معرفی و دانلود کتاب همیشه دختر

معرفی کتاب همیشه دختر

هر فرد از هر طبقه‌ی اجتماعی و با هر خصوصیات منحصربه‌فردی در زندگی تنهایی را احساس کرده است. کتاب همیشه دختر نوشته‌ی محمد ترکاشوند، داستان سفر زیارتیِ چند دختر را روایت می‌کند و خواننده را با دنیای درونی، تنهایی‌ها و چالش‌های دختری مذهبی به نام فریده آشنا می‌کند.

درباره‌ی کتاب همیشه دختر

کتاب همیشه دختر نوشته‌ی محمد ترکاشوند، دنیای زنانه‌ی فریده و تنهایی‌اش را به تصویر می‌کشد. نویسنده با طرح داستانی از سفر زیارتی چند دوست به مشهد، وارد دنیای زنانه‌ی آن‌ها می‌شود و مشکلات و موانع ازدواج را برای دختران بیان می‌کند.

کتاب با معرفی راوی، فریده، شروع می‌شود. او نام فریده را، تک‌وتنها، معنی می‌کند و این حسی است که شخصیت اصلی در تمام طول داستان نسبت به شخصیت خود دارد. فریده خوشبختی‌اش را در گرو پیوند با یک مرد می‌داند و از سنت‌های دست‌وپاگیری که مانع از ازدواج زودهنگام او شده‌اند، گله و شکایت دارد. در ادامه فریده خودش را دختری دووجهی معرفی می‌کند که هم ویژگی‌های یک دختر ایرانی امروزی را دارد و هم باورهای یک دختری مسلمان را که نه از خواندن آناکارنینا چشم‌پوشی می‌کند و نه از قرآن خواندن و زیارت رفتن.

کتاب همیشه دختر، در قالب خاطره‌گویی، خاطرات سفر فریده و دوستانش محدثه، شکوه‌سادات و حمیده را به مشهد روایت می‌کند. اولین دعایی که آن‌ها به درگاه امام رضا دارند، یافتن شوهر است؛ چراکه طبق آمارِ به‌دست‌آمده فقط یازده درصد از ازدواج‌ها مربوط به دختران بالای سی سال است و این موضوع عمیقاً آن‌ها را ناامید کرده و در پی یافتن راه چاره می‌اندازد.

فریده مدام بین نیمه‌ی فرشته و نیمه‌ی شیطان وجودش در چالش است و سعی دارد نیمه‌ی عاقل و مؤمنِ درونش برنده‌ی بازی شود. در طول داستان صحبت‌های فریده و دوستانش که اغلب درمورد ازدواج و تنهایی است، بیان‌کننده‌ی زاویه‌دید نویسنده نسبت به دنیای زنانه است و آن‌طورکه مشهود است، نویسنده کاملاً نتوانسته با دنیای زنانه یکی شود؛ چنانچه مطالعه‌ی بعضی قسمت‌های داستان به ما یادآور می‌شود که یک نویسنده‌ی مرد راویِ شخصیت فریده است.

کتاب همیشه دختر سبکی از زندگی مذهبی را روایت می‌کند و به آسیب‌های اجتماعی و فردی شخصیت اصلی و تمام افراد شبیه به او در یک طبقه‌ و قشر می‌پردازد.

انتشارات نیستان کتاب همیشه دختر را منتشر کرده است.

کتاب همیشه دختر برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب برای دخترانی که در سن ازدواج هستند و احساس تنهایی می‌کنند، به‌خصوص دخترانی با عقاید مذهبی، دلگرم‌کننده خواهد بود.

در بخشی از کتاب همیشه دختر می‌خوانیم

وقتی این خاطرات و حرف‌ها را می‌‌‌‌‌نویسم، گاهی از خودم خجالت می‌‌‌‌‌کشم. قسمتی از نوشته‌‌‌ام را برای محدثه ارسال می‌‌‌‌‌کنم. پیام می‌‌‌‌‌دهد که وقتی نوشته‌‌ات منتشر شود، چند میلیون دختر جمع می‌‌‌‌‌شوند و کمپینی در اعتراض به تو و رؤیاهای شوهرانه‌‌ات تشکیل می‌‌‌‌‌دهند. جواب محدثه را نمی‌دهم ولی برای ادامه‌ی نوشته‌‌‌ام بیشتر لج می‌‌‌‌‌کنم و می‌‌‌‌‌نویسم:

غوطه‌ور در دریای افکار و اوهامم برای چند ثانیه به آهنگ ملایمی که در آسانسور هتل پخش می‌‌‌‌‌شود، گوش می‌‌‌‌‌دهم. ‌نگاه‌ کردن به آینه‌ی آسانسور ضریب آرامش آهنگ را بالا می‌‌‌‌‌برد.

طبقه‌ی ششم، اتاق 611، چهار تخت، دو‌به‌دو روبروی هم، یک یخچال کوچک سفید، جاکفشی چوبی قهوه‌‌ای و پنجره‌‌ای که رو به حرم باز نمی‌شد. روی تختم دراز کشیدم. حساب احتمالات به سراغم آمد. ذهنم ناخواسته به دغدغه‌ی حمیده مشغول شده بود. ارسال آمار دختران مجرد و ناامید از ازدواج نشانه‌ی روشنی از ذهن پرآشوب حمیده بود. چگونه می‌‌‌‌‌شد من یا حمیده از آن هشتاد هزار نفری باشیم که از میان آن دو میلیون نفر در هر سال بختشان باز می‌‌‌‌‌شود؟ اگر امسال نوبت حمیده باشد و سال بعدش نوبت من، این یک سال چگونه بر من خواهد گذشت؟ با اژدهای خفته‌ی حسادت چه کنم؟ سحرناز در تخت بغلی دراز کشیده بود. رمان آناکارنینا را از روی وسایل من برداشته و مشغول خواندن بود. آناکارنینا را که می‌‌‌‌‌خواندم، خیلی از تولستوی خوشم آمد. تولستوی هم غصه‌ی چشم‌های منتظر دختران مجرد روس را داشته است. تصویر شفافی از رقابت دختران اشراف‌زاده و مجرد روس در کلوپ‌‌های شبانه برای جلب نظر مردهای متمول و خوش‌قدوبالا‌، ده‌‌‌ها صفحه از رمان آناکارنینا را اشغال کرده است. رمانش گاهی خسته‌کننده می‌‌‌‌‌شود و گاهی غرور دخترانه را نشانه می‌‌‌‌‌رود.

شکوه‌سادات هم که در حرم با مطالعه‌ی رمان پنجشنبه‌ی فیروزه‌‌ای ژست عرفانی به ‌خود گرفته بود، طاق‌باز روی تختش دراز کشیده بود و رمانش را روی سینه گذاشته بود و در خلوت زمینی خود به محاسبه‌ی آینده‌‌ای خاکستری‌رنگ نشسته بود.