نقد، بررسی و نظرات کتاب پدر - بهنوش قزوینی
مرتبسازی: پیشفرض
nasim nasirzade
۱۴۰۳/۲/۲۴
20
عالی بود. بسیار کتاب آموزندهای بود. اسم خیلی خوبیم برای کتاب انتخاب کردن. کاش هیچ وقت کسی رو قضاوت نکنیم. چقدر خوب که آدم بچهای که برای خودش نیس رو بزرگ کنه و اندازه بچه خودش دوست اشته باشه. بهتره یکم راز نگهدار باشیم تو زندگی، به خانوادمون وفادار باشیم. رمضان یه مشکلی که داشت کسی که حرفی رو میزد سریع به مهری و اعظم و اکرم و... میگفت و اینکه همیشه امثال مهری هستن که آسیب میبینن مهری بی نهایت مهربون بود و این مهربونیش داغونش کرد. کاش پدر رمضان به بچهاش محبت میکرد تا بجای اینکه رمضان، مصیب و حاج فتح الله دوست داشته باشه پدر خودشو دوست داشته باشه
عالی بود. واقعا چقدر خوبه همدیگر رو قضاوت نکنیم. با خوندن داستان، از پولدار شدن ترسیدم. هیچ دوست ندارم یک همچین سرنوشتی داشته باشم. فکر نمی کردم رمضان با این که این همه غم و ناراحتی های مهری رو دید، نون و نمک خانواده شون رو خورد، این کار رو با مهری بکنه. این نشون میده انسان ها در هر شرایطی قادر به اشتباه کردن هستند و من از این میترسم که نکند روزی ما هم به همچین سرنوشتی دچار شویم. از نویسنده عزیز برای نوشتن این رمان زیبا و آموزنده، متشکرم. اما به نظرم اسم رمان، ظعیف بود. یعنی برای یه همچین رمان زیبایی، این اسم، خیلی ضعیفه. اما در کل، عالی بود.
داستان خیلی دور سریعی داشت و بدون بیان جزییات.... یه داستان نویس باید صحنهها و شخصیتها و حوادث رو با نکات و جزییات بیشتر شرح بده تا خواننده بتونه در ذهنش تصویرسازی کنه.... شبیه یک تابلوی نقاشی.... اما این داستان خالی از نکات مهم داستانی بود.
هیچ اشارهای به وضع جامعه و درگیریها و.... نبود.
یه جاهایی از داستان انگار ناقص بود...
خیلی ساده و سرسری حوادث ردیف شده بودن...
هیچ اشارهای به وضع جامعه و درگیریها و.... نبود.
یه جاهایی از داستان انگار ناقص بود...
خیلی ساده و سرسری حوادث ردیف شده بودن...
چه جالب بود اینبار داستان از زبان یک مرد بود و احساساتی که ما فکر میکنیم مرداها ندارند درس بزرگ این داستان هم برام جالب بود که بیهوده دیگران را قضاوت نکنیم که شاید روزی در جایگاه انان قرار گرفتیم در کل خیلی شیرین و جذاب بود ممنونم از کتابراه که این بستر را فراهم کرده شاد و مانا و باشید در پناه یزدان یکانه