- از: مهسا زرگر
- ناشر: انتشارات رسول
برای دانلود قانونی کتاب آخرین روز آفرینش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.
معرفی کتاب آخرین روز آفرینش
کتاب آخرین روز آفرینش نوشتۀ مهسا زرگر، قصۀ یادآوری قیامت و آمادگی جهت ظهور آقا امام زمان (عج) است. این داستان به دنبال 4 قسمت اول نوشته شده و قصد هیچگونه دخل و تصرف در جهان آفرینش نیست، فقط آرزوی دیدار و مبارزه تا آخرین قطره خون است.
کتاب آخرین روز آفرینش، یادآور میشود که انسان چه مخلوق ارزشمندی است و خوشبختی واقعی را در عزیز بودن در محضر خداوند میداند. آن زمان است که وجود انسان آرامبخش دلها میگردد. کتاب آخرین روز آفرینش از مجموعه ارکیده است.
در اطراف ما انسانهایی زندگی میکنند که گاه شاید ظاهری موجه نداشته باشند، اما دلشان خانه خداست. آنهایی که میآیند و با عشقشان قیامتی به پا میکنند و ما را درحسرت حالشان میگذارند و میروند. ما در هیچ سرزمینی زندگی نمیکنیم، منزل همیشگی ما قلب کسانیست که دوستشان داریم.
در بخشی از کتاب آخرین روز آفرینش میخوانیم:
سارینا در دل احساس خوشبختی میکرد، اما خوابش را نمیتوانست بفهمد. توی خواب او همهجا تاریک و ظلمت گرفته بود. انگار خاک مرده در شهر پاشیده باشند. هیچ زندهای در شهر وجود نداشت. با این حال نمیخواست دلشوره به خود راه بدهد. موهایش را بست و به سمت آشپزخانه به راه افتاد تا نهاری برای ظهر درست کند.
هنوز به در آشپزخانه نزدیک نشده بود که پایش به لبه فرش گیر کرد، هر چه خواست خود را کنترل کند که زمین نخورد، نشد و با سر به زمین خورد "داشت احساس خفگی میکرد. آب را با تمام توان از دهان خارج میکرد، تا نفس بکشد اما نمیتوانست، آنقدر دست و پا زد تا خود را از آب بیرون بیاورد، اما فقط سرش بیرون آمد. با رسیدن به اکسیژن، فقط هوا را میبلعید تا نفس بکشد. به اطراف نگاه کرد. دور تا دورش کوههای بلندی قرار داشت. انگار در دریاچه افتاده است.
در همان لحظه کسی پایش را از درون آب به داخل کشید. سارینا دوباره تقلا کرد تا در آب فرو نرود اما نشد، قدرت کسی که پای او را میکشید بیشتر بود و او به درون آب فرو میرفت. وقتی به داخل آب رفت یک غول بسیار بزرگ کف دریاچه دراز کشیده بود و با آن دست و پاهای کلفت و شکم گنده تمام کف دریاچه را احاطه کرده بود و همان طور، نفس میکشید و حبابهای هوا را به بیرون میفرستاد. سارینا با دیدن غول قهوهای گوشتی، بسیار ترسید اما هر چه دست و پا زد تا با شنا دوباره به سطح آب برگردد، نمیتوانست تا غول به سخن آمد و گفت: کجا میروی، تو خود منو به این جا تبعید کردهای، حالا میخواهی مرا تنها بگذاری.
سارینا با گریه زاری گفت: من این کار را نکردم، تو کی هستی؟
غول گفت: تو منو خلق کردی شیطان.

راهنمای دانلود کتاب آخرین روز آفرینش
برای دانلود کتاب آخرین روز آفرینش و دسترسی قانونی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
