نقد، بررسی و نظرات کتاب با پیشوا تا ابد: خاطرات پیشخدمت شخصی هیتلر - هاینتس لینگه
4
21 رای
مرتبسازی: جدیدترین
امیرشهریار
۱۴۰۲/۱/۷
10
اسم «هیتلر» در منظر عموم تداعی کننده واژگانی چون قتل، کشتار، خشم و تجاوز هست اما مطالعه و آشناشدن با این شخص از یک نقطهنظر جدید و متفاوت، باعث شد درمورد قضاوتها و باورهای عمومیم تجدیدنظر کنم!
علیرغم سخت بودن خوانش اسامی آلمانی و رایش، کتاب به شدت گیرا و وسوسهانگیز است.
خواندن خاطرات شخصی که ادعا میکند تا پای مرگ و پس از آن نفس به نفس کنار هیتلر بوده است اما فرصت زندگی کردن یافته و به چشم پیشخدمتی ساده به وی نگاه شده در صورتی که دست راست هیتلر بوده است، خودش عنوانی جذاب برای پیگیریست، سوای آنکه میدانیم در انتها چه بر سر آدولف هیتلر و دار و دستهاش آمده.
ما در این کتاب هیتلر را از چشم خدمتکارش میبینیم نه آن دیکتاتور جانی خطرناک که ناسیونالیسم افراطیاش نیز باعث حیرت و نفرت همگان شد.
خواندن خاطرات شخصی که ادعا میکند تا پای مرگ و پس از آن نفس به نفس کنار هیتلر بوده است اما فرصت زندگی کردن یافته و به چشم پیشخدمتی ساده به وی نگاه شده در صورتی که دست راست هیتلر بوده است، خودش عنوانی جذاب برای پیگیریست، سوای آنکه میدانیم در انتها چه بر سر آدولف هیتلر و دار و دستهاش آمده.
ما در این کتاب هیتلر را از چشم خدمتکارش میبینیم نه آن دیکتاتور جانی خطرناک که ناسیونالیسم افراطیاش نیز باعث حیرت و نفرت همگان شد.
از این جهت که با زوایایی از شخصیت هیتلر ما را آشنا میکند، که قبلاً آشنا نبودیم، حیرت انگیز است،
در زمان جنگ دوم جهانی، رضاشاه همسر خود را با هدایای گرانبها مانند قالیچه به ملاقات هیتلر میفرستاد و مترجم این ملاقات نیز جمالزاده بوده است.
هیتلر هدایا را دریافت میکند و در عوض عکس خود را امضا میکند و به همسر رضا شاه میدهد و میگوید من مثل پادشاه ایران ثروتمند نیستم،
این حرف برای من قابل قبول نبود تا زمانی که در این کتاب لینگه میگوید، هیتلر پول انتشارات کتاب نبرد من را به خیریه میداد تا راحت باشد و کلا درکی از پول نداشت
در زمان جنگ دوم جهانی، رضاشاه همسر خود را با هدایای گرانبها مانند قالیچه به ملاقات هیتلر میفرستاد و مترجم این ملاقات نیز جمالزاده بوده است.
هیتلر هدایا را دریافت میکند و در عوض عکس خود را امضا میکند و به همسر رضا شاه میدهد و میگوید من مثل پادشاه ایران ثروتمند نیستم،
این حرف برای من قابل قبول نبود تا زمانی که در این کتاب لینگه میگوید، هیتلر پول انتشارات کتاب نبرد من را به خیریه میداد تا راحت باشد و کلا درکی از پول نداشت