معرفی و دانلود کتاب اسب چوبی

عکس جلد کتاب اسب چوبی
قیمت:
۹۲,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب اسب چوبی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب اسب چوبی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب اسب چوبی

کتاب اسب چوبی داستان شکاف میان دو نسل است. روایت مادرانی که از فرزندانشان توقعاتی به‌ظاهر به‌جا دارند؛ اما شرایط زمانه و مشکلات آن‌ها را درک نمی‌کنند. الهام فلاح در این کتاب روایتگر زندگی زنی است که روزگار، عشق و شور زندگی را از یاد او برده. او که سال‌ها بدون هیچ‌ علاقه‌ای با شوهرش زندگی می‌کرده، پس از آغاز دوران ورشکستگی او، زندگی جدیدی را در پیش می‌گیرد...

درباره‌ی کتاب اسب چوبی

بعضی اوقات دنیای مادرها و دخترها از یکدیگر فاصله می‌گیرند و درگیر مسائلی می‌شوند که روابط عاطفی میانشان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. آن‌ها عامل اصلی چنین تعارضاتی را اختلاف سن و اختلاف شخصیتی می‌دانند. دخترانی که فکر می‌کنند مادرشان مقصر همه‌ی مشکلات زندگی‌شان است و مادرانی که عقیده دارند همه‌ی جوانی خود را برای فرزندانشان به باد داده‌اند و کمترین توقعشان این است که فرزندان از آن‌ها اطاعت کنند. الهام فلاح در کتاب اسب چوبی، به‌سراغ همین تعارض رفته.

معرفی و دانلود کتاب اسب چوبی

همسر شخصیت اصلی داستان به جرم فساد اقتصادی دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد. حال زن و بچه‌اش باید با چنین حادثه‌ای کنار بیایند و زندگی‌شان را از نو بسازند. در این میان مادر راوی داستان وارد می‌شود و تضادهایی که میان این دو شکل می‌گیرد، هسته‌ی اصلی کتاب اسب چوبی را تشکیل می‌دهد. الهام فلاح در این رمان تقابل دو نسل را نشان می‌دهد: زنی که خود صاحب بچه و زندگی مستقلی است در برابر مادرش که به سنت‌های کهنه‌ی دنیای زنانه پایبند است و سعی دارد دنیای دخترش را به کنترل خود دربیاورد.

شخصیت اصلی داستان اسب چوبی هیچ نامی ندارد؛ شاید چون زندگی‌اش، ترس‌هایش، آرزوهایش، مشکلاتش و... شبیه هزاران زن دیگر است. الهام فلاح قصد داشته شخصیتی را به تصویر بکشد که در خوشی‌ها هیچ‌کس به فکر او نیست؛ اما سختی‌ها که از راه می‌رسند، اوست که باید به کمک دیگران بشتابد. زنی که هویت و احساساتش را دیگران به بازیچه گرفته‌اند و درگیر بازی‌ای شده که خودش هیچ نقشی در شروع آن نداشته است.

کتاب اسب چوبی بیش از هر چیزی اختلاف بین دو نسل را نشان می‌دهد. زنی از دهه‌ی 30 و 40 در مقابل دختر متولد دهه‌ی 60 و 70 خود قرار می‌گیرد. آن‌ها شرایط و مشکلات یکدیگر را درک نمی‌کنند و روابطی ناپایدار با هم دارند. دختر فکر می‌کند که مادر مانعی است برای رسیدن به آرزوهایش. ورشکستگی شوهرش به او فرصت داده آن‌طور که همیشه دلش می‌خواسته زندگی کند؛ اما مادر با چنین سبک زندگی‌ای مخالف است. الهام فلاح اظهار کرده مسائلی که در فضای مجازی خوانده و داستان‌هایی که خوانندگانش برای او ارسال کرده‌اند، ایده‌ی رمان اسب چوبی را در ذهنش شکل داده‌اند.

الهام فلاح در جلسات معرفی و نقد کتابش بر این موضوع تأکید کرده که کتاب اسب چوبی، سکوی پرش او به فضای تخیل بوده است. او در رمان‌های پیشینش تا حدودی از اطرافیانش برای خلق شخصیت‌ها الهام می‌گرفته؛ اما در این رمان سعی داشته با رجوع به تخیلاتش، شخصیت‌های داستان اسب چوبی را بیافریند. یکی دیگر از نوآوری‌های فلاح در این کتاب، قرار دادن یک مصرع شعر برای عنوان هر فصل است.

الهام فلاح متولد بهار 1362 در شهر بوشهر، فارغ‌التحصیل رشته‌ی کامپیوتر است؛ اگرچه نویسندگی را بیش از هر چیز دیگری دوست دارد. او تا به حال دو جایزه‌ی ادبی معتبر پروین اعتصامی و جلال‌آل‌احمد را از آن خود کرده است. انتشارات ققنوس ناشر بیشتر کتاب‌های این نویسنده‌ی جوان و خوش‌آتیه است؛ از جمله کتاب اسب چوبی.

کتاب اسب چوبی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های ایرانی معاصر علاقه دارید، کتاب اسب چوبی را بخوانید.

در بخشی از کتاب اسب چوبی می‌خوانیم

نشستم روى مخمل سبز ساییده‌شده‌ی صندلى و منتظر ماندم تا سیستم لعنتى سردفتر به شبکه وصل شود. هنوز حرص مى‌خوردم و دندان‌هایم را روى هم فشار مى‌دادم. دلم مى‌جوشید و دهانم همان طعمى را داشت که صبحِ بعد از استفراغ‌هاى مکرر شبانه مى‌چشیدم. اشرفى نشسته بود پشت فرمان هیونداى محبى و من را آورده بود تا این دفترخانه توى یکى از کوچه‌هاى ستارخان. دست‌هاى چرکش را گذاشته بود روى فرمانى که جز دست محبى، دست هیچ‌کس به آن نخورده بود. حالا هم از توى کیف پاره‌پوره‌اش یک پوشه در آورده بود با کلى سند و قباله که همه‌شان به نام محبى بود. چند هکتار زمین شمال. دو تا مغازه توى بازار علاءالدین. یک خانه‌ی کلنگى توى خیابان بیست و چهارم گیشا. یک زمین هم در کرج، درست پشت خانه‌ی مامان. خانه‌ی بندرعباس خودمان و یک مغازه در بازار منطقه‌ی آزاد قشم. و اسناد پیش‌خرید یک واحد تجارى در نیاوران هم ضمیمه بود.

اشرفى گفت محبى گفته، جز خانه‌ی بندرعباس خودمان، همه را بزنم به نام کیاشا. یک وکالتنامه هم براى تغییر مالکیت همه‌ی اسناد به نام من صادر کرده. وکالتنامه را گرفت سمت من. کلمات ریز و تو هم تو هم صفحه بزرگ را سیاه کرده بود. اشرفى چهارمین آبنبات میوه‌اى را، که از قندان خاک‌گرفته دفترخانه برداشته بود، توى دهانش مى‌گرداند. صدایش زدم. آمد و گوشش را نزدیک آورد. نفسش بوى پرتقال مى‌داد. گفتم تغییر مالکیت کلى زمان مى‌برد. کلى دوندگى دارد. زمین و مغازه، مالیات و عوارض و شهردارى و سازمان نوسازى و هزار تا اداره‌ی دیگر. براى جابه‌جایى این‌همه سند با کاربرى‌هاى جورواجور باید هزار بار رفت و آمد و شش جفت کفش پاره کرد. اشرفى خندید و دندان‌هاى نامرتبش را نشان داد و گفت آقا شیرینى همه را داده. سر سه روز کلش حل است. دست دراز کرد که پنجمین آبنبات را بردارد. منشى دفترخانه در حالى که چشم از دستان اشرفى برنمى‌داشت گفت: «اگه نزدیک هستین برید یه دو ساعت دیگه زنگ بزنین، اگه سیستم وصل بود مى‌گم تشریف بیارین. از صب تا حالا که قطعه...»

فهرست مطالب کتاب

که این داستان را نشاید نهفت
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
در روى هر سپیدى خالى سیه بدیدم
گیرم هواى پر زدنم هست، بال کو؟
من مانده به دست تو همه‌روز گرفتار
بدان اى پسر، کاین جهان بى‌وفاست
وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
گرگ دهن‌آلوده یوسف‌ندریده
ما چون ز درى پاى کشیدیم کشیدیم
به دست خویش کردم این‌چنین بى‌دست‌وپا خود را
مى‌روم وز سر حسرت به قفا مى‌نگرم
قصه به هر که مى‌برم فایده‌اى نمى‌دهد
باش تا دستش ببندد روزگار
ریاضت‌کش به بادامى بسازد
من از براى مصلحت در حبس دنیا مانده‌ام
جهان گاهى چنان گاهى چنین است
تو را قدر اگر کس نداند چه غم؟
به‌هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
با بخت جدل نمى‌توان کرد
در دیده به جاى سرمه سوزن دیدن
گویند نرو که خون خود مى‌ریزى
دل داده‌ام بر باد بر هرچه باداباد
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
با من رازى بود که به کو گفتم
چنین پیوند را خوانند بازى
تن من گر بدین حسرت بمیرد
براى زیستن دو قلب لازم است
من در تو گریزان شدم از فتنه خویش
دامى نهاده‌اى و گرفتار مى‌کنى
ز من بپرس که دارم کمند بر گردن
واى بر احوال برگ بى‌درخت
دفتر دوران ما هم بایگانى مى‌کند
دل که دادى مى‌رود جان نیز هم
طالع بى‌شفقت بین که در این کار چه کرد
دل بى‌عشق مى‌گردد خراب آهسته آهسته
آیینه‌اى رو به توام، اما کنارت نیستم
در این میان دلى از دست مى‌رود
آرزو مرد و جوانى رفت و عشق از دل گریخت
دل در بر من زنده براى غم توست
دل ز تنهایى به جان آمد خدا را مرهمى
هر کس به خیالى‌ست هماغوش و کسى نیست
تا جنون فاصله‌اى نیست از این‌جا که منم
به طاقتى که ندارم کدام بار کشم؟
هى بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟
گر خون دلم خورى ز دستت ندهم
ما نبینیم کسى را که نبیند ما را
اگر بى‌من خوشى یارا به صد دامم چه مى‌بندى؟
که هجران نیست در پى، وصلِ معشوقِ خیالى را
چاره مجروح عشق نیست بجز خامشى
که پریشانى این سلسله را آخر نیست
این قافله از قافله‌سالار خراب است
ما خود شکسته‌ایم، چه باشد شکست ما
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمى‌بینم
در تو این قصه پرهیز که چه؟
ترسم از تنهایى احوالم به رسوایى کشد
نى زین طرف تحمل، نى زان جهت عنایت
سپر افکنده خود را کرده از تیر و کمان فارغ
من از شمار بشر نیستم، وداع وداع
این خانه و این خواجه همه فعل و بهانه‌ست
نه در غربت دلم شاد و نه رویى در وطن دارم
مگر کان دل پرآرزو، از آرزو بیزار شد
گل از ما دیگرى گیرد گلابش
چون گره مستیز با تیشه که نحن‌الغالبون
من گمان‌ها داشتم اندر وفاى لطف تو
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
داستان عشق خود را تا به پایان گفته‌ایم
که هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب اسب چوبی
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات ققنوس
سال انتشار۱۴۰۱
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات328
زبانفارسی
شابک978-622-04-0433-0
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب اسب چوبی

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب اسب چوبی

برای دریافت کتاب اسب چوبی و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.