معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی آخرین شب

معرفی کتاب صوتی آخرین شب

شخصیت‌های اصلی کتاب صوتی آخرین شب مجبور می‌شوند شبی را در یک مُتل بی‌رونق بگذرانند که اگر به خودشان بود، هرگز پا به درون آن نمی‌گذاشتند. این داستان کوتاه را میلاد دهکت‌نژاد نوشته است.

درباره‌ی کتاب صوتی آخرین شب

داستانی کوتاهی درباره‌ی زن و مردی که مجبور می‌شوند در ابتدای سفرشان به‌خاطر نقص در پرواز شبی را در یک متل بگذارنند؛ ساختمانی تنها در کنار یک اتوبان خالی. ورود این زوج به هتل اتفاقات عجیبی را رقم می‌زند که در کتاب صوتی آخرین شب روایت آن را با صدای مهدی رضایی می‌شنوید.

داستان کوتاه ژانری پرطرفدار در ادبیات جهان است که روز به روز مخاطبان بیشتری را به خود جذب می‌کند. بسیاری از مخاطبان ترجیح می‌دهند به‌جای کتاب‌های قطور رمان‌های پرکاراکتر نویسندگان روسیه، در بحبوحه‌ی سرشلوغی‌ها و مشغله‌ها داستانی کوتاه با گره‌افکنی و شخصیت‌هایی نه‌چندان پیچیده بخواند که کمتر از نیم ساعت از آن‌ها وقت بگیرد. داستان‌ها و نمایش‌های صوتی کانون فرهنگی چوک عمدتاً در همین سبک و سیاق نوشته شده‌اند. این ناشر با آموزش و اعتماد به نویسندگان جوان و تازه‌کار، توانسته است مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه شنیدنی را در سبک‌ها و موضوعات گوناگون تهیه و منتشر کند.

در کتاب صوتی آخرین شب نوشته‌ی میلاد دهکت‌نژاد یکی از این داستان‌ها را می‌شنویم. اما عنوان داستان به کدام آخرین ارجاع دارد؟ آخرین مسافرت شخصیت‌های داستان؟ آخرین شب عمرشان؟ یا آخرین شب زندگی مشترکشان؟

کتاب صوتی آخرین شب برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به شنیدن داستان‌های کوتاه علاقه‌مند هستید، شنیدن این کتاب صوتی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی آخرین شب می‌شنویم

اصولاْ اگر تنها بودند، هرگز فکر وارد شدن به آنجا به سرشان خطور نمی‌کرد. بیشتر از این که به نظر مرموز و هراس‌انگیز بیاید، توسری‌خورده و بدون هویت بود. حسی به آدم می‌داد که به هیچ وجه حاضر نبودی داخلش بشوی. به نظر می‌رسید که روحش را مدت‌های مدیدی است از دست داده بود. با این که نیمه‌شب بود و کمی از گرمای هوا کاسته شده بود، ولی زن داشت فکر می‌کرد که اوضاع اینجا در وسط ظهر چگونه می‌تواند باشد. به یاد فیلم‌های مستندی که دیده بود افتاد. انوار آفتابی که با شدت یه کته به زمین می‌تابیدند و باعث می‌شدند از تمام سطح زمین گرما و حرارت بالا بیاید. سرش را که بالا آورد به نظرش چند کرکس را دید که اطراف ساختمان متل می‌چرخیدند.

فهرست مطالب کتاب صوتی