معرفی و دانلود کتاب عشق مدرن: داستان‌هایی واقعی درباره عشق، جدایی و رستگاری

معرفی کتاب عشق مدرن: داستان‌هایی واقعی درباره عشق، جدایی و رستگاری

کتاب عشق مدرن مجموعه‌ای است متشکل از حدود سی داستان واقعی درباره‌ی عشق، دل‌شکستگی، خانواده، طلاق، فرزندخواندگی و... از اکتبر سال 2004، دانیل جونز سردبیر و ویراستار یکی از ستون‌های جذاب نیویورک‌تایمز به نام «عشق مدرن» شد. داستان‌های عاشقانه‌ی بسیاری در این ستون منتشر گشت که بعضی از آن‌ها محبوب‌تر از بقیه بودند. جونز بعضی از این داستان‌های محبوب را در کتاب پیش رو گردآوری کرده است.

درباره‌ی کتاب عشق مدرن

احتمالاً همه‌ی ما داستان‌های عاشقانه‌ی کلاسیک را شنیده‌ایم. داستان سیندرلا، پری دریایی، سفیدبرفی، دیو و دلبر، گیسوکمند و... این داستان‌ها درست در لحظه‌ای که عاشق و معشوق به یکدیگر می‌رسند، تمام می‌شوند و دیگر هرگز نمی‌فهمیم که در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد. شاید شاهزاده ناگهان به این فکر بیفتد که خواهران سیندرلا بهتر از او هستند! یا دیو شخصیتی دوقطبی داشته باشد که بل را به مرز جنون بکشاند. یا سفیدبرفی بعد از یک دو جین بچه به این نتیجه برسد که دیگر عاشق شوهرش نیست. همه‌ی این اتفاقات ممکن است رخ بدهد؛ همانطور که در دنیای واقعی اتفاق می‌افتد. دانیل جونز (Daniel Jones) در کتاب عشق مدرن (Modern Love)، داستان‌هایی واقعی از عشق را جمع‌آوری کرده.

دنیل جونز از سال 2004 در نشریه‌ی نیویورک تایمز سردبیری ستونی به نام «عشق مدرن» را به عهده دارد. افراد مختلفی در این ستون مطالبی درباره‌ی عشق افلاطونی، عشق به شریک زندگی، عشق به خانواده، عشق به دوستان، عشق به فرزند و تجلی آن‌ها در زندگی نوشته‌اند. کتاب عشق مدرن مجموعه‌ای است از بهترین و پرمخاطب‌ترین نوشته‌های داستانیِ این ستون نیویورک تایمز که دانیل جونز آن‌ها را گردآوری کرده است.

مقدمه‌ی کتاب با این جمله شروع می‌شود: داستان عاشقانه به چه معنی است؟ دانیل جونز برای انتخاب هزاران جستار و داستانی که به نیویورک تایمز ارسال می‌شد، باید تعریفی درست از عشق پیدا می‌کرد. از نظر او عشق ترکیبی از سه احساس است: تمایل، آسیب‌پذیری و شجاعت. برای مثال خیلی‌ها وارد رابطه نمی‌شوند؛ زیرا فکر می‌کنند اگر قرار است در پایان داستان عاشقانه‌شان جدایی و فراق باشد، رابطه داشتن چه فایده‌ای دارد؟ مخصوصاً اینکه بعد از جدایی مدتی درگیر فراموش کردن شخص پیشین باشند. اما اگر وارد رابطه نشوند، عشق را تجربه نمی‌کنند. پس شجاعت به خرج می‌دهند و آسیب‌پذیری را به جان می‌خرند تا به چیزی که می‌خواهند برسند.

کتاب عشق مدرن چهار بخش دارد. بخش اول با نام «جایی آن بیرون» داستان‌هایی از زندگی روزمره دارد. داستان‌هایی که احتمال دارد مشابهشان را از زبان دوستانتان شنیده یا در فیلم‌ها دیده باشید. زنی 37 ساله که مجرد و بیکار است و با یک پسر 24 ساله دوست می‌شود؛ مردی خجالتی و عشق کتاب که عاشق زنی اجتماعی و متفاوت با خودش می‌شود؛ پسری که با دختری جذاب‌تر از خودش دوست می‌شود؛ دختری که پیامکی دلبرانه برای دوست‌پسرش فرستاده و تا وقتی او جوابش را بدهد هزار فکر و خیال می‌کند؛ مردی که سوگوار رابطه‌ی ازدست‌رفته‌اش است و با یک دوستی جدید، سعی دارد این خلأ را پر کند و در نهایت مردی که می‌خواهد هر طور شده رابطه‌اش را نگه دارد.

داستان‌های بخش دوم که «گمانم دوستت دارم» نام دارد، درباره‌ی عشق‌هایی هستند که در شرایطی عجیب به وجود آمده‌اند. خبرنگاری که بعد از اتمام مصاحبه از طرف مقابل می‌خواهد که به‌دنبال عشق قدیمی‌اش برود؛ مردی در آستانه‌ی پنجاه سالگی که عشقش به گیتار زنده می‌شود؛ زنی هفتادساله که با مردی هشتادساله ازدواج می‌کند؛ زنی که فکر می‌کند دیگر هرگز عشق را نخواهد یافت؛ زنی که عاشق مردی فلج می‌شود و از همه عجیب‌تر زنی که ده روز دیگر می‌میرد و در ستون عشق مدرن، نوعی آگهی تبلیغاتی (پر از ویژگی‌های مثبت و جذاب) برای همسرش می‌نویسد. فقط برای اینکه شوهرش بعد از مرگ او تنها نماند و شریک زندگی دیگری برای خود پیدا کند.

«عبور از پیچ و خم‌ها» نام بخش سوم کتاب عشق مدرن است و دانیل جونز در آن داستان‌هایی را قرار داده که مشکلات عشق را نشان می‌دهند. زن و شوهری که بعد از طلاق دوباره پیش هم برمی‌گردند اما به‌زودی با مشکلی جدی روبه‌رو می‌شوند؛ مادری که انتخاب کرده بی‌خانمان باشد و بچه‌اش را به خانواده‌ای دیگر می‌سپارد؛ مادری که دخترش را از دست داده؛ زنی که در 28 سالگی مادر یک دختر 17 ساله شده؛ زن و شوهری که شباهتشان به هم به دردسر ختم می‌گردد؛ زنی که اصرار دارد همکارش اعتیاد به الکل را کنار بگذارد؛ زنی که از شوهرش طلاق گرفته و سردرگم است؛ مادری که پسری مبتلا به اوتیسم دارد و نگران رابطه‌ی عاطفی او با دیگر دختران است و دختری دوقطبی که از شرایط زندگی خود خسته شده و پس از قرارهای عاشقانه‌ی متعدد، دیگر نمی‌داند با زندگی خود چه کار کند.

دانیل جونز برای بخش چهارم کتاب به نام «مسائل خانوادگی»، داستان‌هایی را برگزیده که روابط بین بچه‌ها و والدینشان را نشان می‌دهد: زنی که نمی‌خواسته مادر شود اما حال به مادر برادرزاده‌هایش تبدیل شده؛ زنی که شوهرش را بعد از ابتلا به آلزایمر رها می‌کند؛ زن و شوهری که بچه‌ای را از پرورشگاه گرفته‌اند و متوجه می‌شوند آن بچه به یک بیماری نادر مبتلاست؛ مادری آدم‌شناس که درباره‌ی روابط دخترش نظرات درستی دارد؛ زنی باردار که مادرش را به‌تازگی از دست داده؛ زنی که هنوز هم بعد از طلاق مهم‌ترین شخص زندگی‌ شوهر سابقش است؛ زنی که پسرش را در شانزده سالگی به پرورشگاه داده و در نهایت زنی که تصمیم می‌گیرد بچه‌اش را بدون پدر بزرگ کند.

هر داستان کتاب عشق مدرن از نظر سبک، لحن و موضوع با دیگری تفاوت دارد و هر کدام ممکن است احساسی خاص را در شما بیدار می‌کند. برخی از این داستان‌ها شما را به خنده وامی‌دارند و بعضی نیز شما را به گریه می‌اندازند. در پایان بسیاری از داستان‌ها با خود فکر می‌کنید نویسنده‌ای که چنین داستانی را با شما به اشتراک گذاشته، زندگی‌اش در حال حاضر چگونه است. دانیل جونز در پایان هر قصه زمان چاپ آن را نوشته و در یک جمله نویسنده را معرفی کرده. شاید بتوانید نویسنده‌ی این جستارها را در فضای مجازی پیدا کنید و داستان‌های بیشتری از زندگی‌شان بدانید.

انتشارات ققنوس کتاب عشق مدرن را با ترجمه‌ی روان و خواندنی فرشاد رضایی روانه‌ی بازار کرده است.

اقتباس سینمایی از کتاب عشق مدرن

نتفلیکس سریال عشق مدرن را براساس داستان‌های منتشرشده در ستون نیویورک تایمز ساخته است. بعضی از داستان‌های کتاب عشق مدرن، سوژه‌ی چند قسمت از این سریال بوده‌اند.

کتاب عشق مدرن برای چه کسانی مناسب است؟

اگر دوست دارید داستان‌های واقعی عاشقانه بخوانید، کتاب عشق مدرن بهترین انتخاب است.

در بخشی از کتاب عشق مدرن: داستان‌هایی واقعی درباره عشق، جدایی و رستگاری می‌خوانیم

در نهایت مجبور مى‌شوى به تمام کسانى که خبر طلاقت را نشنیده‌اند قضیه را بگویى. به بعضى‌ها «کل داستان» را مى‌گویى و به بعضى دیگر نسخه خلاصه‌شده‌اى تحت عنوان «جدا شدیم». آن‌ها که کل داستان را مى‌شنوند پدر آدم را درمى‌آورند. اول که شروع مى‌کنى به تعریف و خودت یاد لحظه‌اى مى‌افتى که فهمیدى فضاپیما دارد از هم مى‌پاشد حس مى‌کنى آدرنالین و آسودگى تو را در بر گرفته. اما بعد از تعریف داستان دلهره مى‌آید سراغت، چون تازه مى‌فهمى که چند نفر در زندگى‌ات کل داستان را مى‌دانند. بیشترین واکنش‌ها «اى واى خدا» و «خیلى ناراحت شدم» و «الکى مى‌گى» است. سؤالاتى دلسوزانه و قابل درک مى‌شنوى و با تعریف دوباره همان جملات براى آدمى جدید حس مى‌کنى زبانت دارد مو درمى‌آورد. به فکر نامه‌اى از پیش نگاشته مى‌افتى:

دوست عزیزى که لایق دانستن کل داستانى، شرمنده‌ام که دارى با چنین نامه‌اى خبردار مى‌شوى. بابت خیلى چیزها شرمنده‌ام. شرمنده‌ام.

یا شاید هم بشود وب‌سایتى درست کرد: دبلیو دبلیو دبلیو دات چى شده دات کام، به همراه لینکى براى بخش پرسش و پاسخ.

پرسش: پس بچه‌ها چى؟ پاسخ: با من زندگى مى‌کنن ولى جمعه‌ها و پنجشنبه اول و سوم و پنجم هر ماه و شنبه اول هر ماه پیش اون مى‌مونن. آره، بعضى وقت‌ها یادمون مى‌ره توى کدوم هفته‌ایم.

پرسش: نمى‌شه آشتى کنین؟پاسخ: نه. اگه کل داستان رو بخونى مى‌فهمى چرا نمى‌شه. (گذرواژه رو وارد کن تا بتونى برى توى بخش خصوصى سایت.)

پرسش: حالت خوبه الآن؟پاسخ: نه، خوب نیستم. ممنون که پرسیدى.

پرسش: کمکى از دست من برمى‌آد؟پاسخ: آره. روى لینک ارسال پول کلیک کن.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
جایى آن بیرون
مجرد، بیکار و ناگهان خودم: ماریسا لاشِر
عزیزم، دیالوگ تو این نیست: مَتسِن پِرى
در بیمارستان، میان‌پرده‌اى براى شناخت بیشتر: برایان گِتیس
مراحل پنج‌گانه سوگوارى براى بى‌توجهى: رِیچل فیلدز
اندوه هم عاشق مرغ سوخارى است: مارک مک‌دِویت
قیافه‌اش شبیه بابا بود. فقط قرار شام گذاشتیم، مگر نه؟: اَبى شِر
نه؟ نه؟ نه؟ بگذار خودم معنى حرفت را بفهمم: استیو فریدمَن
گمانم دوستت دارم
وقتى خبرنگارى سمج به پیام‌آور عشق تبدیل مى‌شود: دبورا کُپِیکِن
زندگى مشترک با یک نوازنده گیتار: جین هَنف کورِلیتز
هرچه به پایان نزدیک مى‌شوى مسابقه شیرین‌تر مى‌شود: ایو پِل
مجرد اما دور و برم پر از مرد: سوزان ام. گِلیس
آیا قلبم خواهانش را از تک و تا خواهد انداخت؟: گَرى پرِسلى
شاید بخواهید با شوهر من ازدواج کنید: اِیمى کراوس روزنتال
عبور از پیچ و خم‌ها
زخمى بر بدن و مرهمى بر ازدواج: آتِم استیوِنز
مادر بى‌خانمان دى‌جِى: دَن سَوِج
کجا قایم شوم؟: آن هود
فقط عبور از پیچ و خم‌ها: کریس بیم
جان کندن براى ادامه بازى: آن لیرى
رها از شر اعتیاد: کوین کهیلِین
مرغ در اجاق است و شوهرم خارج از خانه: تئو پاولین نِستور
مرا بخواه، هر آن‌گونه که هستم: ترى چِینى
بلوغ، بدون نقشه راه: کلِر اسکاوِل لِیزِبنیک
مسائل خانوادگى
چیزى شبیه به مادرانگى: کرولین مِگان
وقتى آقاى پشتیبان تبدیل مى‌شود به آقاى نیازمند: کاترین تَنى
اولین درس مادرانگى: الیزابت فیتزسیمُنز
وقتى مامان دلش شور مى‌زند و حق دارد: لایزا مونروى
دسامبر جدایى، دسامبر رستگارى: آن مِرى فِلد
عهدى پابرجا پس از طلاق و حتى مرگ: جنیفر جاست
نیمه سوم یک زوج: هاوى کان
شانزده‌ساله بودم که او را به پرورشگاه دادم. مى‌شود دوباره به عقب برگردیم؟: مِرِدیت هال
وقتى دربان مى‌شود فرشته نگهبان تو: جولى مارگارت هاگبِن