دانلود کتاب جاذبه در یک شهر مرده

کتاب جاذبه در یک شهر مرده نوشته‌ی مینا امیری مهر خاطرات تلخی است که زندگی صدها هزار نفر از مردمان ایران زمین را روایت می‌کند. این کتاب به شرح ماجرای محروم‌ترین و فقیرترین انسان‌ها می‌پردازد و تلاش‌ می‌کند تا شما را به آگاهی در خصوص گذشتگان برساند.

مینا امیری مهر دلسوزانه قلم خود را به خدمت مردم این سرزمین گرفته است و زندگی مردمی را روایت کند که از بسیاری امکانات محروم بوده‌اند. نویسنده‌ی کتاب جاذبه در یک شهر مرده (Gravity in a dead city) امیدوار است تا با اشاره به این دوره‌ی ننگین از تاریخ ایران توانسته باشد سهمی در آگاهی شما ایفا کند. این کتاب می‌تواند برای شما و آیندگان مانند درس عبرتی به یادگار بماند.

در بخشی از کتاب جاذبه در یک شهر مرده می‌خوانیم:

سلیم دومین پسر صفورا خانم به همراه تعدادی از جوانان غیور شهر برای استبداد بیش از حد احمد خان فرماندار ظالم شهر، تصمیم به شورش گرفتند و به همین علت احمد خان برای سرکوب آشوب ‌گران که در واقع دانش آموزان دبیرستانی بیش نبودند حکومت نظامی برپا کرد و دستور داد هر کسی بعد از ساعت هشت شب از خانه بیرون آید خوراک سگ‌هایش می‌شود، برای همین با اینکه هنوز قرص کامل خورشید در آسمان پیدا بود شهر را سکوت هولناکی فرا می‌گرفت، سکوتی که طمع تلخی داشت و پُر از حرف بود، حرفایی که کسی شهامت گفتنش را نداشت و شاید اگر می‌توانستند با شجاعت طمع تلخ این سکوت را شیرین کنند حال در گوشه گوشه این شهر کوچک جشن و سرور بر پا بود.

در این تاریکی شب که خفاش هم جرات شکار را نداشت، سلیم و دو دوستش تنها کسانی بودند که پیه هر مجازاتی را به خود مالیدن و قدم به کوچه‌ها و خیابان‌های شهر می‌نهادند.

سلیم و فریبرز و کوروش سه نوجوان هجده ساله از حکومت نظامی احمد خان هیچ گونه ترسی نداشتند و در خفا بر در و دیوار شهر اعلامیه می‌چسباندند و دیگر فرماندار شهر را به ستوه آوردند.

کوروش قد بلند با چشمان درشت عسلی رنگ که ریش و سبیلش را همانند یکی از خواننده‌های آنروز و زمانه می‌تراشید و همیشه آراسته‌تر از دوستانش به نظر می‌رسید گفت: «نظرتون چیه امشب خانه احمد خان رو از اعلامیه بپوشانیم خیلی دوست دارم این مرتیکه حرام خور رو بچزانم»