نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی طلب آمرزش - صادق هدایت
4.5
396 رای
مرتبسازی: جدیدترین
مهدی حسینیان
۱۴۰۳/۲/۲۰
00
اینقدر که الان مردم کتابای صادق هدایت رو میخونن، زمان خودش نمیخوندن، لذت بردم از شنیدن این کتاب
سلام و درود خدمت عزیزان این کتاب داستانی رو روایت میکنه انسانهای گناه کار سعی دارند با استفاده از ابزارهای دینی و اعتقادی مثل زیارت توبه و صدقه وجدان خودشون آروم کنن و گناهان و جنایتهای خودشون توجیح کنن! بنظرم بسیار جرات میخواست تا در اون زمان و در اون جو مذهبی و متعصب چنین داستانی نوشته بشه قصه روان و به سبک محاوره سالهای ۱۳۲۰ نوشته شده و گوینده با لحن دلنشین و شمرده کتاب رو اجرا کرده من که لذت بردم
در ابتدا کتاب نسبت به اعراب خیلی نژاد پرستانه رفتار شده به گونهای که نژاد پست در نظر گرفته شده بودند. در بدنه داستان به دو تفسیر میرسیم از آنجای که ما در این داستان اغراق داشتیم اگر هدف نویسنده دین ستیزی بوده کار شایستی نیست و اما اگر هدف نویسنده از این اغراق اصلا باورهای اشتباه و پوسیده بگونه محسوس تری بود واقع قابل ستایشه.
قضاوت با شما
قضاوت با شما
در مورد نقد این کتاب باید عرض کنم که: صادق هدایت که او را به عنوان یک نهیلیست می شناسند و آثار او را مروج پوچ گرایی می دانند و اکثر داستان های او در آخر به نیستی و مرگ می انجامد اما در این داستان از مجموعه سه قطره خون، صادق هدایت از یکی از رذائل اخلاقی داستان نوشته است، حسادت عنصر اصلی داستان میباشد و با همین احساس (حسادت) سیر داستان پیش میرود، اما چیزی که کمتر به آن پرداخته شده است، پایان داستان است که حس عذاب وجدان با رخدادی شاید مضحک به کل از بین میرود، که شاید مصداق ضرب المثلی عربی یا ترکی باشد که میگوید: مصیبت اگر عمومی باشد مانند عروسی است، "عزیز آقا" احتمالا اشتباه چاپی بوده باشد چون لفظ آقا برای آقایان کاربرد دارد نه زنان، اینجا باید "آغا" استفاده شود که برای زنان سیده استفاده می شده است. باید بگویم که با تمام احترامی که به قلم قوی استاد صادق هدایت دارم اما باید بگویم که در تعداد زیادی از آثار او به قشر مذهبی کنایه و طعنه وارد میکند، و گاها شخصیت ها مثل همین عزیز آغا یه خانم سیده تشریف دارد، با توجه به اینکه ما در زمان هدایت زندگی نکرده ایم نمی توان به قطعیت در مورد این چنین انتخاب هایی در شخصیت های داستانی اش نظر داد. از نظر بنده که میتوان گفت تمام آثار ایشان را خوانده ام: آثار هدایت قلم بسیار قوی ای دارند اما برای کسانی چون من و نوجوانان و کسانی که روحیه حساسی دارند گزینه مناسبی نیست
بسیار زیبا بود و صادق هدایت توانست با این داستان کوتاه و زیبا نتیجه بسیار زشت حسادت را تشریح کند.با یک فکر غلط از طرف مرد و همچنین واکنش زن و همچنین ریختن خون سه نفر به دلیل همین حسادت نکته جالب اینکه وقتی عزیز آقا موضوع را با آنها در میان میگذاشت بعدا متوجه شد که آنها خودشان هم دست کمی از ایشان ندارند
صوتی بودن کتاب تاثیر گذاری بیشتری داره به ویژه با اجرای توانمند گوینده، در مورد خط فکری جناب هدایت همگان دانند و گفتهاند. طنز سیاه و تلخی در بطن داستان وجود داره به تصویر کشیدن اعراب با بدترین توصیفات، دین و اعتقاد فقط در حد لقلقه زبان و تظاهر، سیاهی گناه و کینه و قتل در بطن انسانهای مذهبی با ظاهری سپید و فرشته گونه. دنیاپرستی و نفس خواهی تا حد حذف نوزادان و هوو و خواهر و همسفران بیگناه و پناه از سویی پیروان شیطان صفت و نفس پرست و شمرذات در برابر رهبران و امامانی طیب و طاهر و ملزم به بخشیدن اینان به زعمشان. غافل از آن که تمام این ها حق الناسند و هیچ بخششی وجود نخواهد داشت. این جریان فکری در نثر مکتوب آن زمان عامل مهمی در دین ستیزی و مکتب گریزی جوانان باسواد داشته که هدایت با سحر ِقلمش زیبایی ظاهر را میآراست و تحسین کنندگان به این جو دامن میزدند. ای کاش هدایت با افسون قلمش جوانان این سرزمین را به تلاش و ساختن ترغیب میکرد سپاس کتابراه عزیز
درود به همه این صرفا نظر بنده است مگر میشود تمام عمر هر گناهی خواستیم انجام دهیم بعد سر پیری به ائمه متوسل شویم و آمرزش بخواهیم پس عدالت خدا را زیر سوال بردیم واز انصاف به دور است که ائمه ضمانت اینطور انسانهایی را بکنند (درجوانی راست بودن شیوهی پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار) اما ناامید هم نباید شد
🍁مگه میشه کتابی که به قلم صادق هدایته، بد باشه ویا ادم بعد از خوندنش به فکر فرو نره؟! راستش این کتاب برای من خیلی درد داشت. پیر زن داستان، که توی جوونی به بچههای شوهرش به عنوان نامادری، و به حوو هاش اون همه بد کرده (حووش خدیجه، و دو پسر حووشو کشته!)، چرا فکر میکنه که حالا که آفتاب لب گوره میتونه برا زیارت و توبه کنه؟!! این سوال فکر کنم سوالی هست که ذهن هر کسی رو درگیر میکنه! و اون با پسر سوم حووش به این زیارت به قصد توبه وطلب آمرزش اومده!
داستان با توصیف شرایط ومحیط کاروان این پیرزن توی بیابون شروع میشه (توصیف خیلی هنرمندانی بود؛ باد سوزانی که میوزید، خاک و شن داغ را مخلوط میکرد و بصورت مسافران میپاشید. آفتاب میسوزاند و میگداخت. آهنگ یکنواخت زنگهای آهنین و برنجی شنیده میشد که گامهای شتران با آنها مرتب شده بود). هدایت هر از گاه هم گریزی میزنه به زائرهای دیگه که هرکدوم از اونها برای یه هدفی وجبران اشتباهی راهی زیارت شدن و قصد طلب آمرزش از امام رضا دارن. اما سنگین ترینش همین داستان این پیرزن راوی (عزیزآقا زنِ اولِ گداعلی)، هستش که مو به تن آدم سیخ میکنه!
داستان با توصیف شرایط ومحیط کاروان این پیرزن توی بیابون شروع میشه (توصیف خیلی هنرمندانی بود؛ باد سوزانی که میوزید، خاک و شن داغ را مخلوط میکرد و بصورت مسافران میپاشید. آفتاب میسوزاند و میگداخت. آهنگ یکنواخت زنگهای آهنین و برنجی شنیده میشد که گامهای شتران با آنها مرتب شده بود). هدایت هر از گاه هم گریزی میزنه به زائرهای دیگه که هرکدوم از اونها برای یه هدفی وجبران اشتباهی راهی زیارت شدن و قصد طلب آمرزش از امام رضا دارن. اما سنگین ترینش همین داستان این پیرزن راوی (عزیزآقا زنِ اولِ گداعلی)، هستش که مو به تن آدم سیخ میکنه!
داستان رو به خوبی میشد در ذهن تصویر سازی کرد و به خوبی میشه از طریق این کتاب به درک بهتری از فرهنگ و سبک زندگی اعراب و... رسید و همنچنین حس حسادت و کینه و حماقت رو به راحتی میشه درک کرد در این کتاب، در کل برای من فقط جنبه داستانی نداشت و خیلی چیزا ازش تونستم بفهمم و دید تازه تری داشته باشم
داستان جالبی بود، انگار کلید اسرار زمان قدیم هستش، نویسنده به طرز زیرکانهای گناه کردن عمدی به امید توبه در اینده را نقد کرده است و نتیجه جالبی داشته
خلاصه داستان: در زندگی با خیال راحت گناه و خطا بکنید، و با یک سفر زیارتی و توبه (نه از روی پشیمانی بلکه از روی ترس و عذاب اخرت) گناه خود را پاک کنید و اخرت خود را بیمه ائمه اطهار کنید (ائمه اطهار بزنه به کمرت با این توبه کردنت)
جالبه، خییییلی جالبه
خلاصه داستان: در زندگی با خیال راحت گناه و خطا بکنید، و با یک سفر زیارتی و توبه (نه از روی پشیمانی بلکه از روی ترس و عذاب اخرت) گناه خود را پاک کنید و اخرت خود را بیمه ائمه اطهار کنید (ائمه اطهار بزنه به کمرت با این توبه کردنت)
جالبه، خییییلی جالبه
بعد از مدتی شیفته نوشتههای صادق هدایت بودن حالم از کتابهایش به هم میخورد و توصیه میکنم هر جا اسم او را دیدید پا به فرار بگذارید..
علی رغم مهارتش در چزاندن آدم و قلم جادویی، مسهور کننده و تاثیرگذارشان، محتوای داستانها به شدت روح آدم را شکنجه میکند تمام خاطرات هولناکش را جلوی چشمانش زنده میکند، آدم یاد دیوانهسازها در داستان هری پاتر میافتد، افسوس که استعداد نویسندگی ایشان در این مسیر رفت، چه بسا اگر کمی با ملاطفت با ایشان برخورد میشد با ملاطفت بیشتری به جهان نگاه میکردند و کتابشان را کمی لطیف تر مینوشتند... برایم دردناک است که چنین نویسنده متبحری خودکشی کردند😭 و چنین سرنوشت دردناکی داشتند.
من بعد از خواند کتاب بوف کور دیگر جرات نمیکنم هیچ کتابی از ایشان بخوانم.
علی رغم مهارتش در چزاندن آدم و قلم جادویی، مسهور کننده و تاثیرگذارشان، محتوای داستانها به شدت روح آدم را شکنجه میکند تمام خاطرات هولناکش را جلوی چشمانش زنده میکند، آدم یاد دیوانهسازها در داستان هری پاتر میافتد، افسوس که استعداد نویسندگی ایشان در این مسیر رفت، چه بسا اگر کمی با ملاطفت با ایشان برخورد میشد با ملاطفت بیشتری به جهان نگاه میکردند و کتابشان را کمی لطیف تر مینوشتند... برایم دردناک است که چنین نویسنده متبحری خودکشی کردند😭 و چنین سرنوشت دردناکی داشتند.
من بعد از خواند کتاب بوف کور دیگر جرات نمیکنم هیچ کتابی از ایشان بخوانم.
عالی مثل تمام اثار هدایت
زیبا و خودمانی و با کنایه تلخی به عقاید و رسومات مذهبی و اجتماعی این بر و بوم...
هیچوقت این مسایل و تعصبات و اعتقادات ازین مردم و ازین کشور رخت بر نمیبندد و مدام تاریخ تکرار میشود و فقط رنگ و روی ان عوض میشود. باری، هر از چند گاهی کسی مثل هدایت پیدا میشود و نقادانه این اعتقادات و رسوم بی مایه را به باد نقد و خنده میگیرد و افراد انگشت شماری را به تفکر وا میدارد ولی حکایت همچنان باقیست مخصوصا در دیار ما......
زیبا و خودمانی و با کنایه تلخی به عقاید و رسومات مذهبی و اجتماعی این بر و بوم...
هیچوقت این مسایل و تعصبات و اعتقادات ازین مردم و ازین کشور رخت بر نمیبندد و مدام تاریخ تکرار میشود و فقط رنگ و روی ان عوض میشود. باری، هر از چند گاهی کسی مثل هدایت پیدا میشود و نقادانه این اعتقادات و رسوم بی مایه را به باد نقد و خنده میگیرد و افراد انگشت شماری را به تفکر وا میدارد ولی حکایت همچنان باقیست مخصوصا در دیار ما......
واقعیت تلخ مذهبی که از دید عدهای که هرچه گناه کنی در آخر تو با رفتن به زیارتگاهها بخشیده میشوی و چقدر وحشتناک که کشتن کودک را به این راحتی بیان کردن و بعدش با اعتراف گناه دیگری احساس سبکی کنی.. واقعا بسیار خوب صادق هدایت این واقعیت تلخ را بیان کردن و چقدر زیبا تصویر عرب جاهل را برایمان متصور کردن...
طنز تلخی از قلم توانای صادق هدایت که به نگاه سطحی و خرافاتی به عقاید دینی و مذهبی افراد کم سواد و عامی اشاره میکند. نگاهی که متاسفانه هنوز هم بصورت کم و بیش در جامعه مذهبی وجود دارد و علمای دینی خواسته و یا ناخواسته با نپرداختن به این خرافهها به گسترش و تداوم آن دامن زدهاند.