معرفی و دانلود کتاب صوتی لبخند ویلو

معرفی کتاب صوتی لبخند ویلو

کتاب صوتی لبخند ویلو نوشته‌ی لانا باتن، قصه پسربچه‌ای را به تصویر می‌کشد که برای خندیدن دچار چالش است و نمی‌تواند هر زمان که می‌خواهد به راحتی و از ته دل بخندد. به همین خاطر دنبال راهی برای حل مشکلش می‌گردد.

موضوع کتاب صوتی لبخند ویلو چیست؟

ویلو پسربچه‌ای است که برخی اوقات به سادگی و بدون علت خاصی لبخند می‌زند و گاهی اوقات نیز همه تلاشش برای خندیدن بی‌نتیجه می‌ماند. روزی معلمش این خبر را به بچه‌ها می‌دهد که روز بعد یک عکاس خوش‌ذوق به مدرسه‌شان می‌آید تا از تمامی دانش‌آموزان عکس بگیرد.

در حالی که تمامی بچه‌ها از این خبر شاد و ذوق‌زده هستند و به این فکر می‌کنند که برای عکاسی چه بپوشند، ویلو به جای خوشحالی از این موضوع نگران می‌شود. با خودش می‌گوید اگر موفق نشود زمان ثبت عکس، لبخند بزند، چه باید بکند؟

در روز عکاسی، ویلو جایی دورتر از سایرین می‌ایستد و دوستانش را تماشا می‌کند که به راحتی لبخند می‌زنند. عکاس باتجربه کاری می‌کند که بچه‌ها بخندند تا عکس‌شان قشنگ‌تر شود با این حال ویلو هنوز نگرانی‌اش برطرف نشده است تا اینکه نوبت او فرا می‌رسد.

نکوداشت‌های کتاب صوتی لبخند ویلو:

- این کتاب یک تصویر کوچک از زندگی است. یک جشنی که وفاداری شما به خود اصیل‌تان را تأیید و تصدیق می‌کند. (School Library Journal)
- یک کتاب شگفت‌انگیز برای اضافه شدن به کتابخانه هر کودک. (CM Magazine)

کتاب صوتی لبخند ویلو (Willow's Smile) برای چه کسانی مناسب است؟

این داستان دلنشین، به کودکان 3 تا 7 ساله‌تان کمک می‌کند تا دوربین عکاسی نترسند و نگران چهره خود در عکس ثبت شده نباشند. لانا باتن (Lana Button) در اثر خود به کودکان یاد می‌دهد که تنها کافیست در هر شرایطی خود واقعی‌شان باشند و به چیزی که نیستند تظاهر نکنند، این گونه در هر موقعیتی دوست‌داشتنی خواهند بود.

در بخشی از کتاب صوتی لبخند ویلو می‌شنویم:

ویلو ته صف ایستاد و با هر قدمی که توی صف جلو می‌رفت انگار لبخندش از روی صورتش سر می‌خورد و پایین می‌ریخت.

درهای سالن باز شد و ویلو به محض اینکه دوربین عکاسی و فلاش و لامپ‌های بزرگ صحنه رو دید، صورتش رو پشت دست‌هاش پنهان کرد. لبخندش به کلی ناپدید شده بود و هیچ اثری ازش روی صورتش باقی نمونده بود. با خودش فکر کرد که با این وضعیت چطوری می‌تونه عکس بگیره.

خانم پست ویلو رو صدا زد و گفت که خانوم عکاس به یک دستیار نیاز داره.

اسم عکاس خانوم کُربِت بود. اون که از دیدن ویلو خیلی خوشحال شده بود بهش یک خروس جغجغه‌ای بزرگ داد و ازش خواست که هروقت اشاره کرد، عروسک رو توی هوا تکونش بده.

به نظر ویلو خیلی کار احمقانه‌ای بود ولی از طرفی خیالش راحت شده بود که دیگه نیازی نیست نگران لبخند زدن برای عکس باشه. اون خروس عروسکی رو توی دستش گرفت و بی‌هوا تکونش داد. خانوم کربت که انگار خیلی از کار ویلو راضی بود، گفت که اولین مشتریشون از راه رسیده.

فهرست مطالب کتاب صوتی