتفاقای غیر منتظره پیش اومده و قطعا خیلی هم از ذهن خواننده تجربه چنین حسی غیر ممکن نیست.
به طور کلی از شنیدن این داستان لذت بردم و چون داستان کوتاهی هم هست و هم اثر ویکنور هوگو هست، پیشنهادم اینه که جتما این داستان رو گوش بدید.
این رمان حاصل یک ایدئولوژی جالب در خصوص زاویه دید انسان وابسته به شرایط مختلفه که چقدر میتونه نشئت گرفته از امید اون فرد باشه زندگی همه ما انسانها در مشابه این رمانه با موقعیتها و شخصیتهای متفاوت مانند وقتی که با خوشحالی به پیشنهاد شراکت با دوست عزیزمان گوش میدهیم و وانگهی میفهمیم در این معامله همه چیز به ضرر ماست؛ اینک که در این کتاب دیدگاههای یک اعدامی را میشنویم و با زندگی شخصی خود اتصالاتی را احساس میکنیم