نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی دفتر بزرگ: سهگانهی دوقلوها، کتاب اول - آگوتا کریستوف
4.8
16 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Magnolia RP
۱۴۰۲/۱۲/۲
00
همه چیزخیلی قشنگ بود. داستان به هیچ عنوان برای من خسته کننده نبود. با پایانی که داشت دوست دارم زودتر جلد بعدی رو شروع کنم. دوقلوها خیلی سر سخت بودن
شخصیتها، شهرها، مکانها اسم ندارند. همه چیز مبهم است، به اندازه ابهام مغز پیچیده و پوک ادمیزاد. انقدر پوک که نمیداند رضایتش اخر با چه حاصل خواهد شد و آنقدر توانمند که همه راهها را امتحان میکند، حتی ریختن خون هم نوعانش.
روایت دو برادر دو قلو که در جریان یک جنگ به خانه مادربزرگشان روانه میشوند. همه کاراکترها خاکستری مطلقند، درست در لحظهای که خیر یا شر بودن هر کدام را باور میکنید با رفتاری کاملا متضاد رو برو میشوید و این فوق العاده ست. کتاب بار احساسی و عاطفی ندارد. گویا یک روبات صحنهای را میبیند و فقط روایتش میکند. شاهکارش همینجاست. اینجایی که بدون تلقین هیچ تاثر و تحسینی به خواننده، خودش متاثر میشود یا میستاید.
جنگ را هزاران بار شنیده ودیده ایم. در سینما، در کتابها، در خاطرات و گاهی در واقعیت. ولی این کتاب دریچهای دیگری به سیاهی هایش میگشاید. به تلخیها و گرسنگیها و به تباهی هایش. به پستی نوع بشر و به بی چارگی اش. دست خودش نیست، چارهای ندارد. این میل و غریزه کثیفش نسبت به خاکش و نسبت به خونش، جرقه کومههای سوزان آتش ابدی است، آتشی که تا این انسان پست فطرت روی این سیاره باقی است خواهد سوخت و هیچ منجی و هیچ یاوری برای خاموش کردنش کافی نخواهد بود.
روای نیز بی هیچ هیجانی میخواند و این نیز بسیار دلپذیر است، دوباره همان مغز پوک و پیچیدهی ماست که از این همه بی حسی، عمیقترین احساسات را تحربه میکند.
روایت دو برادر دو قلو که در جریان یک جنگ به خانه مادربزرگشان روانه میشوند. همه کاراکترها خاکستری مطلقند، درست در لحظهای که خیر یا شر بودن هر کدام را باور میکنید با رفتاری کاملا متضاد رو برو میشوید و این فوق العاده ست. کتاب بار احساسی و عاطفی ندارد. گویا یک روبات صحنهای را میبیند و فقط روایتش میکند. شاهکارش همینجاست. اینجایی که بدون تلقین هیچ تاثر و تحسینی به خواننده، خودش متاثر میشود یا میستاید.
جنگ را هزاران بار شنیده ودیده ایم. در سینما، در کتابها، در خاطرات و گاهی در واقعیت. ولی این کتاب دریچهای دیگری به سیاهی هایش میگشاید. به تلخیها و گرسنگیها و به تباهی هایش. به پستی نوع بشر و به بی چارگی اش. دست خودش نیست، چارهای ندارد. این میل و غریزه کثیفش نسبت به خاکش و نسبت به خونش، جرقه کومههای سوزان آتش ابدی است، آتشی که تا این انسان پست فطرت روی این سیاره باقی است خواهد سوخت و هیچ منجی و هیچ یاوری برای خاموش کردنش کافی نخواهد بود.
روای نیز بی هیچ هیجانی میخواند و این نیز بسیار دلپذیر است، دوباره همان مغز پوک و پیچیدهی ماست که از این همه بی حسی، عمیقترین احساسات را تحربه میکند.