معرفی و دانلود کتاب صوتی رازهای سانتی‌متری

معرفی کتاب صوتی رازهای سانتی‌متری

کتاب صوتی رازهای سانتی‌متری مجموعه‌ای از چند داستان کوتاه به قلم مردعلی مرادی است. داستان‌های گردآمده در این اثر ساختاری ساده دارند؛ با این حال مضامینی که نویسنده بدان‌ها پرداخته از غنا و اهمیتی خاص برخوردارند. تنهاییِ ذاتی آدمی و دشواری برقراری روابط انسانی با دیگران، از مهم‌ترین درونمایه‌های مطرح‌شده در این کتابند. گفتنی است که این اثر برنده‌ی جایزه‌ی جلال آل احمد نیز شده است.

درباره کتاب صوتی رازهای سانتی‌متری:

این کتاب از هفت داستان کوتاه تشکیل شده است. عناوین این داستان‌ها به ترتیب از این قرار است: «شناژبندی با زن شانسی، شش سانت رازی که توی دلم مانده، آدم‌ها از دور مثل هم‌اند، آدم‌های تعریف‌شده، ارباب جن‌ها، بانوی بدخشان در حریم کابل‌های فشار قوی، خواب دیدی خیرِ دات کام.»

زبان نویسنده در این هفت قصه روان و ساده و دلنشنین است. به عبارتی، مرادی در این اثر از لفاظی‌های بیهود اجتناب کرده و تلاش داشته تا به سرراست‌ترین شکل ممکن ایده‌های برآمده از تخیل ژرف خود را به داستان‌هایی گیرا بدل نماید.

کم و بیش تمام شخصیت‌های هفت داستانِ این اثر گونه‌ای بیگانگی با خود و با جهان دیده می‌شود. گویی حفره‌ای در درون هر یک از آنها وجود دارد که کیفیتش بر خود آنان نیز پوشیده است. دشواری‌های برقراری ارتباط با دیگری، که پیشتر از آن به عنوان یکی از مضامین محوری در بیشتر داستان‌های این مجموعه یاد کردیم، از همین حفره و خلاء درونی نشأت می‌گیرد.

از ویژگی‌های جالب توجه در کتاب رازهای سانتی‌متری، زبان و حال و هوای بعضاً طنزآلود آن است. طنزی که البته هرگز به لودگی نزدیک نمی‌شود، و اصطلاحاً از متن بیرون نمی‌زند. در واقع، این طنز (که جلوه‌هایی از آن را می‌توان در عناوین داستان‌ها نیز دید) بیش از آنکه حاصل موقعیت‌های توصیف‌شده در خود داستان‌ها باشد، برآمده از نگاه نویسنده به مسائل است.

کتاب صوتی رازهای سانتی‌متری مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به داستان کوتاه فارسی، خصوصاً طرفداران آثاری با درونمایه‌ی اجتماعی، بی‌شک این اثر را جذاب خواهند یافت.

با مردعلی مرادی ببیشتر آشنا شویم:

وی در سال 1348 دیده به جهان گشوده است. اولین مجموعه داستانش (رازهای سانتی‌متری)، تحسین توأمان منتقدین و عامه‌ی مخاطبین را نثار قلم او نمود و جایزه‌ی ادبی جلال آل احمد را برایش به ارمغان آورد.

در بخشی از کتاب صوتی رازهای سانتی‌متری می‌شنویم:

«کسی حریف نویسنده نیست» عنوانش بود. کاش آن داستان را نمی‌نوشتم. یا این عنوان را برایش انتخاب نمی‌کردم. خود سوژه‌یابی‌اش قصه‌ی تلخی داشت. شاید هم مشکل از من باشد که نویسنده حرفه‌ای نیستم. اگر کار من فقط نوشتن بود چه کار توی آن بانک خراب‌شده داشتم؟ امیدوارم شما با قاضی هم‌عقیده نباشید.

می‌گفت: «اینجایش را ملتفت نشده‌اید نویسنده آقا! دست بالای دست بسیار است. عنایت فرمودید که قانون و مجریان عدالت چه حریفان خوبی براتون هستند.»

زن مقتول رو به قاضی می‌گفت: «یکی از روزهای تعطیل تابستون بود. از باغمون که فاصله‌ی زیادی با شهر داره برمی‌گشتیم. توی راه بنزینمون تموم شد. هوا اونقدر تاریک نشده بود که ماشین‌ها ظرف تو دست شوهرم رو نبینن. هر چه هوا تاریک‌تر می‌شد، اون هم جلوتر می‌رفت. ظرف توی دستش رو مثل تابلوی ایست بالا و پایین می‌برد...»

فهرست مطالب کتاب صوتی