معرفی و دانلود کتاب روبی و دنیای تاریکی

معرفی کتاب روبی و دنیای تاریکی

کتاب روبی و دنیای تاریکی نوشته پروین ترکمان در مورد پسربچه‌ای به نام روبی و مادربزرگش است که در جنگل کودکیا با یکدیگر روزهای خوبی را می‌گذرانند. همه چیز خیلی خوب و عادی پیش می‌رود تا اینکه یک اتفاق عجیب و وهم‌آلود همه چیز را تغییر می‌دهد و مسیر زندگی روبی وارد ماجراهای تازه‌ای می‌شود.

درباره‌ی کتاب روبی و دنیای تاریکی:

روبی شخصیت اصلی رمان هیجان‌انگیز پیش‌رو به همراه مادربزرگش در جنگل کودیکا زندگی می‌کردند. آن‌ها روزگار خوشی داشتند و روزهای روشنی را با هم سپری می‌کردند اما هرگز فکر نمی‌کردند این دوران با اتفاقاتی عجیب به پایان برسد و به تاریکی مطلق تبدیل شود.

وقتی تاریکی همه جا را فرا می‌گیرد و نیروهای پلید همه چیز را در خود می‌بلعند، چیزی به جز ترس و ناامیدی باقی نمی‌ماند. از زمانی که سر و کله طلطل‌ها، آن موجودات بی‌رحم، پیدا شده بود، اثری از آن زندگی آرام و شیرین روبی و مادربزرگش باقی نمانده بود. این سرنوشتی بود که برای همه موجودات به وجود آمده بود. آن‌ها وارد دنیای دلهره‌آوری شده بودند که رهایی از آن نشدنی به نظر می‌رسید.

علم، حقیقت، روشنایی و آزادی در حال نابودی بود و موجودات اغواگر با نان سیاه دیگران را تسخیر می‌کردند. حالا تنها روبی به همراه مادربزرگ و چند موجود دیگر در جنگل سرگشته مانده بودند و باید برای خلاصی از این وضعیت شوم فکری می‌کردند.

پروین ترکمان با قلم خلاق خود، دست به آفرینش جهانی اسرارآمیز کرده است که همه موجودات در آن ماورایی و تخیلی هستند اما فضای داستان به شکلی پیچیده و مخوف است که شما را به درون خود می‌کشد و با شخصیت‌های داستان همراه می‌سازد. پس اگر می‌خواهید از سرنوشت روبی و ماجراهای وحشتناک این کتاب سر در بیاورید، این کتاب هیجانی را از دست ندهید.

کتاب روبی و دنیای تاریکی مناسب چه کسانی است؟

نوجوانان علاقمند به رمان‌های تخیلی و سرشار از ماجراهای اسرارآمیز، با این کتاب لحظات هیجان‌انگیزی را تجربه خواهند کرد.

در بخشی از کتاب روبی و دنیای تاریکی می‌خوانیم:

سیاهی به جنگل‌ها سر می‌زد و تمام موجودات را از انسان تا حیوان غارت می‌کرد، و هر جا که می‌رفت فقر، بدبختی، بی‌رحمی و خرافات را با خودش سوغات می‌برد و تمام جاندارانی که آگاهی نداشتند دل به حرف‌های پوچش می‌دادند. مثلا یکی از حرف‌هایی که می‌زد این بود که شما نیاز به روح ندارید و بدون روح هم زنده‌اید و جانداران از فقر و گرسنگی روحشان را می‌فروختند. غافل از اینکه روح یعنی تمام هستی‌شان و احساساتشان. خب طبیعی بود که بعد از اینکه روحشان را برای نان سیاهی می‌فروختند به چه موجودات وحشتناکی تبدیل می‌شدند.

مطمئنم نمی‌دانید نان سیاه چیست؛ اما من به عنوان راوی باید به شما این‌ها را بگویم. نان سیاه، نانی‌ست که هیچ ارزش غذایی ندارد و ساخته‌ی پلیدی و سیاهی‌هاست و شخص بعد از خوردن این نان به شکل دیوانه‌واری وحشی‌خوی می‌شود. دیگر چیزی به اسم شرافت را نمی‌شناسد. این نان باعث سیری موقتی می‌شود و بعد از احساس گرسنگی مجدد، آن موجود دیگر نان نمی‌خواهد، خون می‌خورد و تمام خوبی را به دندان می‌کشد. اینکه خوبی‌ها را چگونه به دندان می‌کشد را در ادامه خواهم گفت.

در جنگل کودیکا بلوایی برپا بود. هیچ چیز مثل قبل سر جایش نبود و اکثر حیوانات وحشی شده بودند. آن تعدادی هم که سالم بودند در گوشه و کنج‌ها مثل آقای گورکن در زمین پنهان شده بودند و از ترس جانشان و روحشان بیرون نمی‌آمدند. سیاهی بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد و حریص‌تر، اما اصلا با گرگ‌ها کاری نداشت دلیلش هم کاملا پیداست چون گرگ‌های کلاغ‌نما اصلا روح نداشتند و جز نفرت و خشم چیزی در وجودشان نبود.

فهرست مطالب کتاب

سخن ناشر
فصل اول: روبی و جنگل کودیکا
فصل دوم: روبی و جنگل سنگی