- از: علی اکبر حیدری
- ناشر: انتشارات روزنه
برای دانلود قانونی کتاب بوی قیر داغ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.
معرفی کتاب بوی قیر داغ
کتاب بوی قیر داغ نوشتۀ علی اکبر حیدری، از آن معدود کتابهایی است که از نظر جهانبینی منطبق بر دنیای امروز حرکت میکند. مجموعه داستان بوی قیر داغ در بخش ادبیات داستانی، پرفروشترین کتاب اصفهان شده بود.
زاویه دید تمام داستانهای مجموعۀ بوی قیر داغ، ترکیبی از زاویهی دید نمایشی متأثر از نگاهی سینمایی و دانای محدود به شخصیت است. حیدری با ترکیب این دو به شیوهی خودش نوعی زاویه دید کمتر کارشده را پیش گرفته که محصولش رویهی درونکاوانهی تأثیرگذاری به داستانها داده است. نویسنده با حفظ عنصر ضریب نفوذ ذهنی، فاصلهای روشن و کارا با ذهن شخصیتها حفظ میکند و این موضوع به ترکیب صدای ذهن و تصویر صحنه کمک بسیاری میکند. او در اغلب داستانها به شیوهی معمول کتاب اولیها کوشیده مهارتهای داستانیاش را نشان بدهد.
در موضوع کاربرد زبان وی دنبالهرو سنت گلشیری است و تلاش میکند با پیروی از روند معمول گفتار، به فرمهای بیانی متفاوتی دست پیدا کند. این رویکرد زبانی گاهی با تغییر و جابهجایی عناصر داستان است و گاهی با توصیفهای متفاوت و تصویری از اشیا و عناصر صحنه اجرا شده است. دقت به این عناصر در مجموع ما را با مجموعه داستانی تمیز و کم مشکل روبهرو میکند.
در مجموعه داستان بوی قیر داغ، واکنش آدمها به کنشهای داستانی مطابق انتظار نیست، همانطوری که در زندگی حقیقی نمیتوان واکنش آشناترین آدمها را پیشبینی کرد. به بیان کلیتر میشود گفت؛ این داستان نیست که آدمهای داستان را میسازد، بلکه این آدمهای داستان هستند که داستان را میسازند. نتیجهی چنین داستانی میشود افزایش میزان باورپذیری داستان که بیشتر از هر عنصر دیگری به پذیرش داستان از جانب مخاطب کمک میکند. «بوی قیر داغ» تنها اثر این سالهای ادبیات داستانی نیست که بر واقعیتهای دنیای پیرامون سوار است و پرسوناژهایش امروزی رفتار میکنند، «گراف گربه» و «یک رمانس دانشگاهی مرگبار» هم نمونههای خوبی از این نوع بهرهمندی هستند، اما هوشمندیای که علی حیدری در ارائهی این اثر به کار برده، این است که از این آدمها در همان پلاتهای آشنای ادبیات داستانی بهره برده است.
در بخشی از کتاب بوی قیر داغ میخوانیم:
چهطور میتوانست راضیاش کند؟ توی چشمهاش اطمینان بود. یعنی نادر و حمید؟ یعنی گرگها؟ بغضش ترکید. دنبالهی شال را کشید روی صورتش. اشکها گرم بودند. گونههاش را میسوزاندند. از فکر سر شب که خوشگذرانیِ روزهای بعد در ویلا بود، رسیده بود به اینجا، به از دست دادن نادر و حمید. چند وقت بود اینطور گریه نکرده بود؟ که کسی نبود دست بکشد روی موهاش و سرش را بگذارد روی شانههاش؟ شال را کنار زد. مرد همینطور زُل زده بود. چهقدر آدمها فرق میکردند با هم. خیلیها بودند که آرزو میکردند یک کار کوچک برایش انجام دهند. آنوقت این، این...

فهرست مطالب
حیوانها
امید، تمام این سؤالها برای تو نیست
تاوان
ممکن است خیلیها برای مردنش گریه کرده باشند
صدای هیچ
بازی نور
چه خوب که آشغالها را ساعت نه نمیبرند
ساحل شنی
خاکریز
راهنمای دانلود کتاب بوی قیر داغ
برای دانلود کتاب بوی قیر داغ و دسترسی قانونی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
