نقد، بررسی و نظرات کتاب سایههای موازی من - آیدا عبداللهی
مرتبسازی: جدیدترین
الهام کاوه
۱۴۰۳/۲/۲۰
00
به نظر جالب میومد ممنونم
با سلام نویسنده موضوع جالبی راانتخاب کرده بود ولی نتوانسته بود حق مطلب رااداکنه و خوب به سرانجام برسونه و زیاده گویی و جنبه پندونصیحت باعث آسیب به داستان میشد واینکه بعضی جاهاعامیانه بود و بعضی جاها بصورت رسمی واداری و بعضی جاها اززبان باران روایت میشد وبعضی جاها اززبان سوم شخص و این باعث سردرگمی خواننده میشد ولی در کل داستان آموزندهای بود باآرزوی موفقیت برای نویسنده و با تشکر از کتابراه
به نظر من کتاب اصلا خوب نبود و غیرقابل تحمل بود من به زور تونستم تموتش کنم داستان ایرادهای زیادی داشت حرفها و کارهاشون بسیار زیاد خلاصه بودن نویسنده میتونست به جای خلاصه کردن بهش پر و بال بده تا زیبا تر بشه و انکه سرعت اتفاقات خیلی زیاد بود و برای خواننده گنگ بود و نمیتونست درک کنه و نویسنده پندهای بسیاری میداد که حتی این پندها و نصیحتهاش به یک صفحه هم میرسید که واقعا حوصله سر بر بود و فکر کنم نویسنده داستانش را پاک نویسی نکرده چون یک خط از زبان سوم شخص بود و یک خط از زبان اول شخص که باعث سردرگمی و گنگی داستان برای خواننده میشد و با اینکه داستان جنبه روایتی و واقعی داشت اما مهربونی و بیرحمی شخصیتها غیر واقعی بود و اینکه وقتی شخصیت اول کارش گیر میکرد همه اعم از کارمند ثبت احوال و هتل گرفته تا وکیل به او کمک میکردند و نصف کلمات کتاب به زبان کتابی و نصف دیگرش به زبان عامیانه نوشته شده بود که باعث گنگی داستان برای خواننده بود من نمیتونم بگم از این داستان خوشم اومد چون واقعا ایرادات زیادی داشت و برای من حوصله سر بر بود امیدوارم که شاید شما از این داستان لذت ببرید و از نویسنده میخواهم که در جلدهای بعدیاش این تناقصها را برطرف کنه و ممنونم که این کتاب را رایگان گذاشتید
ممنونیم کتابراه
ممنونیم کتابراه
در کل موضوع و ماهیت داستان بد نبود و تا حدودی میشه گفت قابل قبول بود ولی اتفاقاتی که در طول داستان افتاد زیاد به واقعیت شباهتی نداشت متاسفانه مثلا چطور شد که پدر ناتنی باران صرفا به خاطر یک بیماری از دختر خونده اش به این شکل متتفر میشه یا مثلا وقتی باران از خونه فرار میکنه چجوری همه اتفاقات و کارهایش به این خوبی راست و درست میشه مثل اب خوردن خونه و کار پیدا میکنه و در اون شدت بیماری میتونه درس بخونه و بهترین دانشگاه تهران رو قبول بشه. یا مثلا وقتی که با دوستانش میره کیش و به اون روستا میرن باران چرا باید اون چاقو رو تو دستش بگیره اخه. ان هم بارانی که توی داستان شخصیتش رو به عنوان یک دختر باهوش توصیف کردند من در مورد واقعیت بودن اصلا ماجرا قضاوتی نمیکنم و شاید واقعا زندگی باران بر اساس حقیقت نوشته شده باشه ولی حقیقت این هست که خیلی بچگانه نوشته شده و بعضی جاهاش رو ادم اصلا نمیتونه به عنوان واقعیت قبول کنه. یک ایراد بزرگ دیگهای که داشت این بود که وسط داستان نویسنده فاز نصیحت بر میداشت و ادم از داستان کلی فاصله میگرفت جوری که انگاری داری یک داستان انگیزشی و روانشناسی میخونی. در کل به نظر من داستان زیاد حرفهای نوشته نشده بود و نویسنده باید تلاش بیشتری بکنه اگه بخواد موفق بشه تو کارهای بعدیش.
سلام و خسته نباشید به نظر من داستان چند تا ایراد داشت. اول از همه که من رو خیلی اذیت کرد پند و نصیحت بود که کلا اون صفحهها رو رد میکردم نمیخوندم. دوم نحوهی نگارش بود که معلوم نبود از زبان اول شخص هست یا سوم شخص. سوم داستان با یک سرعت خیلی زیادی جلو میرفت و یک جاهایی کلا انگار داستان رو یک بچه گفته انقدر که غیر واقعی بود. لحن نوشتن خیلی کتابی بود. در کل به نظر من فقط اون موضوع اصلیش و ایدهاش خوب بود بقیه چیزها خیلی ایراد داشت.
این کتاب واقعا عالیه مناسب همه سنه و من واقعا ازش خیلی خوشام اومد وقت کردم بازم میخونم و به همتون پیشنهاد میکنم بخونین. ماجرای کتاب هم راجع به «یه دختر که بخاطر یه تصمیم (درست/اشتباه) اتفاقاتی رو تجربه میکنه که هیچگاه تصورشم نمیکرد اما برخلاف عموم که با افتادن، سینه خیز رفتن رو ترجیح میدن بازم وایساد و ادامه داد.» بشخصه روحیه گرفتم با خوندن این داستان بنظرم ارزش داره وقت بزارین. کمی کتاب سنگینی هست و درک مطالبش کمی سخت ولی در کتاب کتاب مفیدی است.
پیام این کتاب هم این بود که ادم میتونه در هر شرایط بدی که باشه یا زمین خورده پا بشه و ادامه بده و میتونه وقتی زمین خورد گریه کنه ولی بعد پا بشه و ادامه بده. ممنون از نویسندهی محترم.
پیام این کتاب هم این بود که ادم میتونه در هر شرایط بدی که باشه یا زمین خورده پا بشه و ادامه بده و میتونه وقتی زمین خورد گریه کنه ولی بعد پا بشه و ادامه بده. ممنون از نویسندهی محترم.
به نظر من باران خودشم مقصر بود.
به قول خانوم مشاور میتونست بمونه و عقب نکشه و خیلی راحت با همه سختی هاش کنار بیاد بدون اینک انقد به خودش صدمه بزنه.
بیماریشو راحت درمان کنه حداقل اگه درمانی نداره میتونس زودتر جلوی پیشرفتشو بگیره.
ولی اینکه هر چیم که سرش میومد تقصیر خودشم بود دختری که انقد ساده و کله شق باشه همین میشه همین بلاها هم سرش میاد.
و اونجا که رفت شیراز و دوماه تابستون رو اونجا پیش مادر بزرگش موند میتونست همه چیز رو بگه به مادربزرگش، با اینکه سخت بود ولی باید همه چیز رو میگفت از همون اول و با اینکه میدونست کسی رو تهران نداره بازم به تهران رفت چرا؟؟ برای اینک انتقام بگیره از مامان باباش؟؟ باران به نظرم همچین حقیو نداش میتونست شیراز بمونه و اونجا کار کنه پیش مادربزرگش. اونجا تحصیل کنه و پیشرفت کنه
دور از همهی اینا
میتونست بیتا هم سالی چند بار بیاد به دیدنش چون کم در حقش خوبی نکرده بود.
به قول خانوم مشاور میتونست بمونه و عقب نکشه و خیلی راحت با همه سختی هاش کنار بیاد بدون اینک انقد به خودش صدمه بزنه.
بیماریشو راحت درمان کنه حداقل اگه درمانی نداره میتونس زودتر جلوی پیشرفتشو بگیره.
ولی اینکه هر چیم که سرش میومد تقصیر خودشم بود دختری که انقد ساده و کله شق باشه همین میشه همین بلاها هم سرش میاد.
و اونجا که رفت شیراز و دوماه تابستون رو اونجا پیش مادر بزرگش موند میتونست همه چیز رو بگه به مادربزرگش، با اینکه سخت بود ولی باید همه چیز رو میگفت از همون اول و با اینکه میدونست کسی رو تهران نداره بازم به تهران رفت چرا؟؟ برای اینک انتقام بگیره از مامان باباش؟؟ باران به نظرم همچین حقیو نداش میتونست شیراز بمونه و اونجا کار کنه پیش مادربزرگش. اونجا تحصیل کنه و پیشرفت کنه
دور از همهی اینا
میتونست بیتا هم سالی چند بار بیاد به دیدنش چون کم در حقش خوبی نکرده بود.
متاسفانه این کتاب نه موضوع جالبی داره و نه نویسنده قلم شیوایی... در بعضی قسمتهای کتاب چنان اغراق شده که به شعور خواننده توهین میشه
مثلا در قسمتی از کتاب، قهرمان داستان (باران) بعد از کتک خوردن از ناپدری و پرت شدن از ماشین، با وجود شکستگیهای زیاد و سر و صورت باندپیچی شده، همون روز از بیمارستان مرخص میشه و جالب تر اینکه قبول هم نمیکنه کسی پیشش بمونه و ترجیح میده خونه تنها باشه!
من این کتاب رو حتی برای سرگرم شدن هم توصیه نمیکنم.
مثلا در قسمتی از کتاب، قهرمان داستان (باران) بعد از کتک خوردن از ناپدری و پرت شدن از ماشین، با وجود شکستگیهای زیاد و سر و صورت باندپیچی شده، همون روز از بیمارستان مرخص میشه و جالب تر اینکه قبول هم نمیکنه کسی پیشش بمونه و ترجیح میده خونه تنها باشه!
من این کتاب رو حتی برای سرگرم شدن هم توصیه نمیکنم.
با سلام، اول که بگم کلا کسانی که اهل کتاب خواندن هستن درک میکنن یه کتابی رو که ما میخونیم اگه ۲۰۰صفحه باشه قرار نیست هر ۲۰۰صفحه باب دل ما باشه ما یه کتاب میخونیم شاید خلاصهاش و قسمت مفیدش ۴ یا ۵ صفحه باشه این کتاب هم در قسمتهای اولش گاهی اول شخص سخن میگفت بعد یهو میرفت سوم شخص _مشکل بعدی جملات پند دهندشو طولانی میکرد در بعضی قسمتها _خیلی خلاصه از مباحث رد میشد و.... اسم کتاب جالب بود و مخاطب رو جذب میکرد به هر حال تلاش نویسنده ستودنی 💐